ما برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی خود نیازمند برقراری ارتباط با دیگران و استفاده از تجربیات و امکانات آنها هستیم. بیش ترین عاملی که در زندگی فردی، اجتماعی، دنیایی و اخروی ما مؤثر است چیزهایی است که از دیگران آموخته ایم و اگر این ارتباط به شکل صحیحی انجام گیرد، به گونهای که واقعیات را بر انسان مکشوف سازد، میتوانیم از آن برای اهداف دنیوی و اخروی خود بهره ببریم، اما اگر این ارتباط سالم نباشد، میتواند آفاتی به دنبال داشته باشد؛ مثلاً بعضی از سخنانی که دیگران به ما میگویند نه تنها واقعیات را بر ما روشن نمیسازد بلکه ممکن است ما را به اشتباه بیندازد. این درست عکسِ هدفی است که ما از «تعامل با دیگران» تعقیب میکنیم. برای مثال دروغ گفتن دیگران میتواند موجب تیرگی روابط و نیز فریب خوردن انسان گردد.
ما همانطور که احتیاج داریم واقعیتهای خارجی را بشناسیم و از حوادثی که پیرامون ما رخ میدهد آگاه شویم، باید از موقعیت خودمان در اجتماع نیز آگاه باشیم و بدانیم حرکاتی که انجام میدهیم و سخنانی که میگوییم چه تأثیر و یا عکس العملی در جامعه دارد. این کار موجب میشود تا ما به اشتباه خود پی ببریم و آن را تصحیح کنیم و اگر لغزشی مرتکب شده ایم آن را جبران نماییم. اگر انسان نداند که رفتار و گفتارش در دیگران چه تأثیری دارد، نمیتواند در آینده وظایف خود را به درستی انجام دهد.
﴿ صفحه 170﴾
مخصوصاً این مسأله برای کسانی که در جامعه از موقعیت اجتماعی ممتازی برخوردارند اهمیت بیش تر دارد؛ زیرا چشمها به آنها دوخته شده و کوچک ترین رفتار و حرکت آنها زیر نظر است. بنابراین حتماً باید از بازتاب گفتار و رفتارشان در جامعه آگاه باشند؛ یعنی اولا، بدانند برداشت مردم از این گفتار و رفتار مثبت بوده یا منفی؛ ثانیاً، آیا نفعی برای مردم به دنبال داشته است یا خیر؛ ثالثاً، آیا خودشان در این زمینه مرتکب اشتباهی نشده اند؟
تنظیم صحیح روابط و تعامل با دیگران، در گرو شناخت و پاسخ صحیح به سؤالات مذکور است. توجه به این نکات خصوصاً برای مبلّغان دینی بسیار مهم است. بزرگان سفارش میکنند که سخنرانان باید نوار سخنرانی خود را گوش کنند تا متوجه اشتباه خود شوند و درصدد رفع آن برآیند. به هر حال، در تعامل با دیگران، یکی از نکاتی که باید توجه داشته باشیم این است که در تعریف و تمجید دیگران از ما معلوم نیست همیشه قضاوت واقعی افراد درباره ما همان چیزی باشد که به زبان و ظاهر بیان میکنند. افراد ممکن است به انگیزههای مختلف، واقعیت آنچه را که از ما در دل دارند بیان نکنند. یکی از شایع ترین انگیزههایی که ممکن است کسانی درصدد برآیند رفتار ما را درست منعکس نکنند این است که میخواهند به هر دلیلی خودشان را نزد ما عزیز کنند؛ مثل شاگردی که میخواهد خود را نزد استاد عزیز کند، یا کارمندی که میخواهد نزد کارفرما خودشیرینی کند. هر کسی خود را دوست دارد و اگر متوجه شود کار خوبی کرده لذت میبرد. آنهایی که مؤمن هستند، میگویند: «الحمدلله» خدا توفیق داد این کار خوب را انجام دادیم. در این میان کسانی از این غریزه خوددوستی سوء استفاده میکنند و با پنهان کردن واقعیات، به گونهای سخن میگویند که انسان خوشش بیاید. نمونه بارز آن، تملق گویی افراد نسبت به کسانی است که از موقعیتهای اجتماعی بالایی برخوردارند. انگیزه افراد متملق این است که شخصِ دارای موقعیت ممتاز اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهند و از طریق وی به منافع و مطامعی که در نظر دارند، برسند. این یکی از راههای شیطانی است که در میان انسانها وجود دارد. البته بعضی از انسانها احتیاج به راهنمایی شیطان ندارند بلکه خودشان شیطانند و گاهی حتی شیطان را هم درس میدهند! این افراد برای این که خودشان را عزیز کنند بی جهت از کسی تعریف میکنند تا طرفِ مقابل
﴿ صفحه 171﴾
خوشش بیاید و نزد او موقعیتی پیدا کنند. این تعریف و تمجیدها برای اشخاص ساده که مسؤولیتهای آن چنان مهم و بالایی ندارند چندان مهم نیست، اما برای کسانی که موقعیتهای اجتماعی حساس دارند بسیار خطرناک است. مسؤولان جامعه باید از انعکاس گفتار و رفتار خود در میان مردم آگاه باشند. اگر آنها مرتکب اشتباهی شدند ولی اطرافیانشان چنین وانمود کردند که کار شما هیچ ایرادی نداشته و مردم از شما راضی هستند، موجب میشود که آن مسؤول فریب بخورد.چنین فردی اگر دنیاپرست است، دنیایش به خطر میافتد؛ زیرا دیر یا زود اقبال مردم نسبت به او کم میشود و محبوبیت خود را از دست میدهد؛ اگر هم برای خدا کار میکند، نمیتواند اشتباهاتش را تصحیح کند.