تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

هدایت‏

آیات :
نفع و ضر هدایت و گمراهی - متوجه خود انسان‏
من اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ضل فانما یضل علیها و لا تزر وازره وزر اخری و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً(2303)؛ هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‏کشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند).
آثار هدایت‏
اولئک الذین أنعم الله علیهم من النبیین من ذریه ءادم و ممن حملنا مع نوح و من ذریه ابراهیم و اسرءیل و ممن هدینا و اجتبینا اذا تتلی علیهم ءایت الرحمن خروا سجداً و بکیا(2304)؛ آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می‏شد به خاک می‏افتادند، در حالی که سجده می‏کردند و گریان بودند.
هدایت و پذیرش الهی‏
و انی لغفار لمن تاب و ءامن و عمل صلحاً ثم اهتدی(2305)؛ و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‏آمرزم!
قرآن راه کشف هدایت‏
شهر رمضان الذین أنزل فیه القرءان هدی للناس و بینت من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضاً أو علی سفر فعده من أیام أخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العده و لتکبروا الله علی من هدات‏م تشکرون(2306)؛ (روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است؛ ماهی که قرآن، برای راهنمایی مردم، و نشانه‏های هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهای دیگری را به جای آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتی شما را می‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید؛ باشد که شکر گزاری کنید.
هدایت و اختیار انسان‏
قل فلله الحجه البلغه فلو شاء لهداکم أجمعین(2307)؛ بگو: دلیل رسا (و قاطع) برای خداست (دلیلی که برای هیچ‏کس بهانه‏ای باقی نمی‏گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می‏کند. (ولی چون هدایت اجباری بی‏ثمر است، این کار را نمی‏کند.)
احتیاج مداوم به هدایت خدا
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصرط المستقیم صرط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین(2308)؛ (پروردگارا!) تنها تو را می‏پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‏جوییم. ما را به راه راست هدایت کن... راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‏ای؛ و نه گمراهان.
هدایت مردم از وظایف رهبران الهی‏
و جعلنهم أئمه یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرت و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عبدین(2309)؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می‏کردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت می‏کردند.
روایات :
هدایت قرآن‏
الامام الصادق (علیه السلام): فی قوله عز و جل انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً قال عرفناه اما آخذاً و اما تارکاً(2310)؛ امام صادق (علیه السلام) - درباره آیه انا هدیناه السبیل... - یعنی ما راه را به او شناساندیم؛ یا آن را در پیش می‏گیرد و یا رهایش می‏کند.
زنده کردن با هدایت‏
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال قلت له قول الله عز و جل: من قتل نفساً بغیر نفس فکأنما قتل الناس جمیعاً و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعاً قال من أخرجها من ضلال الی هدی فکأنما أحیاها و من أخرجها من هدی الی ضلال فقد قتلها(2311)؛ امام صادق (علیه السلام) - در پاسخ به سوال از آیه یاد شده - یعنی کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست در آورد، مانند این است که او را زنده کرده است و کسی که دیگری از از راه راست به گمراهی کشاند، او را کشته است.
ستوده‏
روی أن داود (علیه السلام): خرج مصحراً منفرداً فأوحی الله الیه یا داود ما لی أراک وحدانیاً فقال الهی اشتد الشوق منی الی لقائک و حال بینی و بینک خلقک فأوحی الله الیه ارجع الیهم فانک ان تأتنی بعبد آبق اثبتک فی اللوح حمیداً(2312)؛ بحارالأنوار: روایت شده است که داود (علیه السلام) تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحی فرمود: ای داود! چه شده است که تو را تنها می‏بینم؟ عرض کرد: معبودا! شوق دیدار تو در جانم شدت گرفته و میان من و خلق تو حایل گشته است. خداوند به او وحی فرمود: به میان آنان برگرد؛ زیرا اگر تو یک بنده گریزپا را نزد من بیاوری، تو را در لوح با صفت ستوده ثبت می‏کنم.
هدایت با ولایت‏
عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال قال أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعثنی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الی الیمن و قال لی یا علی لا تقاتلن أحداً حتی تدعوه و ایم الله لأن یهدی الله علی یدیک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس و غربت و لک ولاؤه یا علی(2313)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - آنگاه که علی (علیه السلام) را به یمن فرستاد - ای علی! هرگز با کسی جنگ مکن تا این که قبلاً او را (به اسلام) دعوت کنی. به خدا سوگند، اگر خداوند مردی را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب کند و تو را بر او ولایت است، ای علی.
ثواب هدایت‏
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): أن رجلا قال: له أوصنی فقال: أوصیک أن لا تشرک بالله شیئاً و لا تعص والدیک الی أن قال و ادع الناس الی الاسلام و اعلم أن لک بکل من أجابک عتق رقبه من ولد یعقوب(2314)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - به مردی که خواهش کرد او را سفارشی کند - به تو سفارش می‏کنم که چیزی را شریک خدا نگردانی... و مردم را به اسلام دعوت کنی و بدان که به ازای هر کس که دعوت تو را قبول کند، ثواب آزاد کردن بنده‏ای از فرزندان یعقوب خواهی داشت.
اختیار در هدایت‏
قال الله جل جلاله: عبادی، کلکم ضال الا من هدیته، وکلکم فقیر الا من أغنیته، وکلکم مذنب الا من عصمته(2315)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): من (فقط) برای دعوت و رساندن (پیام خدا) برانگیخته شده‏ام و کار هدایت، هیچ در اختیار من نیست، و ابلیس نیز برای آراستن (گناهان در نظر مردم) آفریده شد و در کار گرمراه کردن هیچ اختیاری ندارد.
هدایت کننده خداست!
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال الله جل جلاله: عبادی کلکم ضال الا من هدیته و کلکم فقیر الا من أغنیته و کلکم مذنب الا من عصمته(2316)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خداوند جل جلاله فرمود: ای بندگان من! همه شما گمراهید، مگر کسی که من هدایتش کنم و همه شما نیازمندید، مگر کسی که من توانگرش سازم و همه شما گنهکارید، مگر کسی که من او را از گناه نگه دارم.
پذیرش هدایت‏
أن الله تبارک و تعالی الحلیم العلیم اما غضبه علی من لم یقبل منه رضاه و انما یمنع من لم یقبل منه عطاه و انما یضل من لم یقبل منه هداه(2317)؛ امام باقر (علیه السلام): خداوند تبارک و تعالی بردبار و داناست. در حقیقت بر کسی خشم می‏گیرد که خشنودی خدا را نپذیرد و از کسی دریغ می‏کند که عطای خدا را نپذیرد و کسی را گمراه می‏سازد که هدایت خدا را نپذیرد.
امام علی (علیه السلام) نشانه هدایت امت‏
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): یا علی! أنت العلم لهذه الامه من احبک فاز و من أبغضک هلک(2318)؛ ای علی! تو نشان هدایت این امتی؛ هر که تو را دوست بدارد، رستگار شود و هر که تو را دشمن بدارد، به هلاک افتد.
هدایت دیگران‏
قال الامام الباقر (علیه السلام): من علم باب هدی فله مثل أجر من علم به، ولا ینقص اولئک من أجورهم شیئاً(2319)؛ هر کس دیگران را به بابی از هدایت رهنمون شود، مزد هر کس که به آن عمل کند برای او نیز هست، در حالی که چیزی از مزد آنان کم نمی‏شود.
داستانها :
من اختیار جدم را دارم!
در یکی از شهرستانها مجلس روضه‏ای برگزار شده بود. یکی از علمای بزرگ هم در این مجلس حضور یافتند، در این حال سیدی شروع به ذکر مصیبت نموده و بعضی از روضه‏های خلاف واقع و نادرست را هم خواند. آن عالم جلیل القدر و مجتهد آگاه نتوانست تحمل کند و بپذیرد که به اسم دین و مذهب و محبت به اهل بیت دروغ گفته شود، لذا به روضه خوان خطاب کرد که: اینها چیست که می‏خوانی؟
روضه خوان جواب داد: آقا! شما بروید دنبال فقه و اصولتان، من خودم اختیار جدم را دارم!
این گونه برخورد کردن و عمل نمودن یکی از راههایی است که ضربه‏هایی به دین وارد کرده است، زیرا هدف که مقدس است، وسایلی هم که در خدمت آن است باید پاک و مقدس باشد. ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم. نه تنها برای نفع شخصی خودمان بلکه برای نفع دین هم نباید این امور زشت و حرام را مرتکب شویم، چون که انجام این امور به نفع دین، بی‏دینی کردن است و این از نظر دین مقدس اسلام هرگز پذیرفته نیست(2320).
پیشنهادی که پذیرفته نشد
گروهی از قبایل عرب خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و عرض کردند: یا رسول الله! اگر می‏خواهد ما مسلمان بشویم سه شرط داریم که بایدآنها را بپذیرید:
1- اجازه بدهید تا یک سال دیگر هم، این بتها را پرستش کنیم.
2- نماز خیلی بر ما ناگوار است، اجازه بدهید ما نخوانیم.
3- از ما نخواهید که آن بت بزرگمان را خودمان بکشیم.
حضرت در جواب فرمودند: از این سه پیشنهاد شما فقط سومی پذیرفته می‏شود، یعنی فقط شکستن بت بزرگ را که در صورت اکراه شما دیگران آن را خواهند شکست و اما بقیه محال است.
پیغمبر هرگز اینطوری فکر نکرد که خب مثلاً یک قبیله‏ای آمده مسلمان بشود، اینها که چندین سال است این بت‏ها را می‏پرستند بگذار یکسال دیگر هم پرستش کنند و سپس موحد شوند، بالاخره با اتحاذ این شیوه بر تعداد مسلمانان که افزوده می‏شود.
نه، هرگز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فکری را از ذهن خود هم عبور ندادند، زیرا این پذیرفتن، صحه گذاردن روی بت‏پرستی بود. این را هم باید دانست که نه فقط یکسال، اگر حتی می‏گفتند یک شبانه روز هم اجازه بدهید که بت بپرستیم و نماز نخوانیم، باز هم محال بود که پیامبر اجازه بدهند و بپذیرند و اگر درخواست می‏کردند که یا رسول الله! اجازه بدهید ما فقط یک شبانه روز نماز نخوانیم، بعد مسلمان می‏شویم و خواهیم خواند و تنها همین یک شبانه روز نماز نخواندن را پیامبر تأیید و امضاء کنند، باز هم محال بود که حضرت چنین اجازه‏ای را بدهند. زیرا پیامبر برای هدف مقدس خویش را وسائل نامشروع استفاده نمی‏کند، نه از مردم و نه از عدول از ضوابط و احکام شرعی(2321).
این منطق پیامبر نیست‏
یکی از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام ماریه قبطیه فرزندی به دنیا آورد که پیامبر نام او را ابراهیم نهاد. این پسر مورد علاقه شدید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت اما هنوز هجده ما از عمر این کودک نگذشته بود که از دنیا رفت.
پیغمبر که کانون عاطفه و محبت بود از این مصیبت به شدت متأثر شد و اشک ریخت و فرمود: ای ابراهیم! دل می‏سوزد و اشک می‏ریزد و ما محزونیم به خاطر تو، ولی هرگز بر خلاف رضای خدا چیزی نمی‏گوییم.
تمام مسلمین ز این مصیبت متأثر بودند، زیرا آنها می‏دیدند که غباری از حزن و اندوه بر دل پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته است. آن روز تصادقاً خورشید هم گرفته بود، ما مشاهده این وضع مسلمین همگی ابراز داشتند که گرفتن خورشید نشانه هماهنگی عالم بالا با عالم پایین و رسول خدا می‏باشد، لذا این اتفاق جز به خاطر فوت فرزند پیغمبر چیز دیگری نمی‏تواند باشد. البته این مطلب - فی ذاته - مانعی ندارد، بلکه به خاطر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ممکن است دنیا هم زیر و رو شود، اما این آن موقع این اتفاق روی این جهت نبود و در حقیقت یک مسأله طبیعی بود. ولی مردم چون این حادثه را در یک روز مشاهده می‏کردند با هم مربوط می‏دانستند و در نتیجه سبب می‏گردید که ایمان و اعتقاد آنها به رسول خدا بیشتر شود.
این مطلب به گوش پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید به جای اینکه آن حضرت از این تعبیر مردم خوشحال شود و مثل بسیاری از سیاست بازها موقعیت را برای تبلیغات غنیمت شمرد و از این عواطف و احساسات مردم به نفع اسلام استفاده کند. نه تنها که چنین نکرد، بلکه سکوت را هم جایز ندانسته به مسجد آمد و پس از آن به منبر رفتند و مردم را آگاه نمودند و صریحاً اعلام داشتند که خورشید گرفته است اما هرگز به خاطر بچه‏ها من نبوده است. زیرا پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نمی‏خواست حتی برای هدایت مردم و پیشرفت اسلام هم از نقاط ضعف و جهالت جامعه استفاده کند، بلکه تلاش می‏نمود تا از نقاط قوت و علم معرفت و بیداری مردم استفاده شود. چون قرآن به ایشان دستور داده است که ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی الحسن، یعنی ای پیامبر! دعوت کن مردم را به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه و...
بنابراین آن حضرت تصور هم نکرد که خب مردم اینطور فهمیده‏اند، پس بنابراین من هم سکوت اختیار کنم، هدف مهم است وسیله هر چه می‏خواهد باشد. آن حضرت با عمل خود این منطق پست را رد کردند حتی از سکوتشان هم نمی‏خواستند سوء استفاده نمایند.
زیرا اولاً: اسلام احتیاجی به چنین چیزهایی ندارد و افرادی باید از اینگونه مسائل استفاده کنند که دین و مکتبشان برهان و منطقه و دلیل ندارد و آثار و حقانیت دینشان روشن و نمایان نیست.
ثانیاً: همان کسانی هم که از این گونه مسائل استفاده می‏کنند در نهایت امر اشتباه می‏کنند، زیرا همان مثل معروف است که همگان را همیشه نمی‏شود در جهالت نگاه داشت. بعضی از مردم و یا همه مردم را در یک زمان محدود می‏توان در جهالت و بی‏خبری نگاه داشت، اما همگان آن هم برای همیشه مقدور نیست.
و ثانیاً: خداوند به پیامبران و مسلمانها چنین اجازه‏ای نمی‏دهد؛ زیرا از حق باید برای حق استفاده کرد وگرنه حق را با باطل آمیختن، حق را از بین می‏برد(2322).