تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

پیری (کهنسالی)

آیات :
نسیان علوم در پیری زیاد
و الله خلقکم ثم یتوفاتم و منکم من یرد الی أرذل العمر لکی لا یعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر(373)؛ خداوند شما را آفرید؛ سپس شما را می‏میراند؛ بعضی از شما به نامطلوب‏ترین سنین بالای عمر می‏رسند، تا بعد از علم و آگاهی، چیزی ندانند (و همه چیز را فراموش کنند)؛ خداوند دانا و تواناست!
سستی و پیری‏
قال رب انی و هن العظم منی و اشتعل الرأس شیبا و لم أکن بدعائک رب شقیا(374)؛ گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پیری تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبوده‏ام!
آثار پیری‏
یاایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مختلفه لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشاء الی أجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا أشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی أرذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا وتری الارض هامده فاذا أنزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و أنبتت من کل زوج بهیج(375)؛ ای مردم! اگر رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نظفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرار می‏دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‏کنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون می‏آوریم؛ سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می‏میرند؛ و بعضی آن قدر عمر می‏کنند که به بدترین مرحله زندگی (در فصل زمستان) خشک و مرده می‏بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‏فرستیم، به حرکت درآید و می‏روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می‏رویاند!
پیری حرکتی ضد تکاملی در آفرینش انسان‏
و من نعمره ننکسه فی الخلق أفلا یعقلون(376)؛ هرکس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه‏اش می‏کنیم (و به ناتوانی کودکی باز می‏گردانیم)؛ آیا اندیشه نمی‏کنند؟!
احترام به سالخوردگان‏
و قضی ربک ألا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسنا اما یبلغن عندک الکبر أحدهما أوکلاهما فلا تقل لهما أف و لاتنهر هما و قل لهما قولا کریما(377)؛ و پروردگارت فرمان داده: جز او نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
پیری انسان‏
هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم یخرجکم طفلا ثم لتبلغوا أشدکم ثم لتکونوا شیوخا و منکم من یتوفی من قبل و لتبلغوا أجلا مسمی و لعلکم تعقلون(378)؛ او کسی است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلی (از شکم مادر) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله می‏میرند و در نهایت به سرآمد عمر خود می‏رسید؛ و شاید تعقل کنید!
کمک حتی دختران به سالخوردگان‏
و لما ورد ماء مدین وجد علیه أمه من الناس یسقون و وجد من دونهم امرأتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نستقی حتی یصدر الرعاء و أبونا شیخ کبیر فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما أنزلت الی من خیر فقیر(379)؛ و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می‏کنند؛ و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی‏شوند؛ موسی) به آن دو گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی‏دهید؟! گفتند: ما آنها را آب نمی‏دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمردکهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)! موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!
روایات :
جوانی کهنسال‏
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): الشیخ شاب علی حب أنیس و طول حیاه و کثره مال(380)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): پیر، در برابر محبت همدهم و عمر دراز و مال بسیار، جوان است.
پیک مرگ‏
المشیب رسول الموت(381)؛ امام علی (علیه السلام): موی سپید پیک مرگ است.
هشدار پیری‏
کفی بالشیب نذیرا(382)؛ امام علی (علیه السلام): موی سپید برای هشدار دادن بس است.
وقار پیران‏
وقار الشیب أحب الی من نضاره الشباب(383)؛ امام علی (علیه السلام): وقار پیری، نزد من دوست داشتنی‏تر از نشاط جوانی است.
پیری خردمند
اذا اشب العاقل شب عقله، اذا شاب الجاهل شب جهله(384)؛ امام علی (علیه السلام): هرگاه خردمند پیر شود، خرد او جوان گردد و هرگاه نادان پیر شود، نادانی او جوان گردد.
پیری ابراهیم (علیه السلام)
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: أصبح ابراهیم (علیه السلام) (علیه السلام) فرأی فی لحیته شیبا شعره بیضاء، فقال: الحمد لله رب العالمین الذی بلغی هذا المبلغ و لم أعص الله طرفه عین(385)؛ امام باقر (علیه السلام): ابراهیم (علیه السلام) روزی موی سفیدی در محاسن خود دید، گفت: خداوند پروردگارا! بر وقار من بیفزایی.
احترام به پیران‏
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من احلال ذی الشیبه المسلم(386)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): احترام به مسلمان سالخورده، احترام به خداوند است.
احترام به پیامبر
ان من اجلالی توقیر الشیخ من امتی(387)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): احترام به سالخورده امت من، احترام نهادن به من است.
دیدار سالخوردگان‏
قال أبو عبدالله (علیه السلام): عظموا کبارکم وصلوا أرحامکم(388)؛ امام صادق (علیه السلام): بزرگسالان خود را احترام کنید و صله ارحام به جای آورید.
سفارش در مورد بزرگسالان‏
قال أبو عبد الله (علیه السلام): لیس منا من لم یوقر کبیرنا و یرحم صغیرنا(389)؛ امام صادق (علیه السلام): از ما نیست کسی که به بزرگسالان ما حرمت ننهد و با خردسالانمان مهربان نباشد.
داستانها :
بازنشستگی‏
پیرمرد نصرانی، عمری کار کرده و زحمت کشیده بود، اما ذخیره و اندوخته‏ای نداشت، آخر کار کور هم شده بود. پیری و نیستی و کوری همه با هم جمع شده بود و جز گدایی راهی برایش باقی نگذاشت، کنار کوچه می‏ایستاد و گدایی می‏کرد. مردم ترحم می‏کردند و به عنوان صدقه، پشیزی به او می‏دادند. و او از همین راه بخور و نمیر به زندگانی ملامت‏بار خود ادامه می‏داد.
تا روزی امیر المؤمنین علی‏بن ابیطالب (علیه السلام) از آنجا عبور کرد و او را به آن حال دید. علی (علیه السلام) به صدد جستجوی احوال پیرمرد افتاد تا ببیند چه شده که این مرد به این روز و این حال افتاده است؟
ببیند آیا فرزندی ندارد که او را تکفل کند؟ آیا راهی دیگر وجود ندارد که این پیرمرد در آخر عمر آبرومندانه کند و گدایی نکند؟
کسانی که پیرمرد را می‏شناختند آمدند و شهادت دادند که این پیرمرد نصرانی است، و تا جوانی و چشم داشت کار می‏کرد، اکنون که هم جوانی را از دست داده و هم چشم را، نمی‏تواند کار بکند، ذخیره‏ای هم ندارد، طبعا گدایی می‏کند. علی (علیه السلام) فرمود: عجب! تا وقتی که توانایی داشت، از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته‏اید؟! سوابق این مرد حکایت می‏کند که در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است. بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفل کند، بروید از بیت المال به او مستمری بدهید(390).
عبادات و پیری‏
آیت الله العظمی بهجت حفظه الله فرمودند: به یاد دارم تا وقتی در نجف اشرف بودیم، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، عمل ام داود را با روزه انجام می‏داد! خدا می‏داند که آن بزرگوار به چه مقاماتی رسیده بود. در توصیف او گفته‏اند:
عش یا أبا حسن علی رغم العدی - ملک الزمان و آیه الرحمن
ای ابوالحسن، علی رغم دشمنان، هم چنان به عنوان پادشاه زمانه و آیت خداوند رحمان زندگی کن!
آن بزرگوار با آن همه مقامات دینی و زعامت عامه و مرجعیت و تدریس و جواب استفتائات و صرف اموال و وجوهات در موارد آن، تا سنین پیری، رسیدگی به مراجعین مستحق، عمل ام داود و اعتکاف در مسجد کوفه را ترک نکرد.
آیا ما با آن‏ها شباهت داریم؟! این گونه امور خیلی پشت کار عجیبی می‏خواهد، ما در چه وادی ای هستیم؟! در فکر مادیات و دنیا، لذا به جایی نرسیدیم(391).
شیطان دست بردار نیست!
علامه سید محمد حسین تهرانی در کتاب لب الالباب در سیر و سلوک اولی الالباب نقل می‏کند: حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسین قاضی پدر مرحوم حاج میرزا آقا رضوان الله تعالی علیهما بود، و در نزد مرحوم آقا سید قریش قزوینی رضوان الله تعالی علیه در اخلاقیات و معارف الیه مراتب استکمال را طی می‏نمود می‏گفت: پس از آنکه به سن پیری رسیدم، دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستاده‏ایم، من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فراگرفته، اگر ممکن است از من درگذر! شیطان گفت: این طرف را نگاه کن، وقتی نظر کردم دره‏ای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و ترس عقل انسان مبهوت می‏ماند.
شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد، جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا می‏کنی و چنان تو را در آن سرنگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود.
علی (علیه السلام) می‏فرماید: من اعتصم بالله لم یضره شیطان؛ هرکس به ریسمان خدا چنگ بزند، شیطان هرگز نمی‏تواند به او آسیبی برساند.
در دعای حزین با زبان حال می‏خوانیم: و اغؤثاه بک یاالله من عدو قد استکلب علی؛ بار پروردگارا! به تو پناه می‏برم از این دشمن قسم خورده شیطان لعین، ای صاحب خانه، این سگ درنده خوی پارس کنان به من حمله می‏کند، تو به فریادم برس!(392).
از کار افتادگی نه بازنشستگی!
یکی از علما و نویسندگان معاصر تعریف می‏کرد: در نجف خدمت آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی رسیدم، در حالی که از پیری کمرش خمیده بود و دائما در حال نوشتن بود، به ایشان عرض کردم کتابی در حالات حضرت عبدالعظیم نوشته‏ام، ولی اکنون همراهم نیست، فردا تقدیم شما می‏کنم. ایشان که به سختی حرف می‏زدند فرمودند: فردا دیر است، اکنون بگوئید بیاورید تا آن را مطالعه کنم(393).
تکریم پیران سالخورده‏
برای آن که پیران سالخورده بر اثر عقده حقارت به کارهای ناروا دست نزنند و موجبات بدبختی خود و دیگران را فراهم نیاوردند، اولیای گرامی اسلام پیروان خود را موظف ساخته‏اند که در خانواده و اجتماع آنان را مورد تکریم قرار دهند و شخصیتشان را گرامی و محترم شمارند تا بدین وسیله احساس حقارت آن جبران گردد.
فرزندان و فرزندزادگان موظفند در محیط خانواده نسبت به پدر و بزرگ‏ترها حداکثر تکریم و احترام را مراعات نمایند و به فرموده قرآن شریف حق ندارند با گفتن حتی کلمه اف آنان را رنجیده خاطر کنند و کوچک‏ترین آزردگی و ملامت در خاطرشان به وجود آورند.
درباره تجلیل و توقیر کهنسالان جامعه نیز روایات بسیاری از رسول اکرم و ائمه طاهرین (علیهم السلام) رسیده که علمای حدیث آن‏ها را در باب مخصوصی جمع آوری نموده‏اند. مجموع آن احادیث، روشنگر این حقیقت است که تکریم و توقیر کهنسالان در مکتب تربیتی اسلام مورد کمال توجه است.
یه طور نمونه به بعضی از آن روایات اشاره شده می‏شود:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من قر ذا شیبه فی الاسلام آمنه الله عزوجل من فزع یوم القیامه(394)؛ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: کسی که پیر مسلمانی را توقیر و تجلیل نماید، خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن می‏دارد.
جاء شیخ الی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حاجه فابطئوا عن الشیخ أن یوسعوا له فقال (علیه السلام) لیس منا من لم یرحم صغیرنا و لم یوقر کبیرنا(395)؛ پیرمردی حضور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد. کسانی که در محضر آن حضرت نشسته بودند، مراعات احترامش را ننمودند و در جا دادن به او کندی و تسامح کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این رفتار برخلاف ادب، ناراحت شد. به آنان فرمود: کسی که به خردسالان ما تفضل و ترحم نکند و پیران ما را مورد تکریم و احترام قرار ندهد، از ما نیست و با ما نسبت و بستگی و پیوستگی ندارد(396).
پیر و کودکان‏
پیرمردی مشغول وضو بود، اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمی‏دانست. امام حسن و امام حسین علیهما السلام که در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پیرمرد را یدند. جای تردید نبود، تعلیم مسائل و ارشاد جاهل واجب است، باید وضوی صحیح را به پیرمرد یاد داد. اما اگر مستقیما به او گفته شود وضوی تو صحیح نیست، گذشته از اینکه موجب رنجش خاطر او می‏شود، برای همیشه خاطره تلخی از وضو خواهد داشت. بعلاوه از کچا که او این تذکر را برای خود تحقیر تلقی نکند و یکباره روی دنده لجبازی نیفتد و هیچ وقت زیر بار نرود.
این دو طفل اندیشیدند تا به طور غیر مستقیم او را متذکر کنند. در ابتدا با یکدیگر به مباحثه پرداختند پیرمرد می‏شنید. یکی گفت: وضوی من از وضوی تو کاملتر است.
دیگری گفت: وضوی من از وضوی تو کاملتر است.
بعد توافق کردند که در حضور پیرمرد هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد حکمیت کند. هر دو طبق قرار عمل کردند و هر دو نفر وضوی صحیح و کاملی جلو چشم پیرمرد گرفتند. پیرمرد تازه متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است. و به فراست مقصود اصلی دو طفل را دریافت و سخت تحت تأثیر محبت بی‏شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت. گفت: وضوی شما صحیح و کامل است. من پیرمرد نادان هنوز وضو ساختن را نمی‏دانم. به حکم محبتی که بر امت جد خود دارید، مرا متنبه ساختید. من از شما متشکرم(397).
اشعار :
نشانه پیری با موی سپید
هر آنگه که موی سیه شد سپید - به بودن نماند فراوان امید (فردوسی)
عمر رفته برنمی گردد
نشاط جوانی ز پیران مجوی - که آب روان باز ناید به جوی (سعدی)
تجربه پیران‏
آنچه اندر آینه بیند جوان - پیر اندر خشت بیند بیش از آن (مولوی)
دود و کنده!
دود از کنده برخیزد.
ارزش جوانی را بدان!
خمیده پشت از آن گشتند پیران جهان دیده - که اندر خاک می‏جویند ایام جوانی را
جوانی بر سر کوچ است دریاب جوانی را - که کس هرگز نمی‏بیند دوباره زندگانی را (آقا ضیاءالدین نوری)
مصیبت پیری‏
من موی خویش را نه از آن می‏کنم سیاه - تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامه‏ها به وقت مصیبت سیه کنند - من موی از مصیبت پیری کنم سیاه (رودکی)
احترام پیران‏
پیری چه بنائی است که تعمیر ندارد - ویران شودت آن خانه که یک پیر ندارد
نکات :
سنت خداوند بر آن است که پیری همراه با شکستگی باشد.
ملاک در برخورد، حق است نه سن و سال. قال ابراهیم لابیه (حضرت ابراهیم به عموی خود که سن بیشتر داشته، آشکارا حق را بیان کرده و هشدار داده است.
اکثریت، سابقه و سن، باطل را تبدیل به حق نمی‏کند و همه جا ارزش نیست.
میزان، اطاعت امر خداست. سن و نژاد و سابقه و ... هیچ کدام معیار نیست.
ارزش انسان به سن و سال نیست، ممکن است کسی از نظر سنی کوچکتر ولی از نظر خصلت‏ها و ارزش والاتر باشد. (یوسف از برادران کوچک‏تر بود.)
حسادت موجب می‏گردد افراد بزرگسال سن و شخصیت خود را فراموش کرده و با کودکان کینه توزی کنند. (با توجه به اینکه یوسف کوچک‏تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزیدند.)
همیشه کمال افراد به سن آنها بستگی ندارد گاهی فرزند خانه از بزرگ‏ترها بهتر می‏فهمد.
ادب و احترام به گذشتگان آری، پیروی از افکار جاهلانه آنان و وفاداری نابجا خیر! أ ولو کان اباؤهم لا یعلمون
احترام و تکریم، باید همراه امداد و تعاون باشد.
اطاعت و احترام نیاکان، تا حدی است که انسان را به شرک نکشد.
از احترام دیگران، سوء استفاده نکنیم. (والدین نباید به خاطر احترام‏گزاری فرزندانشان، آنان را به شرک دعوت کنند.) و ان جاهداک