آیات :
کفران باعث زوال نعمت
ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمه أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بأنفسهم و أن الله سمیع علیم کدأب ءال فرعون والذین من قبلهم کذبوا بئایت ربهم فأهلکنهم بذنوبهم و أغرقنا ءال فرعون و کل کانوا ظلمین(2095)؛ این بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست! این، (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانی است که پیش از آنها بودند؛ آیات پروردگارشان را تکذیب کردند؛ ما هم بخاطر گناهانشان، آنها را هلاک کردیم، و فرعونیان را غرق نمودیم؛ و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند!
غرور و خودستائی انسان در رفاه و نعمت
فأما الانسن اذا ما ایتلات ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربی أکرمن(2096)؛ اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام میکند و نعمت میبخشد (مغرور میشود و) میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است!
ذکر نعمتهای خدا
یبنی اسراءیل اذکروا نعمتی التی أنعمت علیکم و أوفوا بعهدی أوف بعهدکم و ایی فارهبون(2097)؛ ای فرزندان اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید! و به پیمانی که با من بستهاید! وفا کنید، تا من نیز به پیمان شما وفا کنم. (و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید!
توبه و استغفار وسیله جلب نعمت
و أن استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متعا حسنا الی أجل مسمی و یوت کل ذی فضل و ان تولوا فانی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر(2098)؛ و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدتی معینی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!
شکر موجب ازدیاد نعمت خدا
و اذ تأذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید(2099)؛ و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!
انسان در احاطه نعمتهای ظاهری و باطنی الهی
ألم تروا أن الله سخر لکم ما فی السموت و ما فی الارض و أسبغ علیکم نعمه ظهره و باطنه و من الناس من یجدل فی الله بغیر علم و لا هدی و لاکتب منیر(2100)؛ آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا مجادله میکنند!
نعمتهای بیشمار الهی
و ءاتاتم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسن لظلوم کفار(2101)؛ و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان ستمگر و ناسپاس است!
روایات :
شناخت نعمتهای خداوند
من لم یر الله عزوجل علیه نعمه الا فی مطعم أو مشرب أو ملبس فقد قصر عمله و دنا عذابه(2102)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هر که نعمت خداوند سبحان را جز در خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک نبیند، بیگمان عملش کوتاه و عذابش نزدیک باشد.
شکر نعمتهای خداوند
الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعماءه العادون(2103)؛ امام علی (علیه السلام): ستایش خداوندی را که گویندگان از پس ستایش او بر نیایند و شمارندگان، شماترش نعمتهایش را نتواند.
شکر همیشگی خداوند
فی وصیته علی (علیه السلام) لکمیل: یا کمیل انه لا تخلو من نعمته الله عزوجل عندک و عافیه فلا تخل من تحمیده و تمجیده و تسبیحه و تقدیسه و شکره و ذکره علی کل حال(2104)؛ امام علی (علیه السلام) در سفارش به کمیل - ای کمیل! تو هیچگاهاز نعمت و عافبت خداوند سبحان بیبهره نیستی. پس در هیچ حال از ستایش و تمجید و تسبیح و تقدیس و شکر و یاد او دست برندار.
گواهی نعمتها
عن أبی عبدالله عن آبائه (علیه السلام) أن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: أحسنوا صحبه النعم قبل فراقها فانها تزول و تشهد علی صاحبها بما عمل فیها(2105)؛ امام علی (علیه السلام): برای نعمتها، پیش از آن از شما شوند همدمی نیکو باشید؛ زیرا نعمتها میروند و به نحوه رفتاری که همدمش با آن کرده است گواهی میدهند.
بذل و نعمت
ان لله عبادا اختصهم بالنعم یقرها فیهم ما بذلوا للناس فاذا منعوها حولها منهم الی غیرهم (2106)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خداوند بندگانی دارد که نعمتها را به آنان اختصاص داده است؛ تا زمانی که این نعمتها را به مردم بذل و بخشش کنند، آنها را میانشان نگه میدارد و هرگاه دریغ ورزند، نعمتها را از آنان به دیگران میکند.
زوال نعمت
من کثرت نعم الله علیه کثرت حوائج الناس الیه فمن قام لله فیها بما یحب فیها عرضها للدوام و البقاء و من لم یقم فیها بما یجب عرضها للزوال و الفناء(2107)؛ امام علی (علیه السلام): هر که از نعمتهای خدا بیشتر بهرهمند باشد، نیازهای مردم به او زیاد شود. پس، هر کس برای رضای خدا وظیفه خود را در قبال نعمتها به جا آورد، آنها را در معرض دوام و پایندگی قرار دهد و هر که به وظیفه خود در این باره عمل نکند، آن نعمتها را در معرض زوال و نابودی نهاده است.
استفاده درست از نعمت
أقل ما یلزمکم لله ألا تستعینوا بنعمه علی معاصیه(2108)؛ امام علی (علیه السلام): کمترین وظیفه شما در قبال خداوند این است که از نعمتهای او در راه معصیتش استفاده نکنید.
نعمتهای کامل
من أمسی و أصبح و عنده ثلاث فقد تمت علیه النعمه فی الدنیا: من أصبح و أمسی معافی فی بدنه، آمنا فی سربه، عنده قوت یومه، فان کانت عنده الرابعه فقد علیه النعمه فی الدنیا و الاخره؛ و هو الایمان(2109)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هر که شب و روزی خود سپری کند و از سه چیز برخوردار باشد نعمت دنیا بر او تمام شده است: کسی که صبح و شامش را در تندرستی و آسایش خاطر گذراند و خوراک روز خود را داشته باشد و اگر چهارمین نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنیا و آخرت را کامل دارد و آن (چهارمین) نعمت، ایمان است.
نعمتهای دنیا و آخرت
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: النعیم فی الدنیا الامن و صحه الجسم و تمام النعمه فی الاخره دخول الجنه و ما تمت النعمه علی عبد قط ما لم یدخل الجنه(2110)؛ امام صادق (علیه السلام): نعمت دنیا، امنیت و تندرستی است و نعمت کامل در آخرت، وارد شدن به بهشت است و بندهای که به بهشت نرود هرگز نعمت بر او کامل نشده است.
داستانها :
روزی به کافر
حضرت ابراهیم (علیه السلام) تا مهمان بر سر سفرهاش مینشست، غذا نمی خورد. یک روز پیرمردی را پیدا کرد و از او خواست که امروز بیا منزل من برویم و با هم غذا بخوریم. پیرمرد دعوت ابراهیم را قبول کرد و به خانه آن حضرت آمد. ابراهیم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود سفره گستردند و چون اول باید میزبان دست به طعام دراز کند، حضرت خلیل، بسم الله الرحمن الرحیم گفت و دست به طعام دراز کرد، اما آن پیرومرد بدون این که نام خدا ببرد به شروع به خوردن طعام نمود.
ابراهیم فهمید که پیرمرد کافر است، روی خود ترش کرد؛ یعنی اگر از اول میدانستم کافر هستی دعوتت نمیکردم. پیرمرد هم غذا نخورد بر شتر خود سوار شده و به مقصد خود روانه شد.
خطاب رسید: ای ابراهیم! بهترین نعمتها که جان است به این پیر گبر دادم و صد سال است او را با آن که کافر است روزی میدهم، تو یک لقمه نان از او دریغ داشتی؟ برو و او را بیاور و از او عذر بخواه تا با تو غذا بخورد. ای ابراهیم! بسیار زشت و قبیح است که انسان رفتاری کند که مهمان کند که مهمان غذا نخورده از سر سفره رنجیده برخیزد و برود. ابراهیم (علیه السلام) به دنبال آن پیر گبر رفت و از او عذر خواهی کرد و گفت: بیا برویم، من گرسنهام؛ تا تو نیایی غذا نمیخورم. میخواهی بسم الله بگو میخواهی نگو! پیرمرد پرسید: تو مرا راندی، چه باعث شد که آمدی و مرا بدین حال به منزل آوردی و عذر خواهی میکنی؟
ابراهیم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: خدایتعالی مرا عتاب کرد و درباره تو فرمود: من صد سال است او را روزی دادهام و باز میدهم، تو یک ساعت تحمل او را نداشتی و او را رنجانیدی؟ برو او را راضی کن و از او عذربخواه و او را به منزل بیاور و از توقع بسم الله گفتن نداشته باش! پیرمرد اشکش جاری شد و گفت: عجب! آیا خدا اینگونه با من معامله میکند؟! ای ابراهیم دینت را بر من عرضه کن! آن پیرمرد توبه کرد و خداپرست و موحد شد(2111).
انفاقهای خدا به تمام هستی
خدای ما جود دائم و انفاق مستمر به تمام عالم هستی دارد، آن هم چه انفاقی، یکی از رشتههای انفاقش آفتاب است.
میگویند سالانه چهارصد و پنجاه هزار میلیون تن این کره آفتاب از جرم و موادش تبدیل به حرارت و نور میشود. سالیانه به کره زمین و چند کره دیگرکه تحت عائله او هستند، مستمرا میبخشد. در روزنامهای در سر مقالهاش نوشته بود ولخرجی خورشید خندهام گرفت که نویسنده خیال میکند خورشید از خودش است که ولخرجی کند، اینها انفاق دیگری است. خداست که این همه حرارت و نور میدهد تا از نورش بشر استفاده کند. از مقدار بخشش خورشید تنها مختصری انرژی به کرات منظومه شمسی میرسد و بقیهاش در فضای پایان پخش میگردد. در سال چند هزار میلیارد تن این کره خاک مواد غذائی، مواد رشد گیاهی میدهد.
اینها تمامی انفاق خداست. متصل از این خاک چقدر مواد غذائی به ریشه درختها میدهد. اینها تمامی انفاق خداست. متصل از این خاک چقدر مواد غذائی، مواد رشد گیاهی اضافه میشود، خدا داند در سال میلیاردها تن آب دریاها به صورت ابر در فضا تبخیر میشود و سپس باران میبارد و زمینهای مرده را سیرابی میکند، درختهای خشکیده را شاداب میکند. این هم انفاق دریاییاش.
اما انفاق گیاهی: در سال میلیاردها از برگ تا علف تا میوههایی که تمام این نباتات به حیوانات میدهند، این انفاق است. حیوانات شیر دهنده مثل گوسفند و گاو که در سال، میلیونها تن شیر دارند و به بشر انفاق میکند. بله! گوشت و پوستشان، تمامی انفاقهای الهی هستند و میلیونهاتن گوشت انفاق میکند. انفاقهای خدا را که نمیشود شمرد.
برای نمونه به خاک، آب، گیاه اشاره کردم روزانه میلیونها زنبور عسل از این سفره الهی میخورند، عسل شیرینی به بشر میرسانند. اینها نمونهای از انفاقهای خداست. انفاقی که لایق مقام ربوبیت باشد هیچ کدام از اینها نیست، چون تمامش فانی است، هر چه آفتاب، زمین گیاه، حیوان، دریا میدهند فانی است، فعالیت مقام الوهیت و ابدیتش انفاق ابدی است، عطاهای فناپذیر و بخششهائی که نهایت نداشته باشد، منحصرا لایق طایفه بشر است، چون غیر از بشر موجودات مادی همه فانی است. فقط چیزی که باقی میماند خداست و روح آدمی خدا شما را ابدی خلق کرده، برای همیشگی آفرید، من که میگویم آدمی مرگ و میر ندارد. مرگ و میر روحی غرض نه بدن. از وقتی که در شکم مادر سن چهار ماهگی روح دمیده شد و بعد رو به تکامل رفت، دیگر مرگ ندارد. خلاصه روح آدمی باقی به بقاء الله است(2112).
نمک و نمکدان
در زمان مجلسی اول که از علمای بزرگ اصفهان بود، لوطیهای اصفهانی مزاحم مردم میشدند و آنها را اذیت میکردند. روزی لوطیها جلوی یکی از مؤمنان را گرفتند و به او گفتند: ما میخواهیم امشب مهمان تو باشم. مرد مؤمن با خود اندیشید که اگر آن را دعوت نکنم، در آینده مزاحم خانوادهام میشوند و اگر آنها را دعوت نمایم با وسایل موسیقی و لهو و لعب به خانهام میآیند و در خانه کارهای زشت و گناه آلود انجام میدهند.
مرد به ناچار، نزد مجلسی رفت و مشکل خود را با او در میان گذاشت، مجلسی چند لحظه فکر کرد و سپس گفت: آن را دعوت کن که به خانهات بیایند!
هنگام شب، مجلسی اول، زودتر از مهمانان به خانه مرد مؤمن رفت و به انتظار لوطیها نشست. وقتی لوطیها آمدند و مجلسی را دیدند، پکر شدند و تصمیم گرفتند کاری کنند که مجلسی قهر کند و برود تا موی دماغشان نباشد. با این تصمیم، رئیس لوطیها به مجلسی گفت: جانب آقا! مگر راه و روش ما لوطیها چه عیبی دارد که به ما اعتراض میکنید و شما چه خوبی دارید که ما باید شما را ستایش نمائیم؟
مجلسی گفت: ما هزاران عیب داریم ولی نمک شناسیم. اگر نمک کسی را خوردیم، دیگر نمکدان نمیشکنیم و به او خیانت میکنیم و لطف او تا پایان عمر او خاطرمان نمیرود ولی من این صفت را در شما نمیبینم. لوطی گفت: در اصفهان، از هر کس میخواهید، بپرسید تا ببینید ما نمک چه کسی را خوردهایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم. مجلسی گفت: خودم گواهی میدهم که شما همگی نمک نشناس هستید. آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدان او را نشکستهاید؟ خداوند که این همه نعمت به شما داده، نعمت سلامتی و چشم و گوش و دهان و دست و پا و... به شما داده و هر روز شما را بر سفره خود نشانیده و روزی شما را رسانیده است، چرا نمک به حرامی میکنید. این همه از نعمتهای الهی استفاده میکنید و باز هم سرکشی و گناه و پیروی از هوی و هوس مینمائید. لوطیها مانند برق گرفتهها در جای خود خشکشان زد و به ناگاه از خواب غفلت بیدار شدند. سکوت مطلق بر خانه حکمفرما شد. پس از مدتی، لوطیها که سر به زیر انداخته بودند، یکی یکی از خانه خارج شدند. صبح روز بعد، لوطیها به خانه مجلسی رفتند و در حضور او از گناهان خود توبه کردند.
ما نیز در عمر خودمان از نعمتهای بیشمار الهی استفاده میکنیم، ولی خدا را فراموش کردهایم. آیا ما از آن لوطیهای گناهکار نیز بدتر شدیم که متوجه لطف و محبت بیپایان خداوند نمیشویم؟
کفران نعمت
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در روزگار گذشته قوم دانیال نبی بر اثر کفران نعمت دچار قحطی شدند و کارشان به آدم خواری کشید.
قالت امرأه لاخری و لهما ولدان یا فلانه تعالی حتی ناکل أنا و أنت الیوم ولدی و اذا کان غداً أکلنا ولدک قالت لها نعم فأکلتاه فلما أن جاعتا من بعد راودت الأخری علی أکل ولدها فامتنعت علیها فقالت لها بینی و بینک نبی الله فاختصما الی دانیال (علیه السلام) فقال لهما و قد بلغ الأمر الی ما أری قالتا له نعم یا نبی الله و أشد قال فرفع یده الی السماء فقال اللهم عد علینا بفضلک(2113)
زن بچه داری به زن دیگر، که او نیز فرزند داشت، پیشنهاد کرد که فلانی! بیا امروز من بچه خود را میگذارم و هر دو نفر گوشتش را میخوریم و روز بعد تو بچهات را بیاور تا هر دو بخوریم! گفته او مورد قبول واقع شد.
زن اول که خود پیشنهاد دهنده بود از فرزندش دل برگرفت و هر دو نفر طفلش را قطعه قطعه کردند و خوردند. نوبت بعد که گرسنه شدند، زن اولی به دومی مراجعه کرد ولی زن دوم از کشتن بچه خود امتناع نمود و کار به خصومت و دعوا کشید. برای حکمیت به دانیال مراجعه کردند، دانیال نبی از شنیدن چنین دعوایی سخت ناراحت شد و گفت: کار گرسنگی به این جا کشیده است؟ گفتند: بلی! و از این هم سختتر شده است.
دانیال دست به دعا برداشت و از پیشگاه الهی درخواست تفضل و رحمت نمود و خداوند قحطی را برطرف کرد(2114).
شکر حقیقی
عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال من أنعم الله علیه بنعمه فعرفها بقلبه فقد أدی شکرها(2115)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که خداوند به وی نعمتی را عطا میفرماید و دل او عارف است که آن نعمت عطیه الهی است، با همان معرفت قلبی شکر نعمت را به جای آورده است.
قال موسی (علیه السلام) الهی کیف استطاع آدم أن یؤدی شکر ما أجریت علیه من نعمتک خلقته بیدیک و أسجدت له ملائکتک و أسکنته جنتک فأوحی الله الیه أن آدم علم أن آدم علم أن ذلک کله منی و من عندی فذلک شکره(2116)؛ روایت شده که حضرت موسی بن عمران در مناجات خود به پیشگاه خداوند عرض کرد؛ بارالها! آدم را به دست خودت آفریدی، در بهشت خودت او را جای دادی، حوا را به همسریش گزیدی، او چگونه تو را شکر نمود؟، خداوند فرمود: آدم دانست که همه آن نعمتها از من است و او با این معرفت، شکر مرا به جای آورد.
کسی که در دل باور دارد، تمام نعمتها از خداوند است و با این باور، عالیترین شکر را به جای آورده و ادای وظیفه قلبی را نموده است.
البته انسان باید مراقبت نماید که در مقام عمل نیز شکرگزار نعمتهای الهی باشد و هر نعمت در جایی صرف شود که مرضی صاحب نعمت است. یعنی با هیچ یک از عطایای الهی مرتکب گناه نشود. خواه آن عطایا جوارج و اعضای بدن او باشد که به اختیار اراده او به کار میرود و خواه نعمتهای خارج از وجود انسان باشد. مانند آمال، مقام عبودیت، نفوذ کلام، و دیگر نعمتهایی از این قبیل، و شکر جامع، به کاربردن نعمت بر وفق رضای الهی و اجتناب از گناهان است(2117).
من چه کردهام؟
روزی حضرت داود (علیه السلام) در مناجاتش از خداوند خواست، همنشین او را در بهشت به وی معرفی کند، از جانب خداوند ندا رسید که فردا از دروازه شهر بیرون برو! اولین کسی که با او برخورد نمایی، همنشین تو در بهشت میباشد.
روز بعد، حضرت داود به اتفاق پسرش سلیمان از شهر خارج شد. پیرمردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورد، تا بفروشد. پیرمرد که متی نام داشت، کنار دروازه فریاد زد: کیست که هیزم بخواهد؟ یک نفر پیدا شد و هیزمش را خرید. حضرت داود پیش او رفت و سلام کرد و گفت: آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟ پیرمرد پاسخ داد: مهمان حبیب خداست، بفرمایید!
پیرمرد با پولی که از فروش هیزم بدست آورده بود مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیرمرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نانها را جلوی مهمانانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمهای را که به دهان میبرد، ابتدا بسم الله و در انتها الحمدلله میگفت. وقتی ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی، آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی. مشتری را تو فرستادی که هیزمها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز را تو به من دادی. در برابر این همه نعمت من چه کردهام؟
پیرمرد این حرفها را میزد و گریه میکرد. داود نگاه معنی داری به پسرش کرد، یعنی همین است علت این که او با پیامبران محشور میشود(2118).
اشعار :
مغرور نعمت
مال و جمال خویشتن غره مشو - کان را به شبی برند و این را به تبی
(فخرالدین اسعد گرگانی)
شکر نعمت
سگ حقشناس به از آدم ناسپاس .
(سعدی)
حفظ نعمت
ز چاهی که خوردی از او آب پاک - نشاید فکندن در او سنگ و خاک
(سعدی)
زوال نعمت
زوال نعمت اندر ناسپاسی است .
(سعدی)
کفر نعمت
کفر، نعمت از کفت بیرون کند .
(مولوی)
بلای نعمت
هر آن کس که کفران نعمت کند - به حرمان نعمت شود مبتلا
(کمال اسماعیل)
نعمت همسایه
همسایه نیک در جهان فضل خداست .
نکات :
اولین نعمتها، نعمت آفرینش، و اولین دستور، کرنش در برابر خالق است.
نعمت و فضیلت بدست خداوند است.
انسان، یا در نعمت بسر میبرد که باید به آیه قبل عمل کند فاذکرونی، اشکروا لی و یا در سختی بسر میبرد که باید به این آیه عمل کند استعینوا بالصبر
به جای کینهها و ضعفها و تلخیها از نعمتها یاد کنید. مشکلات اندک خانوادگی را در نار میلیونها نعمت الهی چیزی نشمارید. و اذکروا نعمت الله علیکم
نماز، شکر نعمت است. فاذکروا الله کما علمکم
جنگ در راه خدا، شکر نعمت حیات است.
بعثت انبیا، بزرگترین هدیه آسمانی و نعمت الهی است.
کفران نعمت، سبب محرومیت از آن میشود و زیانش به ناسپاسان میرسد.
انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بخل، ایثار، غبطه، اگر پیش خود گفت: حال که ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولی دیگران نه، این بخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتی که ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا که دیگران از نعمت برخوردارند، ای کاش ما هم بهرهمند میشدیم، این غبطه است.
سنت خداوند بر آن است که شکر را وسیله ازدیاد نعمت قرار داده و این سنت را قاطعانه اعلام کرده است.
نمونهای از نعمتهای خداوند در قرآن کریم:
1- آسمان خلق السماوات 2- زمین: و الأرض 3- چهارپایان: و الأنعام 4- پوشش: لکم فیها دفء 5- منافع حیوانات: منافع 6- گوشت: منها تأکلون 7- جمال و زیبایی: فیها جمال 8- حمل و نقل: تحمل أثقالکم 9- هدایت: علی الله السبیل 10- آب: منه شراب 11- مراتع: فیه تسیمون 12- میوهها: و من کل ثمرات 13- شب و روز: سخر لکم اللیل و النهار 14- خورشید و ماه: و الشمس و القمر 15- ستاره: النجوم 16- نعمتها و موجودات رنگارنگ زمینی: ما ذارأ لکم فی الارض مختلفا ألوانه 17- دریا و جواهرات دریایی: سخر البحر... تستخرجوا منه حلیه 18- حرکت کشتی: تری الفلک مواخر 19- کوهها و ألقی فی الارض رواسی 20- نهرها: و أنهارا 21- راهها: و سبلا 22- علائم طبیعی: و علامات 23- راهیابی از طریق ستارگان: و بالنجم هم یهتدون 24- سر سبزی زمین: فأحیا به الارض بعد موتها 25- شیر خالص: لبنا خالصا 26- فرآوردههای میوهها: تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا 27- عسل: فیه شفاء 28- همسر: من أنفسکم أزواجا 29- فرزندان و نوهها: من أزواجکم بنین و حفده 30- رزق: رزقکم من الطیبات 31- گوش: جعل لکم السمع 32- چشم: و الابصار 33- عقل و روح: و الافئده 34- مسکن ثابت: من بیوتکم سکنا 35- مسکن سیار: جعل لکم من جلود الانعام بیوتا 36- انواع پوشاک: من أصوافها و أوبارها و أشعارها أثاثا و متاعا 37- نعمت سایه: جعل لکم مما خلق ظلالا 38- پناهگاه مطمئن در کوهها: من الجبال أکنانا 39- نعمت لباسی که انسان از گرما و سرما حفظ کند: سرابیل تقیکم... 40- نعمت زره و لباس رزم: تقیکم بأسکم ناگفته پیداست که هدف خداوند از نام بردن، منت گذاشتن یا کسب وجهه یا تأمین غزائز نیست که او منزه است، بلکه برای ایجاد روحیه شکر و تفکر و تسلیم و تذکر است. لعلکم تشکرون آیه، 14. لعلکم تهتدون آیه، 15. لعلکم یتفکرون آیه، 44 لعلکم تسلمون آیه، 81. لعلکم تذکرون آیه، 90.