آیات :
ارزش صلاحیت جسمی و عافیت
و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعه من المال قال ان الله اصطفات علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله وسع علیم(1258)؛ و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند (طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث و (انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هرکس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.
قلب سالم و آیات الهی
هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب و أخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولوا الالباب(1259)؛ او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات محکم [صریح و روشن] است که اساس این کتاب میباشد (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، متشابه است [آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبد در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست. و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).
نتیجه جنگ درست؛ عافیت
و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین؛ و با آنها بجنگید تا فتنه (بتپرستی و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، تنها از آن خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید. زیرا) تعدی جز یز ستمکاران روا نیست.
اهمیت عافیت
و اذ نجیناکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب یذبحون أبناءکم و یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم(1260)؛ و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار میدادند: پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه میداشتند. و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
خداوند و راه سلامتی
الله یدعوا الی دار السلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم(1261)؛ و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت میکند و هرکس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت مینماید.
نعمت عافیت
قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی أمم ممن معک و أمم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب ألیم(1262)؛ (به نوح) گفته شد: ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایی که با تواند، فرود آی! و امتهایی نیز هستند که ما آنها را از نعمتها بهرهمند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها میرسد، (چرا که این نعمتها را کفران میکنند!)
سلامتی و امنیت از نعمتهای بهشت
ادخلوها بسلام آمنین(1263)؛ (فرشتگان به آنها میگویند:) داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت!
عافیت در شب قدر
سلام هی حتی مطلع الفجر(1264)؛ شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده!
روایات :
نعمت گوارا
الامام علی (علیه السلام): العافیه أهنی النعم(1265)؛ امام علی (علیه السلام): عافیت، گواراترین نعمتهاست.
جامه عافیت
لا لباس أجمل من العافیه(1266)؛ امام علی (علیه السلام)، هیچ جامهای زیباتر از عافیت نیست.
لذت عافیت
بالعافیه توجد لذه الحیاه(1267)؛ امام علی (علیه السلام): با عافیت و سلامتی است که لذت زندگی چشیده میشود.
قدر عافیت
قال الصادق جعفر بن محمد (علیه السلام): العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا فقدت ذکرت(1268)؛ امام صادق (علیه السلام): عافیت نعمتی پنهان (و ناشناخته) است. هرگاه به دست فراموسی سپرده میشود (و کسی قدرش را نمیداند) و هرگاه نباشد به یاد آورده میشود.
راه عافیت
قال النبی (صلی الله علیه وآله): من صلی علی مره فتح الله علیه بابا من العافیه(1269)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هرکس یک بار بر من صلوات بفرستد، خداوند دری از عافیت به رویش باز میکند.
اجزاء عافیت
العافیه عشره أجزاء تسعه منها الصمت الا بذکر الله و واحده فی ترک مجالسه السفهاء(1270)؛ امام علی (علیه السلام): عافیت ده جزو است. نه جزو آن در دم فرو بستن است، مگر از یاد خدا و یک جزو در ترک همنشینی با نابخردان.
تقوا و عافیت
من سره طوا العافیه فلیتق الله(1271)؛ امام صادق (علیه السلام): هر که خوش دارد، از عافیت طولانی برخوردار شود، تقوای خدا در پیش گیرد.
بلا و عافیت
لما سمع رجلا یسأل الله الصبر - سألت الله البلاء، فاسأله المعافاه(1272)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): - چون شنید مردی از خداوند طلب صبر میکند - از خدا بلا خواستی، عافیت هم بخواه.
ارزش عافیت نزد خدا
لما سئل الله شیئا أحب الیه من أن یسأل العافیه(1273)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از خداوند چیزی خواسته نشده است، که نزد او محبوبتر از عافیت باشد.
طلب عافیت
سلو الله المعافاه؛ فانه لم یوت أحد بعد الیقین خیرا من المعافاه(1274)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از خداوند عافیت طلب کنید؛ زیرا بعد از (نعمت) یقین، نعمتی بهتر از عافیت به کسی داده نشده است.
دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای عافیت
لرجل سمع قراءه النبی سوره القارعه فی صلاه المغرب، فدعا أن یعذب فی الدنیا، فمرض بئسما قلت، الا قلت، ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار! فدعا له حتی أفاق(1275)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): - خطاب به مردی شنید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نماز مغرب سوره قارعه را میخواند و دعا کرد و خداوند او را به سبب گناهانش در دنیا عذاب کند. پس بیمار شد - بد حرفی زدی. چرا نگفتی: ای پروردگار ما! ما در دنیا و در آخرت نیکی عطا فرما و از عذاب آتش ما را نگهدار؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای سلامتی آن مرد دعا کرد و او بهبود یافت.
شکر عافیت
لما ضرب علی کتف رجل یطوف بالکعبه و یقول: اللهم انی أسألک الصبر - سألت البلاء! قل: اللهم انی أسألک العافیه، و الشکر علی العافیه(1276)؛ امام سجاد (علیه السلام) مردی را دید که طواف کعبه میکند و میگوید: بار خدایا! به من صبر عطا فرما. دستی به شانه او زد و فرمود: بلا میطلبی؟ بگو: بار خدایا! به من عافیت و شکر بر عافیت عطا فرما.
عافیت نیکو
اللهم انی أسالک العافیه، و أسالک جمیل العافیه، و أسالک شکر العافیه، و أسالک شکر شکر العافیه(1277)؛ امام کاظم (علیه السلام): بار خدایا! من از تو عافیت مسألت دارم، عافیتی نیک. عطایم کن و شکر بر عافیت و شکر بر شکر عافیت ارزانیم فرما.
داستانها :
دعای معروف ابوذر، در آسمانها
ابوذر غفاری روزی به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، جبرئیل به صورت دحیه کلبی، در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، و با آن حضرت، خلوت کرده بود، وقتی که ابوذر آن دو را دید، بازگشت و گفتگوی آنها را قطع ننمود، جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: ای محمد! ابن ابوذر بود، که از اینجا عبور کرد و بر ما سلام نکرد، اگر بر ما سلام میکرد، جواب سلام او را میدادیم، ای محمد! این اباذر دعائی را میخواند که نزد اهل آسمان معروف میباشد، آنگاه که من به آسمان رفتم آن دعا را از او بپرس!
هنگامی که جبرئیل به آسمان رفت، ابوذر به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: ای ابوذر! چرا آن هنگام که از کنار ما عبور کردی، نزد ما نیامدی و سلام نکردی؟
ابوذر گفت: گمان کردم که دحیه کلبی نزد شما برای امور شخصی با شما خلوت نموده است، از این رو نزد شما نیامدم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او جبرئیل بود و گفت اگر ابوذر بر ما سلام میکرد، جواب سلام او را میدادیم.
وقتی که ابوذر دریافت که او جبرئیل بود. بسیار متأثر و پریشان گردید و افسوس خورد که چرا از توفیق سلام کردن بر جبرئیل محروم شده است، آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آن دعائی که میخوانی چیست که جبرئیل به من خبر داد که دعای ابوذر در آسمانها نزد اهل آسمان، معروف است؟
ابوذر گفت: آری ای رسول خدا، من این دعا را میخوانم: اللهم انی اسالک الامن و الایمان بک و التصدیق بینبیک، و العافیه من جمیع البلاء، و الشکر علی العافیه و الغنی عن شرار الناس؛ خدایا! در درگاهت درخواست دارم: امنیت و ایمان به تو را، و تصدیق نمودن به پیامبرت، و عافیت از همه بلاها و شکرگزاری در برابر عافیت و بینیازی از مخلوقات بدت را(1278).
از خداوند عافیت مسئلت دارم!
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: انسان نمیداند با مردم چه کند! اگر بعضی امور که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدهام به آنان بگوییم ممکن است مورد تمسخر قرار دهند، از طرفی طاقت هم نداریم این حقایق را ناگفته بگذاریم!
ضمره بن معبد گفت: شما آنچه شنیدهاید بگویید!
حضرت فرمود: میدانید وقتی دشمن خدا را در تابوت میگذارند، و به گورستان میبرند، چه میگوید؟ او جواب داد: خیر! حضرت فرمود: به کسانی که او را میبرند میگوید: آیا نمیشنوید؟ او جواب داد: خیر! حضرت فرمود: به کسانی که او را میبرند میگوید: آیا نمیشنوید؟ از دشمن خدا به شما شکایت دارم که مرا فریب داد و به این روز سیاه انداخت و نجاتم نداد. من شکایت دارم از دوستانی که با من دوستی کردند و مرا خوار نمودند و از اولادی که حمایتشان کردم ولی مرا ذلیل کردند و از خانهای که ثروتم را در آبادی آن خرج کردم ولی سرانجام، دیگران آنجا ساکن شدند. به من رحم کنید! این قدر عجله نکنید!
ضمره گفت: اگر بتوانید به این خوبی صحبت کند ممکن است حتی حرکت کند و روی شانه حاملین بنشیند!
امام (علیه السلام) فرمود: خدایا! اگر ضمره سخنان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مسخره میکند از او انتقام بگیر!
ضمره چهل روز زنده بود و بعد فوت کرد. غلام وی که در کنار جنازهاش بود، پس از مراسم دفن، محضر امام زین العابدین (علیه السلام) رسید و در کنار وی نشست. امام فرمود: از کجا میآیی؟
عرض کرد: از دفن ضمره، وقتی که خاک بر او ریختند صدایش را شنیدم که کاملا آن صدا را در زمان زندگیاش میشناختم، میگفت: وای بر تو ضمره بن معبد! امروز هر دوستی که داشتی خوارت کرد و عاقبت رهسپار جهنم شدی که پناهگاه و خوابگاه ابدی توست.
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: از خداوند عافیت مسئلت دارم، زیرا سزای کسی که حدیث پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مسخره کند، همین است(1279).
در تنگنای سخت
ابوهاشم میگوید: یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور امام هادی (علیه السلام) رفتم، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم. فرمود: ای ابوهاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده میتوانی شکرانهاش را به جای آوری؟ من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
آن حضرت آغز سخن کرد و فرمود: خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده و به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود و به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود.
آنگاه فرمود: ای ابوهاشم! من در آغاز، این نعمتها را به یاد تو آوردم، چون میدانستم به جهت تنگدستی، از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده، به من شکایت میکنی. اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهای خدا را بجای آور(1280)!
اشعار :
سرمایه عافیت
سرمایه عافیت کفاف است نخست. (سعدی)
غره بر عافیت
بر مال و جمال خویشتن غره مشو - کان را به شبی برند و این را به تبی (اسعد گرگانی)
قدر عافیت
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. (سعدی)
ارزش عافیت
دریاب کنون که نعمت هست به دست - کین نعمت و ملک میرود دست به دست
نکات :
هنگامی که مبتلائی را دیدی، بطوری که نشنود سه بار بگو سپاس خدایی را که مرا عافیت بخشید از آنچه تو را به آن مبتلا کرد، و اگر میخواست مبتلا کند میتوانست مبتلا کند. در زمان عافیت خود را برای بلا و در زمان سلامتی خود را برای بیماری آماده کن! بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و جامه عافیت خویش بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فرو پوشان و در حصار عافیت خود جای ده و به عافیت خود گرامیدار و به عافیت خود بینیاز فرمای و عافیت خود به من بخش و عافیت خود به من ارزانیدار و عافیت خود برای من بگستران و عافیت خود در خور من گردان و میان من و عافیت خود در دنیا و آخرت جدایی میفکن. (صحیفه سجادیه، نیایش بیست و سوم) عافیت معنی وسیعتری از تندرستی دارد. و آن عبارت است از سلامت از بیماری و مکروهات در بدن و باطن و دین و دنیا و آخرت.