مسأله دیگر این که، درست است زندگی دنیا محدود و از یک چشم بر هم زدن هم کم تر است، اما باید توجه داشت که همین زندگی محدود است که سرنوشت زندگی نامتناهی را مشخص میسازد. خوشبختی و بدبختی ما در زندگی نامتناهی ابدی، در گرو کارهایی است که در زندگی دنیا انجام میدهیم. بنابراین، از یک جهت زندگی دنیا ارزشی ندارد و نسبت به زندگی آخرت چیزی به حساب نمیآید، اما از جهت دیگر به لحاظ تأثیری که در زندگی آخرت دارد، هم پای زندگی آخرت با ارزش است و از این نظر، ارزش عمر دنیا بی نهایت میباشد؛ زیرا نتیجه آن بی نهایت است: یا بی نهایت نعمت و ثواب، یا بی نهایت عذاب و عِقاب. پس برای لذتهای دنیا نباید حسابی باز کنیم، اما برای عمری که در این دنیا داریم، قطعاً باید حساب باز کنیم و هر چشم بر هم زدنش را بیهوده از دست ندهیم. طبیعی است که اداره کردن زندگی فردی و خانوادگی بدون فعالیت و تلاش امکان پذیر نیست. این سنت الهی است که انسان در دنیا زحمت بکشد تا هم نیازهای فردی خود و خانواده اش را تأمین کند و هم بخشی از نیاز جامعه را برطرف
﴿ صفحه 177﴾
نماید. تا اینها نباشد، زمینه امتحان فراهم نمیشود، زمینه امتحان که نبود، انتخاب نیست، زمینه انتخاب که نبود، رشد انسانی محقق نمیشود، رشد انسانی که نبود، ثوابهای اخروی نخواهد بود. آن ثوابها برای انتخاب آگاهانه انسانی است نه فعالیتهای جبری.
ممکن است سؤال شود که چه نسبتی بین زحمتی که انسان برای کسب روزی میکشد با تکالیف دیگری که بر عهده او است، وجود دارد و چگونه باید بین اینها جمع کرد؟ در پاسخ باید بگوییم که مشخص کردن اولویتها و درجه اهمیت آنها، وظیفه فقیهان دین شناس است. البته مسایل مبهم و مشتبه نیز ممکن است انسان را در انتخاب و تعیین اولویتها دچار تردید نماید. مثلاً، این که الان آیا تحصیل برای من اولویت دارد یا غیرتحصیل؟ چه مقدار از زمانی را که به تحصیل اختصاص میدهم باید به عبادت بپردازم؟ مطالعه برای من بیش تر اهمیت دارد یا خواندن نافله؟ صبح زود به پای درس حاضر شدن بیش تر برای من اهمیت دارد یا قرائت قرآن؟ ورزش بیش تر برای من اهمیت دارد یا استراحت؟ و ... . تمام اینها مسایل خاص خود را دارد که انسان باید بر اساس آن زندگی اش را برنامه ریزی کند.
یکی از پرسشهای اساسی که در این زمینه وجود دارد این است که ما برای تأمین زندگی دنیا باید تا چه حد تلاش کنیم؟ این پرسش یک جنبه فردی دارد و یک بعد اجتماعی. در بعد فردی، اجمالا بسته به تفاوت شرایط زندگی هر فرد این حد متفاوت است. برای مثال، سربازی که در جبهه میجنگد، و پرستاری که در بیمارستان خدمت میکند، نمیتوانند کار تولیدی انجام دهند، اما کشاورزی که در مزرعه فعالیت میکند یا کارگری که در کارخانه کار میکند حسابشان جدا است. مدیری هم که در اداره کار میکند حساب دیگری دارد. طلبه و استاد و مانند اینها هم هر کدام حساب خودشان را دارند. در هر حال آنچه فعلا بیش تر مد نظر است بعد اجتماعی این مسأله و بحث «توسعه اقتصادی» از دیدگاه اسلام است که مناسب است در این جا اشارهای به آن داشته باشیم.