تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

صلح‏

آیات :
همزیستی مسالمت‏آمیز همه با هم‏
قل یأهل الکتب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ألا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون(1218)؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را - غیر از خدای یگانه نپذیرد. هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم!
دستور به گذشت و مدارا حتی با منافقین‏
یقولون طاعه فاذا برزوا من عندک بیت طائفه منهم غیر الذی تقول و الله یکتب ما یبیتون فأعرض عنهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا(1219)؛ آنها در حضور تو می‏گویند: فرمانبرداریم؛ اما هنگامی که از نزد تو بیرون می‏روند، جمعی از آنان بر خلاف گفته‏های تو، جلسات سری شبانه تشکیل می‏دهند؛ آنچه را در این جلسات می‏گویند، خداوند می‏نویسد. اعتنایی به آنها نکن! (و از نقشه‏های آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توکل کن! کافی است که او یار و مدافع تو باشد.
دستور به صلح و مسالمت در سیاست‏
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم(1220)؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآری؛ و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست!
ارزش صلح‏
و ان امرأه خافت من بعلتها نشوزا أو اعراضنا فلا جناح علیهما أن یصلحا بینهما صلحا و الصلح خیر و أحضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تتقوا فان الله کان بما تعلمون خبیرا(1221)؛ و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پاره‏ای از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حب ذات، در این گونه موارد) بخل می‏ورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می‏دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد).
ایمان و تقوا موجب تالمین صلح و صفا در اجتماع‏
یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم و أطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین(1222)؛ از تو درباره انفال (غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال می‏کنند؛ بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایی را که در میان شماست، آشتی دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
اسلام طرفدار صلح‏
و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک أنت السمیع العلیم(1223)؛ و (نیز به یاد آوردید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایه‏های خانه (کعبه) را بالا می‏بردند، (می‏گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی!
صلح و سلامت در جامعه اسلامی‏
و الله یدعوا الی دار السلم و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم(1224)؛ و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت می‏کند؛ و هرکس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت می‏نماید.
روایات :
ریختن خون برادر
هجر المسلم أخاه کسفک دمه(1225)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): قهر کردن مسلمان با برادرش، مانند ریختن خون اوست.
عدم پذیرش اعمال‏
عن أبی ذر عن النبی (صلی الله علیه وآله) فی وصیه له قال: یا أبا ایاک و هجران أخیک فان العمل لا یتقبل مع الهجران(1226)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): ای ابوذر! از قهر کردن با برادرت بپرهیز؛ زیرا با وجود قهر بودن عملی پذیرفته نمی‏شود.
هلاکت شیطان با صلح‏
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: لا یزال ابلیس فرحا ما اهتجر المسلمان فاذا التقیا اصطکت رکبتاه و تخلعت أوصاله و نادی یا ویله ما لقی من الثبور(1227)؛ امام صادق (علیه السلام): تا زمانی که دو مسلمان با یکدیگر قهر باشند، ابلیس خوشحال است و هرگاه با هم دیدار کنند، زانوهایش به هم می‏خورد و بندهایش از هم پاره می‏شود و فریاد می‏زند: ای وای بر من، هلاک شدم.
بیزاری خدا از قهر
قال فی وصیه المفضل سمعت أبا عبدالله (علیه السلام) یقول: لا یفترق رجلان علی الهجران الا استوجب أحدهما البراءه و اللعنه و ربما استحق ذلک کلاهما فقال له معتب جعلنی الله فداک هذا الظالم فما بال المظلوم(1228)؛ امام صادق (علیه السلام): هیچ‏گاه دو مرد با حالت قهر از یکدیگر جدا نشوند، مگر این که یکی از آن دو سزاوار بیزاری خدا و رسولش و لعنت آنها باشد و چه بسا که هر دوی آنها سزاوار این امر باشند. معتب عرض کرد: خدا مرا فدایتان گرداند، ظلم، درست (مستحق این کیفر هست) اما مظلوم چرا؟
حضرت فرمود: برای آن که برادرش را به آشتی با خود دعوت نمی‏کند و از سخن او چشم نمی‏پوشد. شنیدم پدرم فرمود، هرگاه دو نفر با هم ستیزه کردند و یکی از آن دو بر دیگری چیره آمد، باید آن که در حق او ستم شده نزد آن دیگری برود و به او بگوید: ای برادر! ستمکار و مقصر من هستم، تا قهر و جدایی میان او و رفیقش برطرف شود؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی داوری عادل است و حق ستمدیده را از ستمگر می‏ستاند.
مدت قهر
قال رسول الله (صلی الله علیه وآله): لا هجر فوق ثلاث(1229)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): قهر، بیش از سه روز، روا نیست.
ثواب آشتی کردن‏
لا تحل الهجره فوق ثلاثه أیام، فان التقیا فسلم احدهما فرد الاخر اشترکا فی الاجر، وان لم یرد بری‏ء هذا من الاثم، وباء به الاخر(1230)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): قهر کردن بیش از سه روز روا نیست. پس اگر باهم رو به رو شدند و یکی از آن دو سلام کرد و دیگری جواب سلامش را داد، هر دو در ثواب شریک هستند، ولی اگر جوابش را نداد، آن که سلام کرده از گناه مبرا است و دیگری گنهکار.
روی گردان شدن خدا هنگام قهر
لا تدابروا، و لا تقاطعوا، و کونوا عباد الله اخوانا، هجر المؤمنین ثلاثا، فان تکلما و الا أعراض الله و عزوجل عنهما حتی یتکلما(1231)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): به یکدیگر پشت نکنید و از هم نبرید و با هم، ای بندگان خدا! برادر باشید. قهر کردن دو مؤمن سه روز است؛ اگر با هم صحبت نکردند خداوند متعال از آن دو، روی گرداند تا زمانی که با هم صحبت کنند.
در اسلام قهر نیست‏
قال رسول الله (صلی الله علیه وآله): أیما مسلمین تهاجرا فکمثا ثلاثا لا یصطلحان الا کانا خارجین من السلام و لم یکن بینهما و لایه فأیهما سبق الی کلام أخیه کان السابق الی الجنه یوم الحساب(1232)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله): دو مسلمانی که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام بیرون روند و میان آنان هیچ پیوند دینی نباشد و هرکدام از آنها پیش از دیگری با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسی جلوتر به بهشت رود.
بیزاری رسول‏
عن أبی جعفر (علیه السلام) أنه قال: ما من مؤمنین اهتجرا فوق ثلاث الا و برئت منهما فی الثلاثه قیل هذا حال الظالم فما بال المظلوم فقال ما بال المظلوم لا یصیر الی الظالم فیقول أنا الظالم حتی یصطلحا(1233)؛ امام باقر (علیه السلام): هیچ مؤمنی بیش از سه روز با یکدیگر قهر نکردند، مگر این که در روز سوم من از آن دو بیزار شدم. عرض شد: یابن رسول الله! آن که ظالم و مقصر است، آری (حقش همین است) اما مظلوم چرا؟ فرمود: چرا آن مظلوم پیش مقصر نمی‏رود و نمی‏گوید: مقصر من هستم تا آشتی کنند؟! داستانها :
مقابله بمثل‏
مورخین نوشته‏اند: مردی به نام کریب بن صباح که از لشکریان معاویه به شمار می‏آمده است، بازو و انگشتان بسیار قوی داشت که سکه را با دستش می‏مالید و اثر آن هم از بین می‏برد. در جنگ صفین جلو آمد و مبارز طلبید. یکی از شجاعان لشکر امیرالمؤمنین که جلو بود، به میدان رفت ولی طولی نکشید که کریب این صحابی امیرالمؤمنین را کشت و جنازه‏اش را به یک طرف انداخت.
دوباره مبارزه طلبید. یک نفر دیگر آمد، او را هم کشت و بعد از اینکه کشت، فورا از اسب پایین پرید و جنازه‏اش را روی جنازه اولی انداخت.
باز گفت: مبارز می‏خواهم.
سومی و چهارمی از اصحاب علی (علیه السلام) به میدان آمدند، اما خیلی زود در برابر کریب به زانو درآمدند و کشته شدند.
بالاخره این مرد در شجاعت و زورمندی آنقدر هنرنمایی کرد که افرادی از اصحاب علی (علیه السلام) که در صفوف جلو بودند به عقب رفتند، تا در رودر بایستی گیر نکنند.
اینجا بود که علی (علیه السلام) خودش آمد و با یک گردش او را کشت و جنازه‏اش را به یک طرف انداخت. پس از آن فریاد زد: الا رجل.
نفر دوم آمد، او را کشت و فورا جنازه‏اش را روی اولی انداخت.
دوباره گفت: الا رجل. تا چهار نفر همینطور آمدند و در مقابل شمشیر مولا علی (علیه السلام) تاب توان از دست دادند و کشته شدند.
دیگر کسی جرأت نکرد جلو بیاید؛ آن وقت علی (علیه السلام) این آیه قرآن را خواند: فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله(1234). بعد فرمود: ای اهل شام! شما اگر جنگ را شروع نکرده بودید، ما هم شروع نمی‏کردیم، چون شما چنین کردید ما هم این کار را کردیم(1235).
از عوامل صلح‏
در کتاب شریف کافی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد و گفت یا رسول الله ؛ مرا تعلیم ده! فرمود برو و خشم مکن! آن مرد گفت همین مرا بس است. با خاندان خود رفت بنا گاه جنگی میان تیره و تبارش برپا بود همه صف بسته و سلاح جنگ برداشته بودند و چون دید سلاح خود را برداشت و سپس با آنها در صف ایستاد و به یاد فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) افتاد که فرمود: خشم مکن، پس سلاح جنگ را به دور انداخت و نزد آن مردمی که دشمن تیره و تبارش بودند رفت و گفت ای حضرات هر چه زخم و کشتار و زیان بر شماها وارد شده به عهده من باشد و از مال خودم غرامت می‏دهم. من همه را به شما پرداخت می‏کنم. آن مردم هم در پاسخ گفتند هر چه از این بابت باشد از آن شما باشد ما خودمان سزاوارتریم که آنها را تلافی کنیم. امام فرمود آن مردم با هم صلح و سازش کردند و خشم از میان رفت(1236).
صلح بهتر است؛ اما...
استاد قرائتی می‏فرمودند: در خیابانهای مدینه قدم می‏زدم که یکی از ایرانی‏ها نظرم را به خود جلب کرد. او با یکی از کاسب‏های مدینه حرفش شده بود. بحث بر سر جنگ ایران و عراق بود. مرد کاسب می‏گفت: قرآن می‏گوید: و الصلح خیر حالا که صدام پیشنهاد صلح داده، چرا شما صلح را نمی‏پذیرید؟ زائر ایرانی نمی‏توانست او را قانع کند. زائران ایرانی نگاهشان به من افتاد گفتند: آقای قرائتی! بیا جواب این آقا را بده! من به یکی از ایرانی‏ها گفتم: یکی از طاقه‏های پارچه را بردار و فرار کن! و همین‏کار را کرد. صاحب مغازه خواست فریاد بزند، گفتم: و الصلح خیر! گفت پارچه‏ام را بردند! گفتم: حرف ما هم با صدام همین است. دزدی کرده و خسارت زده، می‏گوئیم جبران کند، بعد صلح کنیم. گفت: حالا فهمیدم(1237).
اشعار :
در صلح‏
با آنکه در صلح زند جنگ مجوی. (سعدی)
صلح بهتر از جنگ‏
به نزدیک من صلح بهتر از جنگ. (سعدی)
آتش عداوت‏
آتش چنان نسوزد فتیله را که عداوت بسوزد قبیله را. (اسرار توحید)
ارزش دوستی‏
دوست گر چه دوصد یار بود - دشمن ار چه یکی هزار بود (سنایی)
بی‏خردی جنگجو
نه دانش باشد آن کس را، نه فرهنگ - که وقت آشتی، پیش آورد جنگ (فردوسی)
نکات :
وجود صلح و صفا میان برادران دینی بحدی ضروری و ارزشمند است که اگر دو مسلمان بیش از سه روز با یکدیگر قهر باشند. از زمره مسلمین بیرون رفته‏اند. عوامل عظمت و توانایی یک ملت و سربلندی و سرافرازی یک امت آنگاه فراهم می‏شود که با یکدیگر در کمال صلح و صفا و صمیمیت بسر برند.
اگر نزاع و کشمکش و اختلاف و درگیریهای جزئی حل نشود و کسی به فکر اصلاح آن نباشد به تدریج ریشه عداوت و دشمنی در دلها نفوذ می‏کند و تشکل جمعیت را تبدیل به تشتت می‏نماید، که پراکندگی همان و سقوط و بدبختی یک اجتماع نیز همان. کسی که متخلق به اخلاق حسنه است، گذشته از اینکه نباید کاری کند که بین دو برادر ایمانی‏اش کدورتی پیش آید و در نتیجه صلح و صفا تبدیل به کینه و عداوت گردد، باید بکوشد که بین دیگران نیز پیوسته رابطه و دوستی برقرار شود و از خدای متعال بخواهد که او را در این امر توفیق دهد. ما نیز با تأسی به حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) در این باره دست به دعا بر می‏داریم و مانند آن بزرگوار در پیشگاه خدای متعال عرض می‏کنیم: پروردگارا بر محمد و آل محمد رحمت فرست و بر من جامه صلاح و سداد بپوشان و مرا به زینت تقوا بیارای و کمک کن که در توسعه عدل و داد بکوشیم و از خشم خویش بکاهم و آتش فتنه فرو نشانم و پراکندگان را فراهم آورم و جنگها را به صلح تبدیل کنم.
ای خداوند، مرا سیمای صالحان ده و جامه پرهیزگاران: در گستردن عدل و فرو خوردن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی و به هم پیوستن تفرقه جویان و آشتی دادن خصمان و فاش کردن نیکی و پوشیدن عیبها و نرمخویی و فروتنی و نیک سیرتی. مادام که دو مسلمان با هم قهرند پیوسته شیطان شادمان است، و همینکه با هم آشتی کنند زانوهایش بلرزد و بندهایش بگسلند و فریاد زند: ای وای از هلاکتی که رسید
اگر بین پدر و مادر اختلافی پدید آمد به نحوی که خشنودی یکی به ناخشنودی دیگری بسته بود، فرزند باید در اصلاح و آشتی بین آنها به هر طریق ممکن بکوشد. سر در تأکید در زیارت برادران مؤمن یکدیگر را آن است که: ملاقات ایشان با یکدیگر، باعث رفع ناخوشی و عداوت، و حصول الفت و محبت می‏گردد. و این اعظم اسباب اصلاح امر دنیا و آخرت است. حصول وحشت میان دو نفر، موجب فرصت شیطان و شادی او است. و سبب گرفتگی خاطر و مشغول شدن دل و بازماندن از اصلاح خود می‏شود.
چون الفت و محبت در میان برادران دینی بوده باشد، بسیاری از اسباب فراغت حاصل، و گرفتاری خاطر زایل می‏شود. و از این است که: خدای - تعالی - در مقام امتنان بر مؤمنین می‏فرماید: تو هرگاه آنچه در روی زمین است، همه را صرف می‏کردی که الفت میان دلهای بندگان من بیندازی نمی‏توانستی، ولیکن خدا خود الفت افکند میان ایشان و به این سبب، امر شده است به سلام کردن بر یکدیگر. و مصاحفه نمودن و معانقه کردن.