تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

زکات‏

آیات :
پرداخت زکات - علامت تقوا
الیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکن البر من ءامن بالله و الیوم الاخر و الملئکه و الکتب و النبیین و ءاتی المل علی حبه ذوی القربی و الیتمی و المسکین و ابن السبیل و السائلین وفی الرقاب و أقام الصلوه و ءاتی الزکوه و الموفون بعهدهم اذا عهدوا و الصبرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون(879)؛ نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روی خود را به سوی مشرق و یا مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما، درباره قبله و تغییر آن باشد، و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکی و (نیکوکار) کسی است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب آسمانی، و پیامبران، ایمان آورده، و مال خود را، به همه علاقه‏ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می‏کند؛ نماز را برپا می‏دارد و زکات را می‏پردازد؛ و (همچنین) کسانی که به عهد خود - به هنگامی که عهد بستند - وفا می‏کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می‏دهند؛ اینها کسانی هستند که راست می‏گویند؛ و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛ و اینها هستند پرهیزکاران!.
از آثار زکات‏
و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیر حمهم الله ان الله عزیز حکیم(880)؛ مردان و زنان با ایمان، ولی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‏کنند؛ نماز را بر پا می‏دارند؛ و زکات را می‏پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‏کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می‏دهد؛ خداوند توانا و حکیم است!
نقش زکات در سعادت‏
ان الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و أقاموا الصلوه و ءاتوا الزکوه لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون(881)؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‏شوند.
وجوب زکات‏
ان ربک یعلم أنک تقوم أدنی من ثلثی الیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک و الله یقدر الیل و النهار علم أن لن تحصوه فتاب علیکم فاقرءوا ما تیسر من القرءان علم أن سیکون منکم مرضی و ءاخرون یضربون فی الارض یبتغون من فضل الله و ءاخرون یقتلون فی سبیل الله فاقرء وا ما تیسر منه و أقیموا الصلوه و ءاتوا الزکوه و أقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لا نفسکم من خیر تجدوه عند الله هو خیرا و اعظم اجرا و استغفروا الله ان الله غفور رحیم(882)؛ پروردگارت می‏داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می‏خیزند؛ خداوند شب و روز را اندازه‏گیری می‏کند؛ او می‏داند که شما نمی‏توانید مقدار آن را (به دقت) اندازه‏گیری کنید (برای عبادت کردن)، پس شما را بخشید، اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید او می‏داند بزودی گروهی از شما بیمار می‏شوند، و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می‏روند، و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می‏کنند (و از تلاوت قرآن باز می‏مانند)، پس به اندازه‏ای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا قرض الحسنه دهید (در راه او انفاق نمایید) و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می‏فرستید نزد خدا به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت؛ و از خدا آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است!
قصد قربت‏
و ما ءاتیتم من ربا لیربوا فی امول الناس فلا یزبوا عند الله و ما ءاتیتم من زکوه تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون(883)؛ آنچه بعنوان ربا می‏پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت؛ و آنچه را بعنوان زکات می‏پردازید و تنها رضای خدا را می‏طلبید (مایه برکت است؛ و) کسانی که چنین می‏کنند دارای پاداش مضاعفند.
مصارف هشتگانه زکات‏
انما الصدقت للفقراء و المسکین و العملین علیها المؤلفه قلوبهم و فی الرقاب و الغرمین و فی سبیل الله و ابن السبیل فریضه من الله و الله علیم حکیم(884)؛ زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می‏کشند، و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می‏شود، و برای (آزادی) بردگان، و (ادای دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا حکیم است!
حکمت و فلسفه تشریع زکات‏
خذ من امولهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم ان صلوتک سکن لهم و الله سمیع علیم(885)؛ از اموال آنها صدقه‏ای (بعنوان زکات) بگیر، تا بویسله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات)، به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
روایات :
زکات مانع فقر
قال الصادق (علیه السلام): انما وضعت الزکاه اختبار للاغنیاء و معونه للفقراء و لو أن الناس أدوا زکاه أموالهم ما بقی مسلم فقیرا محتاجا و لاستغنی بما فرض الله عزوجل له و ان الناس ما افتقروا و لا احتاجوا و لا جاعا و لا عروا الا بذنوب الاغنیاء(886)؛ امام صادق (علیه السلام): زکات به منظور آزمودن توانگران و کمک به مستمندان وضع شده است. اگر مردم زکات اموال خود را می‏پرداختند، هیچ مسلمانی نیازمند نمی‏ماند و به سبب آنچه خداوند سبحان برای او واجب کرده است بی‏نیاز می‏شد. مردم، فقیر و نیازمند نمی‏ماند و به سبب آنچه خداوند سبحان برای او واجب کرده است بی‏نیاز می‏شد. مردم فقیر و نیازمند و گرسنه و برهنه نشدند مگر به سبب گناهان ثروتمندان.
زکات و برکت در اموال‏
اذا أردت ان یثری الله ما ملک فزکه(887)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هرگاه خواستی که خداوند دارایی تو را زیاد کند، زکات آن را بپرداز.
حفظ دارایی با زکات‏
عن أبی الحسن موسی (علیه السلام) قال: حصنوا أموالکم بالزکاه(888)؛ امام علی (علیه السلام): دارایی‏های خود را با دادن زکات حفظ کنید.
عدم کمی مال با زکات‏
عن محمد بن علی (علیه السلام) أنه قال: ما تقصعت زکات من مال قط(889)؛ امام حسن (علیه السلام): زکات، هرگز چیزی را از ثروت کم نمی‏کند.
زکات مانع قحطی‏
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: وجدنا فی کتاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)... اذا منعوا الزکاه منعت الارض برکتها من الزرع و الثمار و المعادن کلها(890)؛ امام باقر (علیه السلام): در کتاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدم که... هرگاه مردم از پرداخت زکات خودداری کنند، زمین برکت‏های خود را از هر نوع زراعت و میوه‏ها و معدن‏ها دریغ می‏کند.
پشیمانی کسی که زکات ندهد
عن أبی بصیر قال سمعت أبا عبدالله (علیه السلام) یقول: من منع الزکاه سأل الرجعه عند الموت و هو قول الله عزوجل حتی اذا أحدهم الموت قال رب ارجعون. لعلی أعمل صالحا فیما ترکت(891)؛ امام صادق (علیه السلام): کسی که زکات نپردازد، هنگام فرا رسیدن مرگخواهان بازگشت به زندگی می‏شود و این سخن خداوند سبحان که فرمود: چون یکی از آنان را مرگ فرا رسد، گوید: پروردگارا! مرا برگردانید، باشد که جبران آنچه فرو گذاشتم کاری نیک انجام دهم.
کسی که زکات ندهد، دزد است‏
قال أبو عبدالله (علیه السلام): السراق ثلاثه مانع الزکاه و مستحل مهور النساء و کذلک من استدن دینا و لم ینو قضاءه(892)؛ امام صادق (علیه السلام): دزدان سه گروه هستند: کسی که زکات ندهد و کسی که کابین زنان را بر خود حلال شمارد و نیز کسی که وام ستاند و قصد نپرداختن آن را داشته باشد.
زکات قدرت‏
زکاه القدره الانصاف(893)؛ امام علی (علیه السلام): زکات قدرت، انصاف است.
زکات زیبایی‏
زکاه الجمال العفاف(894)؛ امام علی (علیه السلام): زیبایی، پاکدامنی است.
زکات توانگری‏
زکاه الیسار بر الجیران وصله الارحام(895)؛ امام علی (علیه السلام): زکات توانگری، نیکی به همسایگان وصله ارحام است.
زکات تندرستی‏
زکاه الصحه السعی فی طاعه الله(896)؛ زکات تندرستی، کوشیدن در طاعت خداست.
زکات شجاعت‏
زکاه الشجاعه الجهاد فی سبیل الله(897)؛ امام علی (علیه السلام): زکات شجاعت، جهاد در راه خداست.
زکات دانش‏
قال الامام الصادق (علیه السلام): ان لکل زکاه و زکاه العلم أن یعلمه أهله(898)؛ امام صادق (علیه السلام): هر چیزی زکاتی دارد و زکات دانش این است که آن را به اهلش بیاموزی.
عدم نابودی در زکات‏
قال (علیه السلام): المعروف زکاه النعم و الشفاعه زکاه الجاه و العلل زکاه الابدان و العفور زکاه الظفر و ما أدیت زکاته فهو مأمون السلب(899)؛ امام صادق (علیه السلام): نیکی، زکات نعمت‏هاست و وساطت کردن، زکات مقام و موقعیت، و بیماری‏ها زکات بدن، و گذشت زکات پیروزی، و هر چیزی که زکاتش را بدهی، از خطر نابودی در امان است.
داستانها :
گزارشی از قبر و برزخ‏
اصبغ بن نباته یکی از یاران برجسته امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏گوید: سلمان از طرف علی (علیه السلام) استاندار مدائن بود و من پیوسته با او بودم. سلمان مریض شد و در بستر افتاده بود، من به عیادتش رفتم. آخرین روزهای عمرش بود، به من فرمود: ای اصبغ! رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من خبر داده هرگاه مرگم فرا رسید مردگان با من سخن خواهند گفت. تو با چند نفر دیگر مرا در تابوت نهاده و قبرستان ببرید تا ببینم وقت مرگم رسیده یا نه؟! به دستور سلمان عمل کردیم. او را به قبرستان بردیم و بر زمین رو به قبله نهادیم. با صدای بلند خطاب به مردگان گفت: سلام بر شما ای کسانی که در خانه خاک ساکنید و از دنیا چشم پوشیده‏اید! جواب نیامد.
دوباره فریاد زد: سلام بر شما ای کسانی که لباس خاک به تن کرده‏اید و سلام بر شما ای کسانی که با اعمال دنیای خود ملاقات نموده‏اید و سلام بر شما ای منتظران روز قیامت! شما را به خدا و پیغمبر سوگند می‏دهم یکی از شما با من حرف بزند، من سلمان غلام رسول الله هستم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من وعده داده که هرگاه مرگم نزدیک شد، مرده‏ای با من سخن خواهد گفت.
سلمان پس از آن کمی ساکت شد. ناگاه از داخل قبری صدایی آمد و گفت: سلام بر شما ای صاحب خانه‏های فانی و سرگرم شدگان به امور دنیا! ما مردگان، سخن تو را شنیدیم و هم اکنون به جواب دادن به شما آماده‏ایم، هر چه می‏خواهی سؤال کن! خدا تو را رحمت کند!
سلمان گفت: ای صاحب صدا! آیا تو اهل بهشتی یا اهل جهنم؟
مرده: من از کسانی هستم که مورد رحمت و کرم خدا قرار گرفته‏ام و اکنون در بهشت (برزخی) هستم.
سلمان: ای بنده خدا! مرگ را برایم تعریف کن! و بگو مرحله مرگ را چگونه گذراندی و چه دیدی و با تو چه کردند؟
مرده: ای سلمان! به خدا سوگند اگر مرا با قیچی ریز ریز می‏کردند از مشکلات مرگ برایم آسان‏تر بود، بدان که من در دنیا از لطف خدا اهل خیر و نیکی بودم، دستورات الهی را انجام می‏دادم، قرآن می‏خواندم، در خدمت پدر و مادر بودم، در راه خدا سعی و کوشش داشتم، از گناه دوری می‏کردم، به کسی ظلم نمی‏کردم و شب و روز در کسب روزی حلال کوشا بودم تا به کسی محتاج نباشم، در بهترین زندگی غرق نعمتها بودم که ناگهان به بستر بیماری افتادم. چند روزی از بیماریم گذشت لحظات آخر عمر رسید، شخص تنومند و بد قیافه‏ای در برابرم حاضر شد. او اشاره‏ای به چشمم کرد نابینا شدم و اشاره‏ای به گوشم کرد کر شدم و به زبانم اشاره نمود لال شدم. خلاصه تمام اعضای بدنم از کار افتاد. در این حال صدای بستگانم بلند شد و خبر مرگم منتشر گردید. در همین موقع دو شخص زیبا آمدند، یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ من نشستند و بر من سلام کردند و گفتند: ما نامه اعمالت را آورده‏ایم، بگیر و بخوان! ما دو فرشته‏ای هستیم که در همه جات همراه تو بودیم و اعمال تو را می‏نوشتیم.
وقتی نامه کارهای نیکم را گرفتم و خواندم خوشحال شدم، اما با خواندن نامه گناهان اشکم جاری شد. ولی آن دو فرشته به من گفتند: تو را مژده باد! نگران نباش! آینده‏ات خوب است.
سپس عزرائیل روحم را به طور کامل گرفت. صدای گریه اهل و عیالم بلند شد و عزرائیل به آنها نصیحت می‏کرد و دلداری می‏داد. آنگاه روح مرا همراه خودش برد و در پیشگاه خداوند قرار گرفتم و از روح من راجع به اعمال کوچک و بزرگ سؤال شد. از نماز، روزه، حج، خواندن قرآن، زکات و صدقه، چگونه گذراندن عمر، اطاعت از پدر و مادر، آدم‏کشی، خوردن مال یتیم، شب زنده داری و امثال این امور پرسیدند. سپس فرشته‏ای روحم را به سوی زمین بازگرداند. مرا غسل دادند، در آن وقت روحم از غسل دهندگان تقاضای رحم و مدارا می‏کرد و فریاد می‏زد با این بدن ضعیف مدارا کنید به خدا همه اعضایم خرد است. ولی غسل دهنده ابدا گوش نمی‏داد. پس از غسل و کفن به سوی قبرستان حرکت دادند در حالی که روحم همراه جنازه‏ام بود... تا اینکه مرا به داخل قبر گذاشتند. در قبر وحشت و ترس زیادی مرا فراگرفت، گویی مرا از آسمان به زمین پرت کردند... پس از آن به طرف خانه برگشتند، با خود گفتم: ای کاش من هم با اینها به خانه بر می‏گشتم. از طرف قبر ندایی آمد: افسوس که این آرزویی باطل است، دیگر برگشتن ممکن نیست. از آن جواب دهنده پرسیدم: تو کیستی؟
گفت: فرشته منبه (بیدارگر) هستم، من از جانب خداوند مأمورم اعمال همه انسانها را پس از مرگ به آنها خبر دهم.
سپس مرا نشانید و گفت: اعمالت را بنویس!
گفتم: قلم ندارم.
گفت: انگشت سبابه‏ات قلم تو است.
گفتم: مرکب ندارم.
گفت: آب دهانت مرکب تو است.
آنگاه او هر چه می‏گفت، من می‏نوشتم، همه اعمال کوچک و بزرگ را گفت و من نوشتم...
سپس نامه عملم را مهر کرد و پیچید و به گردنم انداخت، آنقدر سنگین بود که گویی کوههای دنیا را به گردنم افکنده‏اند!
آنگاه فرشته منبه رفت، فرشته نکیر و منکر آمد، از من سؤالاتی نمود، من به لطف خدا همه سؤال‏های نکیر و منکر را درست جواب دادم، آن وقت مرا به سعادت و نعمتها بشارت داد و مرا در قبر خوابانید و گفت: راحت بخواب!
آنگاه از بالای سرم دریچه‏ای از بهشت به رویم باز کرد و نسیم یهشتی در قبرم می‏ورزید تا چشم کار می‏کرد قبرم وشعت پیدا کرد. سپس کلمه شهادتین را بر زبان جاری کرد و گفت: ای کسی که این سؤال را از من کردی، سخت مواظبت اعمال خویش باش که حساب خیلی مشکل است! و سخنش قطع شد.
سلمان گفت: مرا از تابوت بیرون آورید و تکیه دهید.
آنها چنین کردند، نگاهی به سوی آسمان کرد و گفت: ای کسی که اختیار همه چیزها به دست توست، به تو ایمان دارم و از پیامبرت پیروی کردم و کتابت را نیز قبول دارم... آنگاه لحظات مرگ سلمان فرا رسید و این پاک، چشم از جهان فرو بست(900).
محک امتحان‏
ثعلبه انصاری خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: ای رسول گرامی! از خداوند بخواه ثروتی به من عطا نماید.
حضرت فرمود: ای ثعلبه! قانع باش! مال کمی که شکر آن را بجا آوری، بهتر است از ثروت زیاد که نتوانی شکر آن را بجای آوری.
ثعلبه رفت. چند روز بعد آمد و تقاضای خود را تکرار کرد.
این دفعه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: ای ثعلبه! مگر من للگو و سرمشق تو نیستم؟ نمی خواهی همانند پیامبر خدا باشی؟ سوگند به خدا! اگر بخواهم کوه‏هاز زمین برایم طلا و نقره شده و با من سیر کنند، می‏توانم ولی به طوری که می‏بینی من به آنچه خداوند مقدر کرده راضی هستم.
ثعلبه رفت و بار دیگر آمد و گفت: یا رسول الله! دعا کن! خداوند ثروتی به من بدهد، حق خدا و فقرا و نزدیکان و همه را خواهم داد.
حضرت دید ثعلبه دست بردار نیست گفت: خدایا! یه ثعلبه ثروتی مرحمت فرما!
بعد از دعای پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ثعلبه گوسفندی خرید، گوسفند به سرعت رو به افزایش گذاشت تا جایی که شهر مدینه بر او تنگ شد. دیگر نتوانست در شهر بماند و به کنار مدینه رفت.
ثعلبه قبلا تمام نمازهایش را در مسجد پشت سر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏خواند، اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زیاد شدند که نتوانست در نماز جماعت کند و از فضیلت نماز جماعت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محروم ماند. فقط روزهای جمعه به مدینه می‏آمد و نماز جمعه را پشت سر حضرت می‏خواند.
تدریجا گرفتاری دنیا زیادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده می‏گشت، به طوری که نتوانست در کنار مدینه نیز بماند.
پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی را فرستاد زکات اموال ثعلبه را بگیرد.
مأمور، فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ثعلبه ابلاغ کرد و از خواست زکات اموالش را بپردازد. ثعلبه زکات اموالش را نداد و گفت: این، همان جزیه یا شبیه جزیه است که از یهود و نصارا می‏گیرند. مگر ما کافر هستیم؟
مأمور برگشت و جریان ثعلبه را به عرض پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رساند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وای بر ثعلبه! وای بر ثعلبه! فورا آیه‏ای نازل شد که و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین فلما اتاهم من فضله بخلوا به وتولوا وهم معرضون فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون(901)؛ بعضی از آنان با خدا پیمان بستند، اگر خدا از کرم خود به ما مالی عنایت کند، حتما صدقه و زکات داده از نیکوکاران خواهیم شد، ولی همین که از لطف خویش به ایشان عطا کرد، بخل ورزیدند و از دین اعراض نمودند. به خاطر این پیمان شکنی و دروغ‏گویی نفاق در قلب آنان روز قیامت جایگزین شد.
ثعلبه نتوانست از عهده آزماسش برآید، دنیا را با بدبختی وداع نمود(902).
زکات و غنی‏
حضرت امیر (علیه السلام) می‏فرماید: مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که سبب آن:
1- خدا مرا دوست بدارد.
2- مردم مرا دوست بدارند.
3- دارائیم فراوان شود.
4- بدنم سالم بماند.
5- عمرم طولانی شود.
6- خدا مرا با تو محشور کند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: این شش حاجت شش خصلت می‏خواهد:
1- اگر می‏خواهی خدا تو را دوست بدارد و از او بترس و از گناه پرهیز کن!
2- اگر می‏خواهی مردم تو را دوست دارند به آن‏ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن‏هاست طمع تکن و چشم نینداز!
3- اگر می‏خواهی دارائیت فراوان شود زکات بده!
4- اگر می‏خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده!
5- و اگر می‏خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن!
6- و اگر می‏خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای طولانی کن(903)!
بیست خصلت مؤمن کامل‏
عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در مدینه، عبور می‏کرد، در مسیر راه خود، دو جلسه از مسلمانان را مشاهده کرد، نخست جلسه‏ای را که افراد قریش و مسلمانان مکه در آن بودند دیدند، دید که جامه‏های سفید پوشیده بودند و بسیار می‏خندیدند، هرکس که از آنجا عبور می‏کرد، و به او با انگشت اشاره می‏کردند، سپس آن حضرت از کنار قبیله اوس و خزرج از مسلمانان مدینه عبور کرد، آنها را دید که پیکرهایشان فرسوده شده، و گردنشان باریک، و رنگشان زرد بود و با فروتنی و خشوع سخن می‏گفتند.
امام علی (علیه السلام) از دیدن این دو جلسه متفاوت، تعجب کرد، هماندم به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، و ماجرای دوگانگی آن دو جلسه را به عرض حضرت رسانید، سپس عرض کرد: همه افراد این دو جلسه، ایمان به اسلام دارند، از شما می‏خواهم، ویژگیهای مؤمن راستین را بیان فرمائید تا روشن شود که از این گروه، کدام یک در مسیر ایمان کامل هستند، و همه مسلمانان حاضر و آینده، با الگو قرار دادن آن ویژگیها، برنامه صحیح اسلامی را در زندگی خود تنظیم نمایند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اندکی سر به زیر انداخت و سپس سربلند کرد و فرمود: بیست خصلت و ویژگی در انسان مؤمن، باید باشد، تا ایمانش به درجه عالی برسد، و آن عبارت است از:
1- حضور در نماز جماعت.
2- شتاب و جدیت در ادای زکات.
3- غذا رسانی به تهی‏دستان.
4 دست نوازش به سر یتیم کشیدن.
5- پاکیزه نمودن لباسهای خود.
6- به کمر بستن بند جامه (برای پوشش خوب، و نکشیدن لباس در زمین).
7- دروغ نگفتن در خبر دادن.
8- عدم پیمانی شکنی، نسبت به وعده‏های خود.
9- خیانت نکردن به امانت.
10- راست‏گوئی.
11- زاهدان در شب.
12- و شیر دلاور روز بودن.
13- روزه داشتن در روزها.
14- شب زنده‏داری و مناجات با خدا.
15- نیازردن همسایه.
16- آزار نیافتن همسایه از آنها.
17- گام برداشتن در زمین، با آرامش و تواضع.
18- توجه و رسیدگی به امور بیوه زنان.
19- شرکت در تشییع جنازه.
20- تقوا.
خداوند ما و شما را از پرهیزکاران قرار دهد(904).
مجموعه دین اسلام‏
عمرو بن حریث می‏گوید: به محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم، و آن حضرت در منزل برادرش عبدالله بود.
گفتم: چرا به این منزل آمده‏ای؟
امام (علیه السلام) فرمود: برای تفریح
عمرو گفت: قربانت گردم، آیا دینم را برای شما بیان نکنم تا بدانم آیا مورد قبول شما هست یا نه؟
امام (علیه السلام) فرمود: بیان کن!
عمرو گفت: من خدا را می‏پرستم و دینم را بر این اساس قرار داده‏ام:
1- گواهی به اینکه معبودی جز خدای یکتا نیست.
2- محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و رسول خدا است.
3- روز قیامت حتمی است و شکی در وقوع آن نیست، و خداوند انسانها را از گورشان، بر انگیزد.
4 و 5- اقامه نماز و دادن زکات.
6 و 7- روزه ماه رمضان و حج خانه خدا.
8- و امامت محمد بن علیث (علیه السلام) [امام باقر (علیه السلام)] و امامت شما بعد از او، و شما امامان من هستید که من بر اساس همین برنامه دینی، زندگی کنم و بمیرم.
امام (علیه السلام) فرمود: ای عمر! به خدا سوگند، دین من و پدارنم که خدا را در نهان و آشکار، بر آن اساس دینداری می‏کنم، همین است، پرهیزکار باش، و زبانت را جز از سخن نیک نگهدار، و نگو که من از جانب خود هدایت یافته‏ام، بلکه خدا تو را هدایت فرموده است، پس خدا را به خاطر نعمتهایش شکر کن، و از کسانی نباش که وقتی حاضر شود، سرزنش گردد و وقتی غایب شود غیبتش کنند و مردم را بر خود مسلط نکن! به اینکه از آنها ضمانتی کنی یا وعده‏ای به آنها بدهی که قدرت بر ادای آن نداری، زیرا اگر چنین کنی، استخوان شانه‏ات به شکستن نزدیک شود(905).
اشعار :
بهترین خلق‏
اگر می‏خواهی بهترین خلق باشی چیزی از خلق دریغ مدار. (قابوسنامه)
استفاده با بخشش‏
بنوش و بپوش و ببخش و بده. (سعدی)
دیگران، شریک مال تو هستند!
به تو بیش از تو گر زری دادند - دان که از بهر دیگری دادند (اوحدی)
خدا می‏دهد، تو هم بده‏
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش - چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش (سعدی)
شرف مرد
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود (سعدی)
نکات :
حکم زکات در مکه نازل شده است، اما به علت کمی مسلمانان و اندک بودن پول زکات، مردم خودشان می‏پرداختند. پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، مسأله گرفتن زکات از مردم و واریز کردن آن به بیت المال تمرکز آن توسط حاکم اسلامی مطرح شد. خذ من أموالهم صدقه (توبه، 103)
زکات مخصوص اسلام نیست، بلکه در ادیان پیشین نیز بوده است. حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره به سخن آمد و گفت: أوصانی بالصلاه و الزکاه (مریم، 32) و حضرت موسی (علیه السلام) خطاب به بنی‏اسرائیل می‏فرماید:
أقیموا الصلاه و اتوا الزکاه (بقره، 34) و درباره عموم پیامبران می‏خوانیم: و جعلناهم أئمه یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاه و ایناه الزکاه (انبیاء، 73)
در قرآن چهار تعبیر برای زکات بیان شده است.
1- ایتاء مال. و اتی المال علی حبه ذوی القربی (بقره، 77)
2- صدقه. خذ من أموالهم صدقه (توبه، 103)
3- انفاق. یقیمموا الصلاه و یؤتون الزکاه (ابراهیم، 31)
4- زکات. یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه (مائده، 55)
در قرآن، معمولا زکات همراه با نماز آمده است و طبق روایات، شرط قبولی نماز، پرداخت زکات است. این پیوند رابطه با خدا و رابطه با مردم را می‏رساند. در قرآن هیچ یک از واجبات دین، این گونه مقارن با نماز نیامده است.
گرفتن زکات بر سادات حرام است، گروهی از بنی هاشم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تقاضا کردند تا مسئول جمع آوری زکات چهارپایان باشند و بدین وسیله سهمی به عنوان کارگزران زکات، نصیبشان گردد. حضرت فرمودند: زکات بر من و شما حرام است. مگر آنکه دهنده و گیرنده زکات هر دو سید باشند. (وسائل الشیعه، ج 6، ص 4)
قانون زکات، به معنای تمایل اسلام به وجود قشر فقیر زکات گیرنده و قشر ثروتمند زکات دهنده نیست، بلکه راه حلی برای یک واقعیت خارجی جامعه است. اغنیا هم گاهی با پدیده‏هایی چون سرقت، آتش سوزی، تصادف، جنگ و اسارت مواجه می‏شوند و در نظام اسلامی باید بودجه‏ای برای تأمین اجتماعی باشد.
در روایات آمده است: خداوند در مال اغنیا به مقدار حل مشکل نیازمندان حقی قرار داده است و اگر می‏دانست که برایشان کافی نیست، آن را می‏افزود. اگر مردم حقوق فقرا را به آنان می‏پرداختند، همه زندگی خوبی داشتند و اگر اغنیا زکات می‏دادند، فقیری در کار نبود. (تفسیر روح المعانی) بر خلاف عقیده بعضی در مورد جلوگیری از افزایش درآمد افراد و محدود ساختن آن، اسلام عقیده دارد که باید به انسان آزادی نسبی داد تا با تلاش، ابتکار و بهره‏گیری از طبیعت رشد کند، ولی مالیات هم بپردازد.
شرط مصرف زکات در راه خدا، فی سبیل الله فقر نیست، بلکه در هر جا که کمک به حاکمیت خط اسلام کند، می‏توان خرج کرد.
برای نجات جامعه از شر افراد شرور، می‏توان از زکات استفاده کرد و این مشمول و المؤلفه قلوبهم است. (تفسیر روح المعانی)
اگر بر گردن کسی، دیه ثابت شد و توان پرداخت نداشت، مشمول و الغارمین است و می‏توان از زکات به او کمک کرد. (تفسیر مراغی)
شاید تعبیر و فی الرقاب شامل مصرف زکات برای آزادسازی زندانیان یا تأمین مخارج آنان هم بشود.
تقسیم زکات در موارد هشتگانه، لازم نیست یکسان باشد بلکه زیر نظر حاکم اسلامی و به مقدار نیاز و ضرورت تقسیم می‏شود.
زکات، عامل تعدیل ثروت است.
زکات، تشکر عملی از داده‏های الهی است.
زکات، فاصله طبقاتی را کاسته، کینه میان فقرا و ثروتمندان را می‏زداید.
زکات، روح سخاوت و رحمت را در انسان زنده ساخته، از دنیا طلبی و وابستگی مادی می‏کاهد.
زکات، پشتوانه تأمین اجتماعی محرومان است. به فقیر می‏گوید: نگران نباش، به ورشکسته می‏گوید: تلاش مجدد کن، به مسافر می‏گوید: از ماندن در راه نترس، به کارمند می‏گوید: سهم تو محفوظ است، به بردگان وعده آزادی می‏دهد، بازار خدمات الهی را رونق می‏بخشد و دل‏های دیگران را به اسلام جذب می‏کند.
زکات، علاوه بر محرومیت‏زدایی، گرایش به اسلام را می‏افزاید و یا لااقل موجب ترک همکاری افراد با دشمنان اسلام می‏گردد. چنان که در روایات آمده است که گاهی افرادی که ایمان ضعیفی دارند، با کمک‏های مالی و نزدیک شدن به اسلام، ایمانشان استوار می‏شود.
زکات که نموداری از نظام اسلامی است زمینه‏ساز عدالت اجتماعی، فقرزدایی، تأمین کارمندان، محبوبیت بین المللی، آزادی بردگان و افراد در بند، به حرکت درآوردن نیروها، حفظ آیین و کیان مسلمانان و گسترش خدمات عمومی است.
زکات، یکی از پنج چیزی است که بنای اسلام بر آن استوار است.
در قرآن 32 بار کلمه زکات و 32 بار واژه برک آمده، گویا زکات مساوی با برکت است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) افرادی را که زکات نمی‏دادند، از مسجد بیرون کرد.
حضرت مهدی (علیه السلام) در انقلاب بزرگ خود، با تارکین زکات می‏جنگد.
کسی که زکات ندهد، هنگام مرگش به او گفته می‏شود: یهودی بمیر یا مسیحی.
تارک زکات در لحظه مرگ از خداوند می‏خواهد که او را به دنیا بازگرداند تا کار نیک انجام دهد، اما مهلت او پایان یافته است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر مردم زکات بدهند، هیچ فقیری در زمین باقی نمی‏ماند.