تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

دروغ (2)

آیات :
قسم دروغ مانع جلب رحمت الهی‏
ان الذین یشترون بعهد الله و أیمنهم ثمناً قلیلاً أولئک لا خلق لهم فی الاخره و لا یکلمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیمه و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم(722)؛ کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی می‏فروشند، آنها بهره‏ای در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمی‏گوید و به آنان در قیامت نمی‏نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی‏سازد؛ و عذاب دردناکی برای آنهاست.
دروغ در بهشت نیست‏
لا یسمعون فیها لغواً و لاکذباً(723)؛ در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‏ای می‏شنودند و نه دروغی!
از موانع رستگاری‏
قل ان الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون(724)؛ بگو: آنها که به خدا دروغ می‏بندند، (هرگز) رستگار نمی‏شوند!
منافق دروغگوست‏
و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو ألد الخصام(725)؛ و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می‏شود؛ (در ظاهر، اظهار محبت شدید می‏کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می‏گیرند. (این در حالی است که) آنان، سرسخت‏ترین دشمنانند.
کیفر دروغ‏
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکذبین(726)؛ هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
نفاق - کیفر دنیوی دروغ‏
و منهم من عهد الله لئن ءأتات‏ا من فضله لنصدق و لنکونن من الصلحین فلما ءاتات‏م من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما أخلوفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون(727)؛ بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد. قطعا صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود! اما هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند! این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ می‏گفتند.
منافع راستی در قیامت‏
قال الله هذا یوم ینفع الصدیقین صدقهم لهم جنت تجری من تحتها الانهر خلدین فیها أبدا رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم(728)؛ خداوند می‏گوید: امروز، روزی است که راستی راستگویان، به آنها سود می‏بخشد؛ برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن می‏گذرد، و تا ابد جاودانه در آن می‏مانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این رستگاری بزرگ است!
روایات :
دوری فرشتگان از دروغگو
اذا کذب العبد کذبه تباعد الملک منه مسیره میل من نتن ما جاء به(729)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، هرگاه بنده دروغ بگوید، از بوی گندی که پدید آورده است، فرشته به مسافت یک میل از او فاصله می‏گیرد.
حقارت دروغگو
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: لا یکذب الکاذب الا من مهانه نفسه و أصل السخریه الطمأنینه الی أهل الکذب(730)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): دروغگو، دورغ نمی‏گوید، مگر بر اثر حقارتی که در وجود اوست و ریشه تمسخر، اعتماد کردن به دروغگویان است.
ایمان و دروغگویی‏
قال (علیه السلام): الایمان أن توثر الصدق حیث ینفعک(731)؛ امام علی (علیه السلام): نشانه ایمان، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی، گرچه به سود تو باشد، مقدم بدار.
راستگویی خردمند
الامام الکاظم (علیه السلام) - لهشام و هو یعظه - یا هشام ان العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه(732)؛ امام کاظم (علیه السلام) - در اندرز به هشام - خردمند دروغ نمی‏گوید، اگر چه منافع او در آن باشد.
سقوط دروغگو
جانبوا الکذب فانه مجانب للایمان الصادق علی شفا منجاه و کرامه و الکاذب علی شرف مهواه و مهانه(733)؛ امام علی (علیه السلام): از دروغ کناره بگیرید؛ زیرا دروغ از ایمان بر کنار است. شخص راستگو در لبه نجات و کرامت است و شخص دروغگو، در آستانه پرتگاه و خواری.
دروغ ویران کننده ایمان است‏
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال ان الکذب هو خراب الایمان(734)؛ امام باقر (علیه السلام): به راستی که دروغ ویران کننده ایمان است.
مؤمن دروغ نمی‏گوید
عن الحسن بن محبوب قال قلت لأبی عبدالله (علیه السلام): یکون المؤمن بخیلا قال نعم قال [قلت‏] فیکون جبانا قال نعم قلت فیکون کذابا قال لا و لا جافیا ثم قال جبل المؤمن علی کل طبیعه الا الخیانه و الکذب(735)؛ حسن بن محبوب: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آیا ممکن است مؤمن، بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسدیم: آیا می‏شود ترسو باشد؟ فرمود: آری. پرسیدم: آیا ممکن است مؤمن، بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسیدم: آیا می‏شود ترسو باشد؟ فرمود: آری. پرسیدم: آیا دروغگو هست؟ فرمود: نه و خائن هم نیست. سپس فرمود: مؤمن بر هر خویی سرشته می‏شود، مگر خیانت و دروغ.
دروغ بدتر از شراب است‏
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: ان الله عزوجل جعل للشر أقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب(736)؛ امام باقر (علیه السلام): خداوند متعال، برای بدی قفل‏هایی قرار داده و کلیدهای آن قفل‏ها را شراب قرار داده است و دروغ، بدتر از شراب است.
منع دورغ به فرزند
ان الکذب لا یصلح منه جد و لا هزل، و لا أن یعد الرجل ابنه ثم لاینجز له، ان الصدق یهدی الی البر، و ان البر یهدی الی الجنه(737)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): دروغ، چه جدی و چه شوخی آن، درست نیست. همچنین درست نیست که مرد خود وعده‏ای بدهد و به آن عمل نکند. همانا راستگویی، به نیکی رهنمون می‏شود و نیکی به بهشت هدایت می‏کند.
ترک دروغ لازمه ایمان‏
قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): لا یجد عبد طعم الایمان حتی یترک الکذب هزله و جده(738)؛ امام علی (علیه السلام): هیچ بنده‏ای طعم ایمان را نچشید، مگر آن‏گاه که دروغ، شوخی یا جدی آن را ترک گوید.
منع دروغهای کوچک و بزرگ‏
عن أبی جعفر (علیه السلام) قال علی بن الحسین (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: لولده اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فی کل جد و هزل فان الرجل اذا کذب فی الصغیر اجتری علی الکبیر(739)؛ امام سجاد (علیه السلام) به فرزندان خود می‏فرمود: از دروغ کوچک و بزرگش، جدی و شوخیش بپرهیزید؛ زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرأت پیدا می‏کند.
راه دروغگویی‏
حسبک من الکذب أن تحدث بکل ما سمعت(740)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): برای دروغگویی، تو را همین بس که هر چه می‏شنوی بازگو کنی.
دروغ کوچک هم نگویید
ان قالت أحدنا [احدانا] لشی‏ء یشتهیه [تشتهیه‏] لانشتهیه [أشتهیه‏] أیعد ذلک کذبا قال ان الکذب لیکتب حتی یکتب الکذیبه کذیبه(741)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - در پاسخ به اسماء بنت یزید که عرض کرد: اگر فردی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید: میل ندارم. آیا این دروغ به حساب می‏آید؟ - دروغ، دروغ نوشته می‏شود، حتی دروغ کوچک هم، به عنوان دروغ کوچک نوشته می‏شود.
منع دروغ مادر به فرزند
دعتنی امی یوما رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قاعد فی بیتنا، فقالت: ها تعال اعطک، فقال لها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أما أردت أن تعطیه؟ قالت: أردت أن اعطیه تمرا، فقال لها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أما انک لو لم تعطه شیئا کتبت علیک کذبه(742)؛ عبدالله بن عامر: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ما نشسته بود. مادرم مرا صدا زد و گفت: بیا به تو چیزی بدهم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: می‏خواهی چه به او بدهی؟ عرض کرد: می‏خواهم خرمایی به او بدهم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مادرم فرمود: بدان، که اگر چیزی به او ندهی، دروغ برایت نوشته می‏شود.
کاهش روزی با دروغگویی‏
الکذب ینقص الرزق(743)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): دورغ، روزی را کم می‏کند.
عاقبت دروغگو
ثمره الکذب المهانه فی الدنیا و العذاب فی الاخره(744)؛ امام علی (علیه السلام): نتیجه دروغ، خواری در دنیا و عذاب در آخرت است.
تحقیر دروغگو
یکتسب الکاذب بکذبه ثلاثا: سخط الله علیه، و استهانه الناس به، و مقت الملائکه له(745)؛ امام علی (علیه السلام): دروغگو با دروغگویی خود سه چیز به دست می‏آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقیرآمیز مردم رات نسبت به خود و دشمنی فرشتگان را نسبت به خود.
داستانها :
ترک دروغ‏
مرحوم آیت الله بهلول (رحمه الله) می‏فرمودند: من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده‏ام و اصلا انجام نداده‏ام و یک عمل را اصلا ترک نکرده‏ام و تحت هر شرائطی به جا آورده‏ام و از این دو کار هم برکت زیادی دیده‏ام و آن را به همه شما سفارش می‏کنم، آن که ترک کرده‏ام دروغ است، و آن که ترک نکرده‏ام نماز شب است(746).
از عوامل دروغ!
یکی از علل دروغگویی فرزندان، تحمیل تکالیف سنگین بر آنها و توقع بیش از طاقت از آنان داشتن است. سخت‏گیری‏های اولیای اطفال و توقعات نادرستی که فوق طاقت کودکان است آنان را به راه دروغگویی می‏کشاند و این خلق ناپسند را در وجود آنان بیدار می‏کند.
ریموند بیچ می‏گوید: دختر جوانی را می‏شناسم که اکنون یک دروغگوی درمان‏ناپذیر است. او هنگامی که هفت سال داشت هر روز به کلاس درسی می‏رفت که در آن بیست و پنج نفر از بچه‏ها تحصیل می‏کردند.
پرستاری هر روز او را به مدرسه می‏برد و در پایان درس نیز خودش عقب او می‏رفت. این پرستار وظیفه داشت که دخترک را مراقبت کند تا تکالیفش را انجام دهد و درسهایش را بیاموزد و خلاصه این زن مسئول تربیت این کودک بود.
در آن زمان بر حسب روش مرسومی که آموزش و پرورش امروز آن را بکلی بی‏مصرف و بی‏حاصل می‏داند، شاگردان اول و دوم و... معین می‏شد. دخترک هر روز همین که کیف به دست از کلاس خارج می‏شد، با پرسش یکنواخت و حریصانه پرستارش که می‏گفت: چند شدی؟ روبه رو می‏شد. هرگاه او می‏توانست بگوید: اول یا دوم کار درست بود. اما یکبار اتفاق افتاد که سه نوبت پی در پی، این بچه، شاگرد سوم شد و باید گفت که رتبه سوم میان بیست و پنج نوآموز به راستی جای تحسین دارد. اما با این وجود پرستار او از آن کسانی نبود که این حقیقت را درک کند. او دوبار اول بردباری کرد، اما بار سوم دیگر نتوانست خودداری کند. در حالیکه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فریاد زد: پس این شاگرد سومی تو پایان ندارد؟ فردا باید اول شوی! می‏شنوی؟! اول! باید شاگرد اول بشوی!
این امر سخت و جدی در تمام آن روز فکر دخترک را به خود مشغول کرد و فردا هم در مدرسه دچار همین غم و وحشت بود. تمام دقت و توجهش را آن روز در تکالیف و در انجام تکالیف و دروسش به کار برد.
تمام تفریق‏هایش درست بود. جواب تمام جمعهایش صحیح بود. همه درسها را به خوبی پس داد و تا نزدیکی ظهر که نوبت به دیکته رسید، همه کارها رضایت بخش و روبه راه بود. اما در امتحان دیکته او چهار غلط داشت و سرانجام آن روز بار دیگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز دیگر این مصیبت و بالی عظیمی بود!
هنگامی که زنگ آخر را زدند، پرستار دم در کلاس در کمین این طفلک ایستاده بود. همین که چشمش به او افتاد فریاد زد: چه خبر؟ دخترک که دل گفتن حقیقت را در خودش ندید، پاسخ داد: اول شدم! و به این گونه دروغگویی او آغاز شد!
چقدر از پدرها و مادرها که به همین گونه رفتار می‏کنند و به این ترتیب بار سنگین گناهکاری و مسئولیت دروغگویی فرزندان را به دوش می‏گیرند(747)! سیره علما
در شرح احوال مرحوم حاج عباس قمی (رحمه الله) آورده‏اند: هرگز کسی در حضور او جرأت غیبت کردن نداشت، هرکس و از هر طبقه‏ای که بود. خود نیز چنان از گناهان و غیبت و دروغ احتراز داشت که فوق تصور است. در ایام بیماریشان - که منجر به وفاتشان شد - یکی از علمای تهران برای عیادت به حضورش رسید. حاج شیخ عباس آن روز بسیار ناراحت و متفکر بود. آن عالم بزرگ می‏پرسد: چرا ناراحتید؟ پاسخ می‏دهد: در سفری که به حج رفتم در مکه معظمه خواستم به روش محدثین که از یکدیگر اجازه می‏گیرند از یکی از محدثان عامه اجازه حدیث بگیرم. وقتی این منظور را با وی در میان نهادم، عالم سنی مطلبی گفت، و من روی مصالحی، به دروغ، آن را انکار کردم. اکنون در این فکرم که فردای قیامت، چگونه این دروغ را در محضر عدل الهی توجیه کنم(748).
ناخوشی دروغ‏
فی وصیه امیر المؤمنین (علیه السلام) لوالده الحسن (علیه السلام) وعله الکذاب اقبح عله(749)؛ از وصایای علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن این بود که می‏فرمود: ناخوشی دروغگویی از تمام ناخوشی‏ها قبیح‏تر و ناپسندتر است.
دروغگویی امنیت اخلاقی و قضایی را متزلزل می‏کند. دروغگویی مردم را نسبت به یکدیگر بدبین نموده و از آنان سلب اعتماد می‏نماید.
دروغگویی ریشه فضیلت و سجایای انسانی را می‏سوزاند.
عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: ان ابی حدثنی عن ابیه عن جده قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اقل الناس مروه من کان کاذبا(750)؛ امام باقر (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث کرده است که فرمود: کم نصیب‏ترین مردم از سجایای مردانگی و فضایل انسانی، دروغگویان هستند.
بعضی گمان می‏کنند در پاره‏ای از مواقع، تنها وسیله کامروایی و پیروزی در زندگی دروغ گفتن و از راه مستقیم منحرف شدن است. پیشوای عالیقدر اسلام چنین گمانی را اشتباه و آن پیروزی را شکست می‏داند.
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): اجتنبوا الکذب و ان رایتم فیه النجاه فان فیه الهلکه؛ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرمود: از دروغگویی بپرهیزید! در موردی که گمان می‏کنید نجات شما در دروغ گفتن است، بدانید که اشتباه کرده‏اید و هلاک شما در دروغ است.
حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) به هشام فرمود: یا هشام ان العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه(751)؛ انسان عاقل دروغ نمی‏گوید، اگر چه دروغ وسیله برآمدن خواهشهای نفسانی او باشد.
چه بسیار مردمی که در پیشامدهای خطرناک یا مواقع حساس در کمال شهامت و رشادت راست گفتند و سرانجام پیروز شدند.
خونخواری و جنایتکاری حجاج بن یوسف بر کسی پوشیده نیست. روزی جمعی از طرفداران عبدالرحمان را به اسیری به مجلس حجاج آوردند. حجاج به قتل همه آن‏ها مصمم بود. مردی از اسرا به پا برخاست و گفت: امیر! من بر تو حقی دارم، مرا به پاس آن حق آزاد کن!
حجاج پرسید: چه حقی داری؟
جواب داد: روزی عبدالرحمان در مجلس خویش تو را دشنام داد و من از تو دفاع کردم.
حجاج گفت: آیا بر این کار گواهی داری؟
یکی از اسرا از جای برخاست و به صحت گفتار او شهادت داد.
حجاج آزادش کرد. سپس به شاهد متوجه شد و گفت: تو چرا در آن مجلس از من دفاع نکردی؟ گواه در کمال صراحت و بدون ضعف و زبونی جواب داد: از آن جهت که با تو دشمن بودم. حجاج گفت: او را نیز به علت راستگویی، آزاد نمایید(752)!
راستگویی‏
به همان نسبتی که راستگویی موجب افتخار و سربلندی است دروغگویی مایه ذلت و سرافکندگی است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرمود: ایاک و الکذب فانه یسود الوجه(753) از دروغگویی بپرهیز، زیرا دروغ باعث رو سیاهی است.
به منصور دوانیقی خبر رسید که مقداری از اموال بنی‏امیه نزد مردی به امانت گذارده شده است. به ربیع دستور داد او را احضار کند. ربیع می‏گوید: مرد را حاضر کردم و به مجلس منصور بردم. منصور گفت: خبر اموالی که از بنی‏امیه نزد شما امانت است، به ما رسیده، باید تمام آن‏ها را تسلیم کنی!
مرد گفت: آیا خلیفه مسلمین وارث بنی‏امیه است؟
جواب داد: نه! پرسید: آیا خلیفه مسلمین وصی بنی‏امیه است. جواب داد: نه! مرد گفت: روی چه حساب، اموال بنی‏امیه را از من مطالبه می‏کنید؟
منصور قدری فکر کرد و جواب داد: بنی‏امیه به مسلمین ستم کردند. اموال مردم را به زور گرفتند. من اینک خلیفه مسلمین و وکیل مردم هستم، نظرم این است که اموال مسلمین را بگیرم و در بیت المال مسلمین بگذارم.
مرد گفت: بنی‏امیه اموال بسیاری در اختیار داشته‏اند که متعلق به خودشان بوده، لازم است خلیفه مسلمین، شاهد عادل اقامه کند اموالی که از بنی‏امیه در دست من است، از جمله اموالی است که به زور از مردم گرفته‏اند.
منصور قدری فکر کرد، به ربیع گفت راست می‏گوید، سپس منصور به روی مرد خندید و با او به گرمی توجه کرد و گفت: آیا حاجتی داری؟ مرد جواب داد: بلی! دو حاجت دارم. اول آن که دستور دهید نامه‏ای را که اکنون برای خانواده‏ام می‏نویسم فورا به آنان برسانند که از ناراحتی و اضطراب خلاص شوند. دوم آن که دستور فرمایید کسی را که این گزارش را به مقام خلافت داده احضار کنند من او را ببینم. به خدا قسم بنی‏امیه هیچ امانتی نزد من ندارند.
موقعی که به حضور خلیفه شرفیاب شدم و قضیه را دانستم به نظرم آمد که اگر این طور سخن بگویم زودتر خلاص خواهم شد. منصور به ربیع گفت گزارش دهنده را حاضر کنند. موقعی که حاضر شد، مرد نگاهی کرد و گفت: این غلام من است. سه هزار دینار از مال من برداشته و فرار کرده است. منصور سخت به غلام تندی کرد. غلام در کمال شرمساری و ناراحتی سخن مولای خود را تأیید نمود و گفت: برای این که گرفتار نشوم، او را متهم نمودم و این نسبت دروغ را به وی دادم. منصور که بر بدبختی و ذلت غلام رقت کرده بود، به مرد گفت: از شما می‏خواهم او را ببخشی! مرد گفت: بخشیدم و سه هزار دینار دیگر به او خواهم داد. منصور از بزرگواری او تعجب کرد و هر وقت نام او به میان می‏آمد، می‏گفت: من مثل این مرد ندیدم(754).
قطعا راستگویی، عزت و دروغگویی، ذلت دنیا و آخرت است(755).
اشعار :
نکوهش دروغ‏
زبانی که باشد بریده ز جای - از آن به که باشد دروغ آزمای (اسدی)
دروغگو بیچاره است!
سخن گفتن کژ ز بیچارگی است - به بیچارگان بر بیاید گریست (فردوسی)
سیه‏روزی با دروغ‏
رخ مرد را تیره دارد دروغ - بلندیش هرگز نگیرد فروغ (فردوسی)
سلب اطمینان از دروغگو
به گرد دروغ آنکه گردد بسی - از او راست باور ندارد کسی (اسدی)
دروغ مصلحت‏آمیز
دروغ مصلحت‏آمیز به از راست بی‏موقع است.
باور دروغ‏
تو چنان زی که اگر نیز دروغی گویی - راست گویان جهان را ار تو باور گردد (قابوسنامه)
سوگند دروغ‏
جز راست مگوی گاه بیگاه - تا حاجت نایدت به سوگند (ناصر خسرو)
نکات :
تقوی، انسان را از دروغ بستن به خدا و ضایع کردن حق مردم بیمه می‏کند.
سوگند دروغ، سبب محرومیت در قیامت می‏شود.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: دروغ، از شرابخواری بدتر است.
دروغ و نفاق، ملازم یکدیگرند و منافقان برای فرار از کار، به دروغ سوگند می‏خورند.
یکی از ابزار کار منافقان، سوگند دروغ است.
حفظ آبرو از طریق سوگند دروغ، نمونه دشمنی و سرسختی با خداست.
دروغ و توجیه‏گری، از کارهای دائمی منافقان است.
دروغ، تنها با زبان نیست، عمل انسان نیز گاهی نشان دروغ بودن ادعاست.
دروغ، دروغ می‏آورد. برادران برای توجیه خطای خود، سه دروغ پی در پی گفتند: مسابقه رفته بودیم، یوسف را نزد وسایل گذاشتیم، گرگ او را خورد.
دروغگو فراموش کار است. با وجود این که برادران، یوسف را برای بازی بردند ولی در گزارش خود به پدر وی را مراقب اثاث خود اعلام کردند. ترکنا یوسف عند متاعنا
دروغگو از افشا شدن می‏ترسد.
دروغگو اصرار دارد که مردم او را صادق بپندارند. و ما أنت بمؤمن لنا و لو کنا صادقین
سابقه بد و دروغ، در پذیرش سخنان انسان در تمام عمر ایجاد تردید می‏کند.
دروغگو، دیگران را هم دروغگو می‏پندارد.
در تفسیر در المنثور و المیزان از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده: مؤمن ممکن است گرفتار زنا و دزدی شود، اما دروغ نمی‏گوید!
دروغ، ظلم است و دروغگو ظالم.
با دروغ و افترا هرگز به تنیجه نخواهیم رسید. و قد خاب من افتری
دروغ، ابزار شیطان برای فریفتن انسان‏هاست. هل أدلک علی شجره الخلد
دروغ، تزویر و عوام فریبی، شیوه طاغوت است.
دروغ، سرچشمه بسیاری از گناهان کبیره و خطرناک‏تر از آنهاست و لذا قلب دروغ‏ساز، فرودگاه شیطان می‏شود. تنزل علی کل أفاک أثیم
با یک راستگویی در گروه صادقین قرار نمی‏گیریم، ولی با یک دروغ جزو دروغگویان می‏شویم.
دروغ، سبب انواع کجی‏ها و انحرافات است.
بستر هدایت الهی را باید انسان در خود فراهم کند و دروغ و کفران، انسان را از قابلیت هدایت می‏اندازد. لا یهدی من هو کاذب کفار
دروغ می‏تواند مقدمه انحراف دائمی شود.
زیان دروغ به خود دروغگو بر می‏گردد. ان یک کاذبا فعلیه کذبه دروغگو، رسواست.
دروغگو، کم حافظه است. یهودیان از یک سو بهشت را مخصوص خود می‏دانند، لکم الدار ال آخره عند الله خالصه و از سوی دیگر می‏خواهند همیشه در دنیا زنده بمانند. یعمر ألف سنه
کسانی که می‏دانند دروغگو هستند، با سوگند و زیباسازی کلمات، سعی دارند خود را دلسوز و مخلص نشان دهند.
دروغگو به رستگاری نمی‏رسد.