تربیت
Tarbiat.Org

پیام امام صادق(علیه السلام) به ره جویان صادق
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

«سعادت»، مطلوب فطری انسان

همه مردم طالب سعادت و فطرتاً به دنبال خوشبختی اند، از گرفتاری‌ها به تنگ می‌آیند و برای خلاصی از آنها تلاش می‌کنند. اما در چند زمینه با همدیگر اختلاف نظر دارند؛ یکی از آنها تعیین «مصداق سعادت» است. همه می‌خواهند خوشبخت باشند و هیچ وقت دچار گرفتاری و بدبختی نشوند، اما بسیاری از آنها نمی‌دانند که خوشبختی واقعی کدام است.
بسیاری از مردم تصور می‌کنند مطلوب فطری آنها همین لذت‌های زودگذر دنیوی
﴿ صفحه 76﴾
است. از این رو، همه توان خود را صرف رسیدن به آن می‌کنند و دنبال چیز دیگری نمی‌روند. اینها تلاش نمی‌کنند تا دریابند سعادت واقعی کدام است.
دسته‌ای دیگر از مردم اجمالا می‌دانند که لذت‌های زودگذر لیاقت دل بستگی را ندارد. آنها می‌بینند که هر روز مردم به چیزی دل می‌بندند و توجهشان را صرف به دست آوردن آن می‌کنند، ولی هر قدر هم نسبت به چیزی علاقه مند بوده و از رسیدن به آن خرسند شده باشند، برایشان باقی نمی‌ماند و از بین می‌رود. می‌بینند که آنچه مردم زندگیشان را صرف به دست آوردن آن کرده بودند پایدار نمی‌ماند و به اصطلاح، «آنچه را نپاید دل بستگی را نشاید.» درمی یابند که اینها لیاقت دل بستن ندارند، اما نمی‌دانند آنچه را باید دنبال کنند چیست. این قبیل افراد دو دسته اند:
یک دسته کسانی‌اند که به کمک عقل و راهنمایی‌های افرادی که از سوی خداوند آمده‌اند هدف اصلی شان را می‌شناسند و می‌فهمند سعادت واقعی چیست؛ همان که در اصطلاح، از آن به «قرب خداوند» تعبیر می‌کنیم و به تعبیر قرآن: خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ.**هود (11)، 107.*** این دسته به این نتیجه می‌رسند که سعادت واقعی این است که انسان نزد خداوند از خوشبختی ابدی و بی نهایت بهره مند باشد.
اما دسته دیگر وقت صرف می‌کنند، فکر می‌کنند، بحث می‌کنند، اما در شرایطی قرار می‌گیرند که موفق نمی‌شوند حقیقت را بفهمند. دچار شک و شبهه‌های واهی و وسوسه‌های شیطانی می‌شوند؛ نه خدا را درست می‌شناسند و نه قیامت را درست باور دارند؛ کوتاهی نمی‌کنند، اما تشخیص هم نمی‌دهند.
کسانی که سعی می‌کنند و راه درست را می‌شناسند و می‌فهمند که سعادت واقعی در قرب خدا و جوار رحمت او است، باید در صدد برآیند که راه صحیح رسیدن به آن را بشناسند. اما برخی از افراد در این زمینه وقت کافی نمی‌گذارند و به قدر کافی تحقیق نمی‌کنند. آنان متوجه می‌شوند که سعادت حقیقی در ایمان به خدا و روز جزا است، در این است که انسان نزد خداوند معزّز و مقرّب باشد، اما سعی نمی‌کنند که بفهمند راه آن کدام است. به حرف هر کس اعتماد می‌کنند و تحت تأثیر شرایط حاکم بر جامعه قرار می‌گیرند و به قدر کافی به تحقیق نمی‌پردازند. دیگرانی هم که در اطراف آنها هستند،
﴿ صفحه 77﴾
نمی‌توانند راه صحیح را به آنها نشان دهند. البته نشناختن این دسته مراتبی دارد؛ برخی در مسایل فردی به شناخت کافی نمی‌رسند و برخی در مسایل اجتماعی یا سیاسی یا غیر آن.
در هر صورت، برخی افراد موفق می‌شوند به شناخت کافی برسند؛ اما شناخت پیداکردن کافی نیست و پس از آن، نوبت «عمل» می‌رسد؛ یعنی رسیدن چنین اشخاصی به سعادت مطلوبشان در گرو این است که چقدر در این راه پای مردی نمایند، از راه صحیح منحرف نشوند و افراط و تفریط ننمایند.