شیعیان از همان ابتدا در یک سلسله احکام، اختلافاتی با اهل تسنن داشتند. این اختلافات که بسیار هم معروف بود، هم در عبادات، هم در خوردنیها و آشامیدنیها و هم در مناسکی که مسلمانان داشتند، به چشم میخورد. از جمله، خوردن مارماهی مورد اختلاف شیعه و غیرشیعه بود. اهل بیت(علیهم السلام) خوردن آن را حرام میدانستند، در حالی که اهل تسنن به فتوای علمای خود، صید و خوردن آن را حلال میدانستند. هم چنین در وضو، بعضی از مخالفان شیعه مسح پا از روی کفش رابه خصوص در مواقع اضطرار و سرما جایز میدانستند، در حالی که شیعه از همان اوایل با این فتوا، که به «مسح علی الخُفّیْن» معروف است، مخالف بود. در مورد مُسکرات هم اختلافاتی بین شیعه و اهل سنت وجود داشت. البته مسلمانانِ غیرشیعه هم خوردن شراب را حرام میدانستند، ولی در موارد مشتبه، مانند فُقّاع و آب جو، که مُسکرِ بَیّن به شمارنمیآمدند، بین شیعه و اهل تسنن اختلاف وجود داشت؛ بسیاری از اهل سنت بر خلاف شیعه، استفاده از آنها را جایز و حلال میدانستند. در آن زمان، مرسوم بود که خرما و مویز را برای مدتی خیس میکردند و سپس آب آن را که مستی ضعیفی ایجاد میکرد، مینوشیدند. گویا اشاره حضرت در این روایت شریف به همین مسأله است که موارد فوق نیز مُسکر و حرام بوده و شیعیان ما همانطور که خمر را تحریم میکنند و از شُرب آن اجتناب میورزند، از سایر مُسکرات هم هرچند درجه اسکار آنها ضعیف باشد، مانند آب جو و مویز، استفاده نمیکنند. حضرت میفرمایند: شیعتُنا لا یَأْکُلُونَ الْجِرّیَّ وَ لا یَمْسَحونَ عَلَی الخُفّیْنِ و یُحافِظونَ عَلَی الزَّوالِ و لا یَشْرَبونَ مُسْکِراً؛ شیعیان ما از خوردن مارماهی امتناع میورزند، مسح علی الخُفّین انجام نمیدهند، مواظب هستند که نماز ظهر و نافله اش را درست انجام دهند و شرب خمر نمیکنند.