سینههای بهشتیان خالی از کینه
و نزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهر و قالوا الحمد لله الذی هدات الهذا و مکنا لنهتدی لولا ان هدات الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا ان تلکم الجنه اورثتموها بما کنتم تعملون(1793)؛ و آنچه دلها از کینه و حسد دارند، بر میکنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ میگویند: ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمییافتیم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند! و (در این هنگام) به آنان ندا داده میشود که: این بهشت را در برابر اعمالی که انجام میدادید، به ارث بردید!
شیطان عامل کینه
انما یرید الشیطن أن یوقع بینکم العدوه البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوه فهل أنتم منتهون(1794)؛ شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید،) خودداری خواهید کرد؟
عداوت و کینه ریشه شیطانی دارد
و رفع أبویه علی العرش و خروا له سجدا و فال یأبت هذا، تأویل رءیی من قبل قد جعلها ربی حقا و قد أحسن بی أذ أخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد أن نزغ الشیطن بینی و بین اخوتی ان ربی لطیف لما یشاء انه هو العلیم الحکیم(1795)؛ و پدر و مادر نشاند؛ و همگی بخاطر او به سجده افتادند؛ و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است که قبلا دیدم، پروردگارم آن را حق قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند،) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است!
دعا برای رفع کینه
و الذین جاءو من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخوننا الذین سبقونا بالایمن و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین أمنوا ربنا انک رءوف رحیم(1796)؛ (همچنین) کسانی که بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرنمان را در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و درد دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!
کینه توزی و زوالناپذیر دشمن
و قالت الیهود ید الله مغلوله غلت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء و لیزیدن کثیرا منهم ما أنزل الیک من ربک طغینا و کفرا و ألقینا بینهم العدوه و البعضاء الی یوم القیمه کلما أوقدوا نار اللحرب أطفأها الله و یسعون فی الارض فسادا و الله لا یحب المفسدین(1797)؛ و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! وبخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها میافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش میکنند؛ و خداوند مفسدان را دوست ندارد.
عفو و گذشت وسیله جلب غفران الهی
و اذ قلنا ادخلوا هذه القریه فلکوا منها حیث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطه نغفر لکم خطیکم و سنزید المحسنین(1798) و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتم: در این شهر (بیت المقدس) وارد شوید! و نعمتهای فراوان آن، هر چه میخواهید بخورید! و از در.ک (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! تا خطای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد.
روایات :
پستترین عیبها
الحقد الام العیوب(1799)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، پستترین عیبهاست.
خشم برانگیزی
الحقد مثار الغضب(1800)؛ امام علی (علیه السلام): کینه، خشم برانگیز است.
خصلت حسودان
الحقد شیمه الحسده(1801)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، خصلت حسودان است.
آتش کینه
الحقد نار لاتطفا الا بالظفر(1802)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، آتشی است که جز با پیروز شدن فرو نشانده نمیشود.
فتنه و آشوب
سبب الفتن الحقد(1803)؛ امام علی (علیه السلام): علت فتنهها و آشوبها کینهتوزی است.
اندوه همراه کینه
الحقود معذب النفس، متضاعف الهم(1804)؛ امام علی (علیه السلام): جان کینهتوز در عذاب است و اندوهش دو چندان.
عدم دوستی در کینه
لاموده لحقود(1805)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توز پایبند دوستی نیست.
سرزنش نه کینه!
العتاب خیر من الحقد(1806)؛ امام هادی (علیه السلام): سرزنش و گلهگذاری بهتر است از کینه به دل گرفتن.
کینهتوز آسایش ندارد!
أقل الناس راحه الحقود(1807)؛ امام عسگری (علیه السلام): کم آسایشترین مردم، انسان کینهتوز است.
کینه مؤمن
المؤمن یحقد ما دام فی مجلسه فاذا قام ذهب عنه الحقد(1808)؛ امام صادق (علیه السلام): کینه مؤمن تا زمانی است که نشسته است، همین که برخاست کینه نیز از دل او میرود.
داستانها :
بوی بهشت
یکی از خدمتگزاران امام صادق (علیه السلام) به نام سالمه میگوید: حضرت وقت احتضار، از شدت اثر سمی که به او داده بودند، بیهوش بود، هنگامی که به هوش آمد، فرمود: به حسن افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانی این مقدار و به دیگری فلان مقدار.
عرض کردم، به کسی این همه پول میدهید که شمشیر کشید و قصد کشتن شما را داشت؟
در پاسخ فرمود: آیا مایل نیستی من از کسانی باشم که خداوند درباره آنها میفرماید: والذین یصلبون ما أمر الله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب(1809) آری! ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و بویش را خوب و مطبوع قرار داد و بوی دلانگیز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام میرسد و همین بوی خوش به مشام دو دسته نمیرسد: عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام(1810).
دل خالی از کینه و بهشت
روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مردی از انصار شهادت داد که وی اهل بهشت است و چون از حال او جستجو کردند، عمل فوق العادهای از او ندیدند جز این که هرگاه به رختخواب خود میرفت خدا را یاد میکرد و بر نمیخاست تا هنگام نماز صبح فرا میرسید، پس این مطلب به آن مرد گفته گفته شد. وی گفت: حقیقت همان است که شما دیدید جز این که من در نفس خود نسبت به هیچ یک از مسلمانان در چیزی که خدا به او داده کینه و حسد نمییابم(1811).
در اوج عطوفت!
علی (علیه السلام) در اوج عطوفت و بزرگواری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پس از آن که به دست ابن ملجم ملعون ضربت خورد، از شدت زخم بیحال شده بود.
وقتی که به حال آمد، امام حسن در ظرفی شیر به حضرت داد. امام کمی از شیر خورد بقیه را به امام حسن (علیه السلام) داد و فرمود: این شیر را اسیرتان (ابن ملجم) بدهید! سپس فرمود: فرزندم! به آن حقی که در گردن تو دارم، بهترین خوردنیها و نوشیدنیها را به او بدهید و تا هنگام مرگم با ایشان مدارا کنید و از آنچه میخورید به او بخورانید و از آنچه مینوشید به ایشان بنوشانید تا نزد شما گرامی شود(1812)!
برخورد پسندیده
یکی از خویشان امام زین العابدین (علیه السلام) در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود. حضرت در پاسخ او چیزی نگفت. هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت. امام (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود:
- آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید.
عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه میتوانیم به او بگوییم.
سپس امام نعلین خویش را پوشیده، به راه افتاد. در بین راه این آیه را میخواند: الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین(1813)؛ روای میگویند: ما از خواندن این آیه دانستیم به او چیزی نخواهد گرفت. وقتی به خانه آن مرد رسیدیم، او را صدا زد و فرمود:
- به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد.
همین که متوجه شد امام زین العابدین (علیه السلام) آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است. ولی چشم امام (علیه السلام) که به او افتاد، فرمود:
- برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار میکنم و از خداوند میخواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد.
راوی میگوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام (علیه السلام) را بوسید و عرض کرد:
- آری! آن چه: گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم(1814).
برخورد پیامبر با یهودی
شخصی یهودی خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و مدعی شد که من از شما طلبکار هستم و الان در همین کوچه هم بایستی طلب مرا بدهید.
پیامبر فرمودند: اولا که شما از من طلبکار نیستید، ثانیا اجازه بدهید که من به منزل بروم و برای شما پول بیاورم.
مرد یهودی گفت: نمیگذارم یک قدم از اینجا بردارید. هر چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با او نرمش نشان داد، او بیشتر خوشنت نشان میداد تا آنجا که عبا و ردای پیامبر را گرفت و دور گردن ایشان پیچید و کشید، که اثر قرمزی آن، در گردن مبارک پیامبر به جای ماند و حضرت میخواستند به مسجد بروند. مسلمین دیدند یک یهودی جلوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرفته است. مسلمین خواستند او را کنار بزنند و احیانا او را کتک بزنند. حضرت فرمود: نه من خودم میدانم با رفیقم چه بکنم. شما کاری نداشته باشید آنقدر نرمش نشان دادند که مرد یهودی اسلام آورده و در همان جا شهادتین را به زبان جاری کرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله. شما با چنین قدرتی که دارید، این همه تحمل میکنید و این تحمل یک انسان عادی نیست و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شدهاید(1815).
اشعار :
درس آئینه
آئینه هر چه دید فراموش میکند.
سلمی تهرانی
کینه جوی بیدوست
اگر خواهی که کم دوست و کم یار نباشی کنیه دار مباش.
قابوسنامه
نکوهش کینه
خالق ما که فرد و قهار است - از حقود و حسود بیزار است
سنایی
کینه و احسان
کینه جوئی روش احسان نیست.
جامی
نکات :
با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود.
از کوزه همان برون تراود که در اوست. از دشمن انتظاری جز بغض و کینه نیست.
گاهی مسائل روانی چون حسد و کینه، انسان را تا سرحد مرگ پیش میبرد.
زن پدرها به منزله مادرند. پس به جای کینه و ناسازگاری، باید نسبت به فرزندان مادری کنند.
برخورد خشن و تنبیه، تنها برای انجام وظیفه است، نه انتقام و کینه و بهانه.
هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. انما یرید الشیطان...
قمار و شراب، ابزار کار شیطان برای ایجاد کینه و دشمنی است.
با تمام عواملی که باعث ایجاد کینه و دشمنی میشود باید مبارزه کرد.
ناسزاگوی، عامل بروز دشمنی و کینه و ناسزا شنیدن است.
در بهشت خشونت، رقابت، حسرت، تهمت، حسد، کینه، دروغ، اندوه و هیچ گونه مرگ و مرض و فقر راهی ندارد.
کینهزدایی و ایجاد صمیمیت، به آسانی و بیزحمت نیست.
زندگی که در آن کینه نباشد، زندگی بهشتی است.
در بهشت، صفای باطن و ظاهر یک جا جمع است.
مقدار کینهها و عمق و سوابق آن میان مردم متفاوت است گاهی با یک لبخند و هدیه، کینه برطرف میشود، ولی گاهی آن قدر عمیق است که با هیچ وسیلهای نمیتوان آن را زدود.
کینه و دشمنی و طعن و قضاوت به ناحق بعضی مردم، به خاطر از دست دادن منافع مادی و شخصی است.
کینه توزی با برادری سازگار نیسته. اول باید کینهها برطرف شود بعد برادری محقق میشود.
اولیای الهی اهل کینه و انتقام نیستند. گرچه آنان را مهمان نکردند ولی خضر به آنان خدمت کرد.