نکتهای که در این جا باید مورد توجه قرار دهیم این است که ببینیم این سخنان حضرت ناظر به چه شرایطی است. فهمیدن کلمات ائمّه معصومین(علیهم السلام) احتیاج به دقت و نوعی اجتهاد دارد. درست نیست که انسان روایتی را بخواند یا بشنود، بعد بدون تحقیق و دقت کافی به اطلاق و عموم ظاهری آن عمل کند. بعضی از افراد که شرایط ورود، لحن و قیود روایت را به خوبی درک نمیکنند، اگر روایتی به مذاقشان خوش بیاید و زمینه اش هم در آنها وجود داشته باشد، به آن روایت عمل یا استناد میکنند. مثلاً آنان با دیدن روایاتی که شیعیان را افرادی گوشه نشین و یا بریده از اجتماع معرفی میکند، چنین میپندارند که همه شیعیان در هر زمانی باید از تمام مردم حتی شیعیان دیگر نیز دوری کنند؛ و یا کسی که شیعه است باید سرش در لاک خودش باشد، از خانه اش کم بیرون بیایید، اگر هم بیرون آمد، عبایش را روی سرش بکشد تا کم تر دیگران را ببیند، باکسی حرف نزند و ... . این گونه افراد با چنین سلیقههایی پیش از انقلاب زیاد بودند، اما به برکت انقلاب و رهنمودهای امام راحل(رحمه الله) و سایر بزرگان، بحمدالله این گرایشهای انحرافی کم شده است. البته هنوز هم گوشه و کنار هستند کسانی که به این گونه روایات تمسک میکنند. در این رابطه باید بدانیم که هیچوقت امر مستحبی و اخلاقی، جای تکلیف واجب را نمیگیرد؛ آن جا که امر به معروف، نهی از منکر، مشارکت در امر سیاسی و ... واجب است، استناد به این گونه دستورات اخلاقی، که در شرایطی خاص به افرادی داده شده، به هیچ وجه صحیح نیست. کسانی که گرایشهای درویش مآبی دارند، از روایاتی که درباب عُزلت گزینی و گوشه نشینی وارد شده، چنین برداشت میکنند که باید دور از
﴿ صفحه 143﴾
اجتماع زندگی کنند و با هیچ کس معاشرت نداشته باشند. اگر چنین باشد، پس این همه تکالیف اجتماعی که ما در اسلام داریم برای کیست و چه وقت باید به آنها عمل شود؟!
از سوی دیگر، کسان دیگری فقط دستورات اجتماعی اسلام را میبینند و احکام عبادی را به کلی فراموش میکنند. آنها گمان میکنند که اگر وارد فعالیتهای اجتماعی شدند، دیگر نیازی به انجام عبادات مستحبی ندارند. عبادت مخصوص افرادی است که گوشهای نشسته اند، برای پیرزنها و پیرمردهایی است که دستشان به جایی نمیرسد و از این رو، وقتشان را با خواندن قرآن و دعا و گفتن ذکر پر میکنند! این اشتباهی بزرگ است که کسی به بهانه انجام تکالیف اجتماعی، از مسایل عبادی غافل شود. هیچ کس از برنامههای عبادی و خودسازی بی نیاز نیست. البته شرایط زندگی و نیازهای افراد با یکدیگر متفاوت است و بالطبع نوع عباداتشان هم فرق میکند، ولی به هر حال، فعالیتهای اجتماعی، جای اینها را نمیگیرد. اگر انسان این عبادتها را ترک کند، کم کم ماهیت آن فعالیتهای اجتماعی هم عوض میشود؛ یعنی به جای این که به قصد انجام وظیفه واجب باشد، گرایشهای مادی و دنیوی جای آن را میگیرد. اگر چنین حالتی پیش آمد، رعایت احکام شرع به فراموشی سپرده میشود و خدای ناکرده انسان به گناه آلوده میگردد. کسانی که مسؤولیتهای مهم اجتماعی دارند، نباید فکر کنند که از وظایف عبادی مانند نمازهای نافله، دعاهای مستحبی، قرائت قرآن و ... معاف هستند و با خود بگویند ما آن قدر به جامعه خدمت میکنیم که ثواب هر کدامش از چند ختم قرآن بیش تر است! البته خدمتی که وظیفه و واجب باشد، ثوابش از ختم قرآن بیش تر است، اما انسان برای انجام دادن آن خدمت، از برنامههای عبادی مستغنی نیست. اگر انسان با عبادت سر و کار داشته باشد، آن روح معنوی در او باقی میماند تا بتواند به جامعه خدمت کند، وگرنه انگیزههای الهی در انسان ضعیف میشود و به جای این که انجام وظیفه کند، خودش هم آفت زده میشود و فاسد میگردد.