آیات :
صلح در سایه انبیاء و کتب آسمانی
یأهل الکتب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتب مبین(1749)؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمده؛ و از بسیاری از آن، (که فعلا افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.
دستور به صلح
و ان جنحوا للسلم فانجح لها و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم(1750)؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست!
زندگی بدون قهر
یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم و أطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین(1751)؛ از تو درباره انفال (غنایم و هرگونه مال و بدون مالک مشخص) سؤال میکنند؛ بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومتهایی را که در میان شماست، آشتی دهید! خدا و پیامبرانش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
صلح و سلامت در جامعه اسلامی
و الله یدعوا الی دار السلم و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم(1752)؛ و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت میکند؛ و هرکس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت مینماید.
از عوامل تمامل جامعه
واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم أعداء فالف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا من النار فأنقذکم منها کذلک یبین الله لکم ءایته لعلکم تهتدون(1753)؛ و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت) چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد؛ شاید پذیرایی هدایت شوید.
مذمت اختلاف
ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شیء انما أمرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون(1754)؛ کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دستههای گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچگونه رابطهای نداری! سر و کار آنها تنها با خداست؛ سپس خدا آنها را از آنچه انجام میدادند، با خبر میکند.
منع تفرقه
شرع لکم الدین ما وصی به نوحا و الذی أوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین و ما تدعوهم الیه الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب(1755)؛ آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه آنان را به سویش دعوت میکنید! خداوند هرکس را بخواهد بر میگزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت میکند.
روایات :
قهر بیش از سه روز
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لا هجره فوق ثلاث(1756)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: بیش از سه روز قهر و جدایی جایز نیست.
قهر و خیر
عن أبی عبدالله (علیه السلام) فی حدیث قال لا خیر فی المهاجره(1757)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: در قهر هیچگونه خیری نیست.
عقوبت قهر
عن جعفر بن محمد عن القاسم بن الربیع قال فی وصیه المفضل سمعت أبا عبدالله (علیه السلام) یقول لا یفترق رجلان علی الهجران الا استوجب أحدهما البراءه و اللعنه و ربما استحق ذلک کلاهما فقال له معتب جعلت فداک هذا الظالم فما بال المظلوم قال لانه لا یدعو أخاه الی صلته و لا یتغامس له من کلامه سمعت أبی (علیه السلام) یقول اذا تنازع اثنان فعاز أحدهما ال آخر فلیرجع المظلوم الی صاحبه حتی یقول لصاحبه أی أخی أنا الظالم حتی یقطع الهجران بینه و بین صاحبه فان الله تبارک و تعالی حکم عدل یأخذ للمظلوم من الظالم(1758)؛ مفضل در ضمن سفارش گوید: از امام صادق گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم میفرمود: چون دو نفر از یک دیگر با قهر جدا شوند یکی از آنها سزاوار برائت و لعنت است، و چه بسا هر دو سزاوار آن باشند، معتب یکی از دوستان مخصوص آن حضرت گفت:
قربانت گردم آن که ستمگر باشد سزایش همین است، اما تقصیر مظلوم چیست؟
فرمود: چون او هم برادرش را به آشتی دعوت نکرده، و حرفهای او نادیده نگرفته است. از پدرم شنیدم که میفرمود: چون دو نفر با هم ستیز کنند و یکی بر دیگری غالب آید، باید مظلوم به نزد رفیق ظالم رود و به او بگوید: ای برادر من ستمگر هستم، تا قهر و جدایی بین آنها از میان برود، همانا خداوند حکیم و عادل است و داد مظلوم را از ظالم میستاند.
منع قطع رابطه
عن حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد بن سماعه عن وهیب بن حفض عن أبی بصیر قال سألت أبا عبدالله (علیه السلام) عن الرجل یصرم ذوی قرابته ممن لا یعرف الحق قال لا ینبغی له أن یصرمه(1759)؛ ابو بصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره مردی که با خویشاندی خود به خاطر این که مذهب حق را نمیشناسد شیعه نیست قطع رابطه کند سوال کردم فرمود: سزاوار نیست که خویشاوندی را قطع کند.
قهر و خروج از اسلام
قال أبی قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أیما مسلمین تهاجرا فکثما ثلاثا لا یصلحان الاکانا خارجین من الاسلام - و لم یکن بینهما ولایه فأیهما سبق الی کلام أخیه کان السابق الی الجنه یوم الحساب(1760)؛ داود بن کثیر گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) میفرمود که پدرم فرمود: پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: هرگاه دو نفر مسلمان از همدیگر با قهر جدا شوند و سه روز در آن حال بمانند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام خارج شوند و بین آنان دوستی دینی نمیماند، پس هر کدام از آنها برای آشتی و سخن گفتن بر دیگری سبقت جوید، در روز رستاخیز جلوتر ازر دیگری به بهشت خواهد رفت.
قهر و خشنودی شیطان
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال لا یزال الشیطان فرحا ما اهتجز المسلمان فاذا التقیا اصطکت رکبتناه و تخلعت أوصاله و نادی یا ویله ما لقی ما لقی من الثبور(1761)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: مادام که دو مسلمان با هم قهر هستند شیطان خشنود است، و چون آشتی کنند، زانوهای شیطان بلرزد و بندهایش از هم گسیخته شود، و فریاد زند وای بر او خود شیطان از آنچه که بدو از هلاکت رسد.
عدم جواز قهر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حدیث لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاثه(1762)؛ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیش از سه روز از برادر دینی خود قهر کند.
نهی از جدایی
عن الرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حدیث المناهی قال و نهی عن الهجران فمن کان لابد فاعلا فلا یهجر أخاه أکثر من ثلالثه أیام فمن کان هاجرا لاخیه أکثر من ذلک کانت النار أولی به(1763)؛ امام صادق (علیه السلام) از پدرانش نقل میکند: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث مناهی مسلمانان را از قهر و جدایی نهی فرموده است، پس اگر کسی ناچار از جدایی باشد، بیش از سه روز نباید از برادرش دوری جوید، و هر که بیش از سه روز از برادر دینیاش جدا شود، آتش برای او سزاوارتر است.
بیزاری رسول
عن أبی جعفر (علیه السلام) أنه قال ما من مؤمنین اهتجرا فوق ثلاث الا و برئت منهما فی الثالثه قیل هذا حال الظالم فما بال المظلوم فقال ما بال المظلوم لا یصیر الی الظالم فیقول أنا الظالم حتی یصطلحا(1764)؛ امام باقر (علیه السلام) فرمود: هرگاه دو نفر مؤمن از هم قهر کنند و بیش از سه روز از یکدیگر جدا شوند، من در روز سوم از آنها بیزارم، عرض شد، این سزای ظالم است، جرم مظلوم چیست؟ فرمود: چرا مظلوم نزد ظالم نرفت تا بگوید من ستمکارم تا آشتی کنند.
پیش قدمی در بهشت
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه ثلاثه أیام و السابق یسبق الی الجنه؛ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برای هیچ مسلمانی جایز نیست که از برادر همکیش خود قهر کند و بیش از سه روز از وی دوری گزیند، و هر کدام از آنان که برای آشتی پیشقدم باشد در رفتن به بهشت مقدمتر است.
قهر و قبولی اعمال
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی وصیه له قال یا أبا ذر ایاک و هجران أخیک فان العمل لا یتقبل مع الهجران یا أباذر أنهاک عن الهجران فان کنت لا بد فاعلا فلا تهجره ثلاثه أیام کملا فمن مات فیها مهاجرا لاخیه کانت النار أولی به(1765)؛ ابوذر گوید که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نصیحتی به او فرمود: ای اباذر، از جدایی و قهر با بردار دینی خود بپرهیز، زیرا هیچ علمی با قهر پذیرفته نیست. ای اباذر، من ترا از جدایی منع میکنم و اگر ناچاری شدی، نباید جداییات سه روز کامل باشد پس هر که در خلال سه روز جدایی از برادرش بمیرد، آتش برای او سزاوارتر است.
داستانها :
چرا قهر میکنی؟
استاد قرائتی فرمودند: مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی شنید که یکی از علما از او ناراحت است. شبی به در خانه او رفت: اگر از من ناراحتی چرا قهر میکنی؟ بیا عیب مرا بگو تا من عیبم را رفع کنم. آن عالم بزرگوار گفت: با این روحیهای که از شما دارید حقا شایسته مرجعیت هستید.
همدیگر را دوست بداریم!
در تورات نقل شده که حضرت موسی (علیه السلام) در مناجات خود، به خدا عرض کرد: پروردگارا آیا تو نزدیک هستی، تا با تو (آهسته) راز و نیاز کنم، با دور هستی، تا فریاد کنم؟
خداوند به او وحی کرد: ای موسی! من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.
حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: در آن روزی که پناهگاه برای کسی نیست، (یعنی در روز قیامت) چه کسی در پناه تو است؟
خداوند فرمود: آنان که مرا یاد کنند، من نیز آنها را یاد کنم، و آنان که به خاطر خشنودی همدیگر دوستی کنند، من نیز آنها را دوست دارم، اینها (این دو دسته) همانهایند که اگر خواسته باشم بلائی بر اهل زمین فرو فرستم، آنها را یاد کنم، و به خاطر وجود آنها، بالا را از اهل زمین دفع مینمایم(1766).
قهر کردن با مادر!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار بستر جوانی حاضر شدند که در حال جال دادن بود. به او فرمود: بگو لا اله الا الله!
جوان چند بار خواست بگوید اما زبانش بند آمد و نتوانست. زنی در کنار بستر او نشسته بود. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پرسیدند: این جوان مادر دارد؟
زن پاسخ داد: آری! من مادر او هستم.
حضرت فرمودند: تو از این جوان ناراضی هستی؟
گفت: آری! مسلمانان سال است که با قهرم و سخن نگفتهام!
حضرت فرمود: از او بگذر!
زن گفت: به خاطر خوشنودی شما ای رسول خدا، خدا از او بگذرد!
سپس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به جوان فرمود: بگو لا اله الا الله!
جوان گفت: لا اله الا الله
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه میبینی؟
جوان گفت: مرد سیاه و بدقیافهای در کنار خود میبینم که لباس چرکین به تن دارد و بدبوست. گلویم را گرفته و خفهام میکند!
حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بگو ای خدایی که اندک را میپذیری و از گناهان بسیار میگذری، اندک را از من بپذیر و تقصیرات زیادم را ببخش! تو خدای بخشنده و مهربان هستی.
جوان هم گفت.
حضرت فرمود: اکنون نگاه کن ببین چه میبینی؟
جوان گفت: حالا مردی سفیدرو و خوش قیافه و خوشبو را میبینم. لباس زیبا به تن دارد. در کنار من است و آن مرد سیاه چهره از من دور میشود!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دوباره آن را بخوان!
جوان بار دیگر دعا را خواند.
حضرت فرمود: حالا چه میبینی؟
جوان گفت: مرد سیاه را دیگر نمیبینم و فقط مرد سفید در کنار من است. این جمله را گفت و از دنیا رفت(1767).
راز قطع رحم و کمشدن عمر
شعیب عقرقوفی میگوید: ... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم (علیه السلام) رسیدیم. امام نگاهش که به یعقوب افتاد، فرمود: ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بدور است و ما به هیچ یک از شیعیان خود اجازه نمیدهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشتهباش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند.
برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد.
شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود.
یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟
امام فرمود: اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمهات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود.
شعیب میگوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم او گفت: برادرم، همانطور که امام (علیه السلام) گفته بود، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد(1768).
قهر پسندیده!
حارث پسر مغیره گوید: شبی در یکی از راههای مدینه امام صادق (علیه السلام) با من برخورد کرد و فرمود: ای حارث! گفتم: بلی!
فرمود: گناهان سفیهان شما بار آگاهان شما خواهد شد و علماء شما حامل بار نابخردان شما خواهند بود. آنگاه رد شد و رفت.
حارث میگوید: پس از مدتی محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم و احازه خواسته و گفتم: فدایت شوم! چرا فرمودی بار گناهان نابخردان شما را، علماء شما حمل خواهند کرد، از این فرمایش شما مطلب مهمی به نظرم میرسد و سخت نگران شدم.
حضرت فرمود: آری! مطلب همان است که گفتم، گناهان نابخردان شما بار علماء شما خواهند شد. علتش این است چرا هنگامی که یکی از شما کار ناپسندی را مرتکب میشود که باعث اذیت ما شده و بر ما عیب و ایراد میکنند، او را نصیحت نکرده و با سخنان زیبا، پند و اندرز نداده و از خواب غفلت بیدارش نمیکنید؟
گفتم: اگر او را نصیحت کنیم نمیپذیرد و از ما اطاعت نمیکند.
حضرت فرمود: اگر چنین است با او قهر کنید و هرگز با این گونه آدم همنشین و دوست رفیق نباشید(1769).
اشعار :
آزار دشمن
سر خصم اگر بشکند مشت تو - شود نیز آزرده انگشت تو (اسدی)
نکوهش دشمن
اندک شمر از دوست تو را هست هزار - ور دشمن تو یکی است بسیار شمار (یوسفی)
دوستی بسیار
دوستگر چه دوصد دو یار بود - دشمن ار چه یکی هزار بود (سنایی)
نکات :
برخورد با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر تنبیه. فعظوهن و اهجروهن ...
تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدایی موقت اثر کند، تنبیه بدنی ممنوع است فعظوهن و اهجروهن، و اضربوهن
اسلام آیین صلح و صفاست برترین آیین الهی اسلام است.
نمونه عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانی هستند. آنها در دستورات خود درباره تمام مسائل زندگی از قبیل تمام مسائل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و، نظر داده و طرح مشخص دارند.
تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدایی موقت اثر کند، تنبیه بدنی ممنوع است.
وجود صلح و صفا میان برادران دینی بحدی ضروری و ارزشمند است که اگر دو مسلمان بیش از سه روز با یکدیگر قهر باشند از زمره مسلمین بیرون رفتهاند.
عوامل عظمت و توانایی یک ملت و سربلندی و سرافرازی یک امت آنگاه فراهم میشود که با یکدیگر در کمال صلح و صفا و صمیمیت بسر برند.
قهر کردن اثری ندارد. نه اشتباه کسی معلوم میشود و نه فایدهای بر آن مرتب است.
در سیره هیچ بزرگی قهر کردن دیده نشده است.
چه بسا یکی از عوامل استحباب زیاد سلام کردن و وجوب جواب آن همین است که قهری در بین مسلمانان باقی نماند.