تربیت
Tarbiat.Org

پیام امام صادق(علیه السلام) به ره جویان صادق
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

حسد و آثار فردی و اجتماعی آن

مسأله مهم تری که در این جا مطرح است و عمومیّت بیش تری دارد، حسد است: مَنْ حَسَدَ مؤمناً اِنماثَ الایمانُ فی قلْبِهِ کما یَنْماثُ المِلْحُ فی الماء؛ کسی که نسبت به برادر ایمانی اش حسد ورزد، ایمانش از بین می‌رود، آن چنان که نمک در آب حل می‌گردد. متأسفانه همه انسان‌ها کم و بیش به این صفت ناپسند مبتلا هستند. طبیعت انسان، به ویژه در سنین کودکی، به گونه‌ای است که وقتی شخص دیگری را که از نعمتی برخوردار است مشاهده می‌کند، نسبت به او حسد میورزد. اگر انسان در مقام تهذیب برنیاید و خود را اصلاح نکند، این صفت در قلبش ریشه می‌دواند و تا او را جهنمی نکند رهایش نمی‌سازد. آیا انسانی که به خدا ایمان دارد، باید نسبت به کسی که دارای نعمت هایی، اعم از نعمت‌های تکوینی، مانند زیبایی و استعداد یا نعمت‌های کسبی، مانند ثروت و مقام می‌باشد، صرفاً به این دلیل که خود از داشتن آنها محروم است، حسد ورزد؟ حسد این است که چرا او باید از من زیباتر باشد، چرا باید بهتر از من بفهمد و چرا باید پولش از من بیش تر باشد. در واقع شخص حسود با این کار خود می‌خواهد بگوید که چرا خدا این نعمت‌ها را به او داده و به من نداده است
﴿ صفحه 126﴾
حسدورزی به دیگران، نسبت به نعمت‌های خدادادی آنها، در واقع اشکال کردن به کار خدا است. کسی که نمی‌خواهد استعداد دیگران از او بیش تر باشد و یا می‌گوید چرا خدا دیگری را از من زیباتر آفریده است ـ حالتی که شاید در خانم‌ها بیش تر باشد ـ در واقع به خدا اعتراض می‌کند. در مورد نعمت‌های کسبی نیز همین گونه است. اگر انسان به مال و ثروت دیگران حسد ورزد، در واقع، به کار خدا اعتراض کرده است؛ زیرا درست است که این موقعیت و یا ثروت را خود فرد با تلاش و کوشش به دست آورده است، اما این کار هم خارج از تدبیر الهی نبوده و اسباب آن را خداوند فراهم کرده است. آیا اعتراض به کار خداوند، با ایمان سازگاری دارد؟ ایمان به خدا یعنی خدا را حکیم و کار او را مطابق با حکمت دانستن. او است که به هر شکلی بخواهد می‌تواند در ملک خودش تصرف کند. البته تمام تصرفاتی که خداوند در عالم می‌کند طبق مصلحت و حکمت است. اعتراض به کار خدا به منزله قبول نداشتن حکمت خداوند است که اگر از این حد (حسد) بالاتر رود، نوعی شرک به شمار می‌آید. کسی می‌تواند بگوید من این را قبول ندارم که خودش مالکیتی داشته باشد. ما که از خود هیچ نداریم، نمی‌توانیم و نباید به خدایی که همه چیز از آن او است اعتراض کنیم.
حسد مفاسد باطنی بسیاری دارد که بی توجهی نسبت به آنها خطرات فراوانی به دنبال خواهد داشت. اگر مشاهده نعمت‌های مادی و معنوی دیگران، باعث ایجاد کم ترین حالت حسد در ما شود، فوری باید احساس خطر کنیم و به این مطلب توجه نماییم که مصلحت خداوند چنین بوده که نعمت‌هایی را به او بدهد و ما نیز می‌توانیم با تلاشی که انجام می‌دهیم از خداوند بخواهیم که آن نعمت‌ها را به ما هم بدهد؛ نه این که از دیدن نعمت‌هایی که دیگران دارند ناراحت شویم. این احساس ناراحتی و حسادت، در صورت تداوم، خدای ناکرده به کفر می‌انجامد. ریشه کفرِ ابلیس هم حسد او بود. ریشه بسیاری از فتنه‌های بزرگ عالم که گاهی به جنگ‌های خونین نیز کشیده شده و طی آن هزاران نفر جان خود را از دست داده اند، حسادت یک نفر بوده است. در کشور خودمان هم کسانی را سراغ داریم که در دوران رژیم گذشته زندان‌ها رفته و شکنجه‌ها دیده بودند و از شخصیت‌های معروف اوایل انقلاب به شمار می‌آمدند و موقعیت‌های خوبی هم داشتند، اما به دلیل حسدی که به بعضی از اشخاص بردند، منحرف شدند تا
﴿ صفحه 127﴾
آن جا که حتی رو در روی امام هم ایستادند. حسد چنین مسیر خطرناکی را پیش پای ما می‌گذارد. بنابراین سزاوار است اولین لحظه‌ای که احساس کردیم نسبت به صاحب نعمتی در دل ما حسادت ایجاد شده، همان جا جلوی آن را بگیریم و از خدا بخواهیم ما را از این آتش سوزنده و ویران گر نجات دهد.
﴿ صفحه 129﴾