تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

کینه‏

سینه‏های بهشتیان خالی از کینه‏
و نزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهر و قالوا الحمد لله الذی هدات الهذا و مکنا لنهتدی لولا ان هدات الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا ان تلکم الجنه اورثتموها بما کنتم تعملون(1793)؛ و آنچه دلها از کینه و حسد دارند، بر می‏کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند)؛ و از زیر (قصرها و درختان) آنها، نهرها جریان دارد؛ می‏گویند: ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمی‏یافتیم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند! و (در این هنگام) به آنان ندا داده می‏شود که: این بهشت را در برابر اعمالی که انجام می‏دادید، به ارث بردید!
شیطان عامل کینه‏
انما یرید الشیطن أن یوقع بینکم العدوه البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوه فهل أنتم منتهون(1794)؛ شیطان می‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید،) خودداری خواهید کرد؟
عداوت و کینه ریشه شیطانی دارد
و رفع أبویه علی العرش و خروا له سجدا و فال یأبت هذا، تأویل رءیی من قبل قد جعلها ربی حقا و قد أحسن بی أذ أخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد أن نزغ الشیطن بینی و بین اخوتی ان ربی لطیف لما یشاء انه هو العلیم الحکیم(1795)؛ و پدر و مادر نشاند؛ و همگی بخاطر او به سجده افتادند؛ و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است که قبلا دیدم، پروردگارم آن را حق قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه می‏خواهد (و شایسته می‏داند،) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است!
دعا برای رفع کینه‏
و الذین جاءو من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخوننا الذین سبقونا بالایمن و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین أمنوا ربنا انک رءوف رحیم(1796)؛ (همچنین) کسانی که بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و می‏گویند: پروردگارا! ما و برادرنمان را در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و درد دلهایمان حسد و کینه‏ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!
کینه توزی و زوال‏ناپذیر دشمن‏
و قالت الیهود ید الله مغلوله غلت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء و لیزیدن کثیرا منهم ما أنزل الیک من ربک طغینا و کفرا و ألقینا بینهم العدوه و البعضاء الی یوم القیمه کلما أوقدوا نار اللحرب أطفأها الله و یسعون فی الارض فسادا و الله لا یحب المفسدین(1797)؛ و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! وبخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‏بخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می‏افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش می‏کنند؛ و خداوند مفسدان را دوست ندارد.
عفو و گذشت وسیله جلب غفران الهی‏
و اذ قلنا ادخلوا هذه القریه فلکوا منها حیث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطه نغفر لکم خطیکم و سنزید المحسنین(1798) و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتم: در این شهر (بیت المقدس) وارد شوید! و نعمتهای فراوان آن، هر چه می‏خواهید بخورید! و از در.ک (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! تا خطای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد.
روایات :
پست‏ترین عیب‏ها
الحقد الام العیوب(1799)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، پست‏ترین عیب‏هاست.
خشم برانگیزی‏
الحقد مثار الغضب(1800)؛ امام علی (علیه السلام): کینه، خشم برانگیز است.
خصلت حسودان‏
الحقد شیمه الحسده(1801)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، خصلت حسودان است.
آتش کینه‏
الحقد نار لاتطفا الا بالظفر(1802)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توزی، آتشی است که جز با پیروز شدن فرو نشانده نمی‏شود.
فتنه و آشوب‏
سبب الفتن الحقد(1803)؛ امام علی (علیه السلام): علت فتنه‏ها و آشوب‏ها کینه‏توزی است.
اندوه همراه کینه‏
الحقود معذب النفس، متضاعف الهم(1804)؛ امام علی (علیه السلام): جان کینه‏توز در عذاب است و اندوهش دو چندان.
عدم دوستی در کینه‏
لاموده لحقود(1805)؛ امام علی (علیه السلام): کینه توز پایبند دوستی نیست.
سرزنش نه کینه!
العتاب خیر من الحقد(1806)؛ امام هادی (علیه السلام): سرزنش و گله‏گذاری بهتر است از کینه به دل گرفتن.
کینه‏توز آسایش ندارد!
أقل الناس راحه الحقود(1807)؛ امام عسگری (علیه السلام): کم آسایش‏ترین مردم، انسان کینه‏توز است.
کینه مؤمن‏
المؤمن یحقد ما دام فی مجلسه فاذا قام ذهب عنه الحقد(1808)؛ امام صادق (علیه السلام): کینه مؤمن تا زمانی است که نشسته است، همین که برخاست کینه نیز از دل او می‏رود.
داستانها :
بوی بهشت‏
یکی از خدمت‏گزاران امام صادق (علیه السلام) به نام سالمه می‏گوید: حضرت وقت احتضار، از شدت اثر سمی که به او داده بودند، بی‏هوش بود، هنگامی که به هوش آمد، فرمود: به حسن افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانی این مقدار و به دیگری فلان مقدار.
عرض کردم، به کسی این همه پول می‏دهید که شمشیر کشید و قصد کشتن شما را داشت؟
در پاسخ فرمود: آیا مایل نیستی من از کسانی باشم که خداوند درباره آنها می‏فرماید: والذین یصلبون ما أمر الله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب(1809) آری! ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و بویش را خوب و مطبوع قرار داد و بوی دل‏انگیز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام می‏رسد و همین بوی خوش به مشام دو دسته نمی‏رسد: عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام(1810).
دل خالی از کینه و بهشت‏
روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مردی از انصار شهادت داد که وی اهل بهشت است و چون از حال او جستجو کردند، عمل فوق العاده‏ای از او ندیدند جز این که هرگاه به رختخواب خود می‏رفت خدا را یاد می‏کرد و بر نمی‏خاست تا هنگام نماز صبح فرا می‏رسید، پس این مطلب به آن مرد گفته گفته شد. وی گفت: حقیقت همان است که شما دیدید جز این که من در نفس خود نسبت به هیچ یک از مسلمانان در چیزی که خدا به او داده کینه و حسد نمی‏یابم(1811).
در اوج عطوفت!
علی (علیه السلام) در اوج عطوفت و بزرگواری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پس از آن که به دست ابن ملجم ملعون ضربت خورد، از شدت زخم بی‏حال شده بود.
وقتی که به حال آمد، امام حسن در ظرفی شیر به حضرت داد. امام کمی از شیر خورد بقیه را به امام حسن (علیه السلام) داد و فرمود: این شیر را اسیرتان (ابن ملجم) بدهید! سپس فرمود: فرزندم! به آن حقی که در گردن تو دارم، بهترین خوردنی‏ها و نوشیدنی‏ها را به او بدهید و تا هنگام مرگم با ایشان مدارا کنید و از آنچه می‏خورید به او بخورانید و از آنچه می‏نوشید به ایشان بنوشانید تا نزد شما گرامی شود(1812)!
برخورد پسندیده‏
یکی از خویشان امام زین العابدین (علیه السلام) در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود. حضرت در پاسخ او چیزی نگفت. هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت. امام (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود:
- آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید.
عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه می‏توانیم به او بگوییم.
سپس امام نعلین خویش را پوشیده، به راه افتاد. در بین راه این آیه را می‏خواند: الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین(1813)؛ روای می‏گویند: ما از خواندن این آیه دانستیم به او چیزی نخواهد گرفت. وقتی به خانه آن مرد رسیدیم، او را صدا زد و فرمود:
- به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد.
همین که متوجه شد امام زین العابدین (علیه السلام) آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است. ولی چشم امام (علیه السلام) که به او افتاد، فرمود:
- برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار می‏کنم و از خداوند می‏خواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد.
راوی می‏گوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام (علیه السلام) را بوسید و عرض کرد:
- آری! آن چه: گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم(1814).
برخورد پیامبر با یهودی‏
شخصی یهودی خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و مدعی شد که من از شما طلبکار هستم و الان در همین کوچه هم بایستی طلب مرا بدهید.
پیامبر فرمودند: اولا که شما از من طلبکار نیستید، ثانیا اجازه بدهید که من به منزل بروم و برای شما پول بیاورم.
مرد یهودی گفت: نمی‏گذارم یک قدم از اینجا بردارید. هر چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با او نرمش نشان داد، او بیشتر خوشنت نشان می‏داد تا آنجا که عبا و ردای پیامبر را گرفت و دور گردن ایشان پیچید و کشید، که اثر قرمزی آن، در گردن مبارک پیامبر به جای ماند و حضرت می‏خواستند به مسجد بروند. مسلمین دیدند یک یهودی جلوی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرفته است. مسلمین خواستند او را کنار بزنند و احیانا او را کتک بزنند. حضرت فرمود: نه من خودم می‏دانم با رفیقم چه بکنم. شما کاری نداشته باشید آنقدر نرمش نشان دادند که مرد یهودی اسلام آورده و در همان جا شهادتین را به زبان جاری کرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله. شما با چنین قدرتی که دارید، این همه تحمل می‏کنید و این تحمل یک انسان عادی نیست و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شده‏اید(1815).
اشعار :
درس آئینه‏
آئینه هر چه دید فراموش می‏کند.
سلمی تهرانی
کینه جوی بی‏دوست‏
اگر خواهی که کم دوست و کم یار نباشی کنیه دار مباش.
قابوسنامه
نکوهش کینه‏
خالق ما که فرد و قهار است - از حقود و حسود بیزار است
سنایی
کینه و احسان‏
کینه جوئی روش احسان نیست.
جامی
نکات :
با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود.
از کوزه همان برون تراود که در اوست. از دشمن انتظاری جز بغض و کینه نیست.
گاهی مسائل روانی چون حسد و کینه، انسان را تا سرحد مرگ پیش می‏برد.
زن پدرها به منزله مادرند. پس به جای کینه و ناسازگاری، باید نسبت به فرزندان مادری کنند.
برخورد خشن و تنبیه، تنها برای انجام وظیفه است، نه انتقام و کینه و بهانه.
هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. انما یرید الشیطان...
قمار و شراب، ابزار کار شیطان برای ایجاد کینه و دشمنی است.
با تمام عواملی که باعث ایجاد کینه و دشمنی می‏شود باید مبارزه کرد.
ناسزاگوی، عامل بروز دشمنی و کینه و ناسزا شنیدن است.
در بهشت خشونت، رقابت، حسرت، تهمت، حسد، کینه، دروغ، اندوه و هیچ گونه مرگ و مرض و فقر راهی ندارد.
کینه‏زدایی و ایجاد صمیمیت، به آسانی و بی‏زحمت نیست.
زندگی که در آن کینه نباشد، زندگی بهشتی است.
در بهشت، صفای باطن و ظاهر یک جا جمع است.
مقدار کینه‏ها و عمق و سوابق آن میان مردم متفاوت است گاهی با یک لبخند و هدیه، کینه برطرف می‏شود، ولی گاهی آن قدر عمیق است که با هیچ وسیله‏ای نمی‏توان آن را زدود.
کینه و دشمنی و طعن و قضاوت به ناحق بعضی مردم، به خاطر از دست دادن منافع مادی و شخصی است.
کینه توزی با برادری سازگار نیسته. اول باید کینه‏ها برطرف شود بعد برادری محقق می‏شود.
اولیای الهی اهل کینه و انتقام نیستند. گرچه آنان را مهمان نکردند ولی خضر به آنان خدمت کرد.