تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

ستمگری (ظلم)

آیات :
فسق و ظلم - باعث سقوط
فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم فأنزلنا علی الذین ظلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون(1017)؛ اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزا آمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.
نهی از ظلم‏
و قتلوا فی سبیل الله الذین یقتلونکم و لا تعتدوا ان الله یجب المعتدین(1018)؛ و در راه خدا، با کسانی که با شما می‏جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد!
ظلم به دشمن هم حرام است‏
یایها الذین ءامنوا لا تحلوا شعئر الله و لا الشهر الحرام و لا الهدی و لا القلئد و لا ءامین البیت الحرام یبتغون فضلا من ربهم و رضونا و اذا حللتم فاصطادوا و لا یجر منکم شنئان قوم أن صدوکم عن المسجد الحرام أن تعتدوا و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدون و اتقوالله ان الله شدید العقاب(1019)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید! شعائر و حدود الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید! و مخالفت با آنها) را حلال ندانید! و نه ماه حرام را، و نه قربانیهای بی‏نشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا برای به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودی او می‏آیند! اما هنگامی که از احرام بیرون آمدید، صید کردن برای شما مانعی ندارد. و خصومت با جمعیتی که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدی و تجاوز کند! و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدی همکاری ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! تجاوز به معنویات - بدترین ظلم‏ها
و من أظلم ممن منع مسجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها أولئک ما کان لهم أن یدخلوها الا خائفین لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم(1020)؛ کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهای عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط) رسوایی است و در سرای دیگر، عذاب عظیم (الهی)
جهاد در اسلام برای دفع ظلم‏
أذن للذین یقتلون بأنهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر(1021)؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست.
کوتاه بودن دوران ظلم‏
فلما أنجات‏م اذا هم یبغون فی الارض بغیر الحق یأیها الناس انما بغیکم علی أنفسکم متع الحیوه الدنیا ثم الینا مرجعکم فننبئکم بما کنتم تعلمون(1022)؛ اما هنگامی که خدا آنها را رهایی بخشید، (باز) به ناحق، در زمین ستم میکنند. ای مردم! ستمهای شما، به زیان خود شماست! از زندگی دنیا بهره (میبرید)، سپس بازگشت شما بسوی ماست؛ و ما، شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهیم!
گناه، ظلم است‏
الطلق مرتان فامساک بمعروف أو تسریح باحسن و لا یحل لکم أن تأخذوا مماء اتیتموهن شیئا الا أن یخافا ألا یقیما حدود الله فان خفتم ألا یقیما حدود الله فلا جناح علیهما فیما افتدت به تلک حدود الله فلا تعتدوها و من یتعد حدود الله فأولئک هم الظلمون(1023)؛ طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود.) و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها داده‏اید، پس بگیرید؛ مگر اینکه دو همسر، بترسید که حدود الهی را برپا ندارند. اگر بترسید که حدود الهی را رعایت نکنند، مانعی برای آنها نیست که زن، فدیه و عوضی بپردازد (و طلاق بگیرد). اینها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هرکس از آن تجاوز کند، ستمگر است.
روایات :
ویرانی دل‏
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ایاکم و الظلم فانه یخرب قلوبکم(1024)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از ستم کردن بپرهیزید، که دل‏های شما را ویران می‏کند.
حال ستمگر در قیامت‏
انه لیأتی العبد یوم القیامه و قد سرته حسناته، فیجی‏ء الرجل فیقول: یا رب ظلمنی هذا، فیوخذ من حسناته فیجعل فی حسنات الذی سأله، فما یزال کذلک حتی ما یبغی له حسنه، فاذا جاء من یسأله نظر سیئاته فجعلت مع سیئات الرجل، فلا یزال یستوفی منه حتی یدخل النار(1025)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): روز قیامت بنده، خوشحال از کارهای نیک خود وارد محشر می‏شود. مردی می‏آید و می‏گوید: پروردگارا! این مرد به من ظلم کرده است. پس از حسنات او برداشته و در حسنات آن مرد دادخواه گذاشته می‏شود. به همین ترتیب افرادی که در حق آنها ستم کرده است، می‏آیند تا جایی که حتی یک حسنه و کار نیک برای او باقی نمی‏ماند. از آن پس اگر کسی بیاید و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده می‏شود. به این ترتیب همچنان داد مردم از او گرفته می‏شود، تا آن که به آتش درآید.
ظلمت در قیامت‏
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اتقوا الظلم فانه ظلمات یوم القیامه(1026)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از ظلم کردن بپرهیزید. که آن، ظلمت‏های روز قیامت است.
نابودی نعمت با ظلم‏
الظلم یزل القدم، ویسلب النعم ویهلک الامم(1027)؛ امام علی (علیه السلام): ظلم کردن، قدم را می‏لغزاند، نعمت‏ها را از بین می‏برد و امت‏ها را نابود می‏کند.
نکوهش ظلم از سوی حضرت علی‏
-یتبرا من الظلم: و الله لأن أبیت علی حسک السعدان مسهدا، أو أجر فی الاغلال مصفدا، أحب الی من أن القی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد، و غاصبا لشی‏ء من الحطام و کیف أظلم أحد لنفس یسرع الی الیلی قفولها، و یطول فی الثری حلولها(1028)؟!؛ امام علی (علیه السلام) - در خطبه‏ای که ضمن آن از بیدادگری بیزاری می‏جوید - به خدا سوگند اگر شب را تا صبح روی بوته‏های خار اشتر به سر ببرم و مرا، در قل و زنجیر ببندند و بکشانند، خوش‏تر دارم از این که در روز قیامت با دامنی آلوده به ستم بر یکی از بندگان خدا با غصب کم‏ترین چیزی از متاع پست دنیا بر خدا و روسول او وارد شوم. چگونه به خاطر جسمی که تار و پودش به سرعت به سوی پوسیدگی می‏رود و روزگاران درازی در زیر خاک می‏ماند، بر کسی ستم کنم؟
ظلم بی‏ارزش است‏
و الله لو أعطیت الأقالیم السبعه بما تحت أفلاکها علی أن أعصی الله فی نمله أسلبها جلب شعیره ما فعلته(1029)؛ امام علی (علیه السلام) - نیز در همین خطبه - به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر افلاک آن است به من بدهند، به این شرط که با گرفتن پوست جویی از دهان مورچه‏ای نافرمانی خدا کنم، هرگر چنین نخواهم کرد.
انواع ظلم در نظر علی (علیه السلام)
ألا و ان الظلم ثلاثه فظلم لا یغفر و ظلم لا یترک و ظلم مغفور لا یطلب فأما الظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و أما الظلم الذی لا یترک فظلم العباد بعضهم بعضا(1030)؛ امام علی (علیه السلام): بدانید که ظلم! سه گونه است: ظلمی که هرگز بخشیده نمی‏شود، ظلمی که بازخواست می‏شود و ظلمی که بخشوده می‏شود و بازخواست نمی‏گردد. اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی‏شود، شرک ورزیدن به خداست... اما ظلمی که بخشوده می‏شود، ستمی است که بنده با ارتکاب بعضی گناهان کوچک به خود روا می‏دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد، ستم بندگان به یکدیگر است.
کیفر ظالم‏
سئل أمیرالمؤمنین (علیه السلام): أی ذنب أعجل عقوبه لصاحبه فقال من ظلم من لا ناصر له الا الله و جاور النعمه بالتقصیر و جاور بالبغی علی الفقیر(1031)؛ امام علی (علیه السلام) - در پاسخ به این پرسش که کیفر کدام گناه زودتر به گنهکار می‏رسد آن که به کسی ستم کند که یاوری جز خدا ندارد و آن که در گزاردن حق نعمت‏ها کوتاهی کند و آن دست تعدی و ستم به سوی فقیر دراز نماید.
ظلم به انسان بی‏کس‏
عن أبی حمزه الثمالی عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: لما حضر علی بن الحسین (علیه السلام) الوفاه ضمنی الی صدره ثم قال یا بنی أوصیک بما أوصانی به أبی (علیه السلام) حین حضرته الوفاه و بما ذکر أن أباه أوصاه به قال یا بنی ایاک و ظلم من لا یجد علیک علیک ناصرا لا الله(1032)؛ امام باقر (علیه السلام): هنگامی که وفات علی بن الحسین (علیه السلام) فرا رسید، مرا به سینه خود چسبانید و سپس فرمود، فرزندم! تو را به همان چیزی سفارش می‏کنم که پدرم هنگام وفاتش به من سفارش کرد و فرمود که پدر او نیز همان را به ایشان سفارش کرده است. فرمود: فرزندم! دوری کن از ستم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا، نمی‏یابد.
مهلت ستمگر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ان الله تعالی یمهل الظالم حتی یقول أهملنی ثم اذا أخذه رابیه ان الله تعالی حمد نفسه عند هلاک الظالمین فقال فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین(1033)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خداوند به ستمگر چندان مهلت می‏دهد که می‏گوید مرا وا گذاشته است، سپس او را سخت کیفر می‏دهد. خداوند پس از نابود کردن ستمگران خود را حمد و سپاس گفته و فرموده است: بنیاد گروهی که ستم می‏کردند قطع شد و خدا را سپاس که پروردگار جهانیان است.
یاران ستمگران‏
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اذا کان یوم القیامه نادی مناد أین الظلمه و أعوان الظلمه من لاق لهم دواه أو ربط لهم کیسأ أو مد لهم مده احشروه معهم(1034)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): چون روز قیامت شود منادی ندا می‏دهد: کجایند ستمگران و یاران آنها؟ آن که دواتی برای آنان لیقه کرده، یا سرکیسه‏ای را برای آنان بسته یا قلمی برای آنان در مرکب فرو برده است. پس آنان را نیز با ستمگران محشور کنید.
ظلم بنی‏امیه‏
فقال أبو عبدالله (علیه السلام): لو لا أن بنی‏أمیه وجدوا من یکتب من لهم و یجبی لهم الفی و یقاتل عنهم و یشهد جماعتهم لما سلبونا حقنا(1035)؛ امام صادق: اگر بنی‏امیه کسی را نمی‏یافتند که برایشان بنویسد و مالیات جمع‏آوری کند و برایشان بجنگد و در جماهتشان حاضر شود، هرگز نمی‏توانستند حقمان را بگیرند.
داستانها :
سربازی خردسال در کربلا
یکی از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السلام) عبدالله نام دارد، این طفل هنوز در رحم مادر و یا به قولی شیرخوار بود که پدر بزرگوارش به شهادت رسید. به همین جهت سرپرستی او را عمویش ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) به عهده گرفت. بنابراین حسین (علیه السلام) به منزله پدر برای وی به شمار می‏آمد و از این رو ایم طفل به آن حضرت علاقه داشت. سالها گذشت تا او ده ساله شد. محرم سال 61 هجری فرا رسید، حادثه کربلا پیش آمد. روز عاشورا شد، ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) دستور داده بودند که کسی از خیمه‏ها بیرون نیایند و این دستور اطاعت گردید. آخرین لحظات عمر حسین (علیه السلام) نزدیک می‏شد، آن حضرت در قتلگاه افتاده بود به گونه‏ای که توانایی حرکت نداشتند. عبدالله از گوشه خیمه یک نگاهی به قتلگاه انداخت. تا عموی خود را به آن حال دید، از خیمه بیرون دوید. زینب (علیهم السلام) راه را بر روی او بست اما چون این پسر قوی بود، خود را از دست عمه‏اش زینب رهانید و گفت: به خدا قسم از عمویم جدا نمی‏شوم.
دوید و خود را در آغوش حسین (علیه السلام) انداخت. سبحان الله! حسین چه صبر و چه قلبی دارد؟ ابا عبدالله (علیه السلام) طفل را در بغل فشرد، در همان حال ظالمی آمد تا با شمشیر ضربتی بر آن حضرت فرود آورد، در همین موقع طفل گفت: تو می‏خواهی عموی مرا بزنی؟
تا شمشیر را حواله کرد، طفل دست کوچک خود را بالا آورد تا مانع از آسیب رسیدن به عمویش شود. شمشیر پایین آمد و دست این پسرک خردسال را از بدن جدا کرد، فریادش بلند شد: ای عمو! مرا دریاب!
حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: فرزند برادر! صبر کن به همین زودی به جد و پدرت ملحق می‏شوی(1036)!
زنی در برابر ظالم‏
در یکی از سالها که معاویه به حج رفته بود، سراغ یکی از زنانی که در طرفداری از علی (علیه السلام) و دشمنی با معاویه سوابقی را داشت گرفت، گفتند: زنده است.
فرستاد او را حاضر کردند، از او پرسید: هیچ می‏دانی چرا تو را احضار کرده‏ام؟ تو را برای این احضار کردم که بپرسم چرا علی را دوست داری و مرا دشمن؟
زن گفت: بهتر است از این باب حرف نزنی.
معاویه: نه حتما باید جواب بدهی.
زن گفت: به علت اینکه او عادل و طرفدار مساوات بود و تو بی‏جهت با او جنگیدی، علی را دوست می‏دارم چون فقرا را دوست می‏داشت و تو را دشمن می‏دارم برای اینکه به ناحق خونریزی کردی و اختلاف میان مسلمانان افکندی و در قضاوت ظلم می‏کنی و مطابق هوای نفس رفتار می‏نمایی.
معاویه خشمناک شد و جمله زشتی میان او و آن زن رد و بدل شد، اما بعد خشم خود را فرو خورد و همانطور که عادتش بود آخر کار، روی ملایمت نشان داد و پرسید: هیچ علی را به چشم خود دیده‏ای؟
- بلی دیده‏ام.
- چگونه دیدی؟
- به خدا سوگند او را در حالی دیدم که این ملک و سلطنت که تو را فریفته و غافل کرده او را غافل نکرده بود.
- آواز علی را هیچ شنیده‏ای؟
- آری شنیده‏ام.
- چگونه شنیدی؟
- دل را جلا می‏داد، کدورت را از دل می‏برد، آنطور که روغن زیت زنگار را می‏زداید.
- آیا حاجتی داری؟
- هر چه بگویم می‏دهی؟
- می‏دهم.
- صد شتر سرخ مو بده.
- اگر بدهم آن وقت در نظر تو مانند علی خواهم بود؟
- ابدا
- معاویه دستور داد همانطور که آن زن خواسته بود صد شتر به او بدهند و به او گفت: به خدا قسم اگر علی زنده بود یکی از اینها را به تو نمی‏داد.
- به خدا قسم، یک موی از اینها را هم به من نمی‏داد، زیرا اینها مال عموم مسلمین است. آری، این چنین بود که نام علی (علیه السلام) بعدها با نام عدالت قرین شد(1037).
مقدس اردبیلی‏
احمد بن محمد اردبیلی، معروف به مقدس اردبیلی ضرب المثل زهد و تقوا است و در عین حال از محققان فقهای شیعه است. مقدس اردبیلی در نجف سکنی گزید، او معاصر صفویه بود. گویند شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع کند تا اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند. مقدس نامه‏ای به شاه عباس نوشت به این مضمون:
بانی ملک عاریت عباس بداند اگر چه این مرد اول، ظالم بود اما اکنون مظلوم مینماید چنانچه از تقصیر او بگذری، شاید که حق سبحانه از پاره‏ای تقصیرات تو بگذرد. (بنده شاه ولایت، احمد اردبیلی).
شاه عباس نوشت: به عرض می‏رساند: عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته، به تقدیم رسانید. امید که این محب را از دعای خیر فراموش ننمائید. (کلب آستان علی، عباس).
امتناع مقدسی اردبیلی از آمدن به ایران سبب شد که حوزه نجف به عنوان مرکزی دیگر در مقابل حوزه اصفهانی احیاء شود(1038).
شواهد فوق نشان می‏دهد که بر خلاف ادعاهای بعضی از بی‏خبران، روحانیت شیعه در هیچ زمانی تسلیم پادشاهان و زمامداران جائر نشده، حتی در زمان صفویه که این مطلب بیشتر شایع شده است(1039).
ملی گرایی خلاف اسلام است‏
علی (علیه السلام) در یک روز جمعه بر روی منبری آجری خطبه خواند، اشعث بن قیس که از سرداران معروف عرب بود آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! این سرخ رویان (یعنی ایرانیان) جلوی روی تو بر ما خشم گرفته بودند، امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است.
علی (علیه السلام) فرمود: این شکم گنده‏ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت می‏کنند و آنها را طرد کنم تا از ستمکاران باشم، قسم به خدایی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم فرمود: به خدا همچنانکه در ابتدا شما ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر خواهید زد، بعد از ایرانیان شما را با شمشیر به خاطر اسلام خواهند زد(1040).
تصمیم ناگهانی‏
وقتی که به هارون الرشید خبر دادند که صفوان کاروانچی، کاروان شتر را یکجا فروخته است و بنابراین برای حمل خیمه و خرگاه خلیفه در سفر حج باید فکر دیگری کرد، سخت در شگفت ماند. در اندیشه فرو رفت که فررختن تمام کاروان شتر، خصوصا پس از آنکه با خلیفه قرداد بسته است که حمل و نقل وسائل و اسباب سفر حج را به عهده بگیرد، عادی نیست. بعید نیست فروختن شتران با موضوع قرداد با ما بستگی داشته باشد. صفوان را طلبید و به او گفت: شنیده‏ام کاروان شتر را یکجا فروخته‏ای؟
- بلی، یا امیرالمومنین!
- چرا؟
- پیر و از کار مانده شده‏ام، خودم که از عهده بر نمی آیم، بچه‏ها هم درست در فکر نیستند، دیدم بهتر است که بفروشم.
- راستش را بگو چرا فروختی؟
- همین بود که به عرض رساندم.
- اما من می‏دانم چرا فروختی؟ حتما موسی بن جعفر از موضوع قرار دادی که برای حمل و نقل اسباب و اثاث ما بستی آگاه شده و تو را از این کار منع کرده، او به تو دستور داده شتران را بفروشی. علت تصمیم ناگهان تو این است.
هارون آنگاه با لحنی خشونت‏آمیز و آهنگی خشم آلود گفت: صفوان! اگر سوابق و دوستی‏ها یقدیم نبود، سرت را از روی تنه‏ات بر می‏داشتم.
هارون خوب حدس زده بود. صفوان هر چند از نزدیکان دستگاه خلیفه به شمار می‏رفت و سوابق زیادی در دستگاه خلافت خصوصا با شخص خلیفه داشت، اما او از اخلاص کیشان و پیروان و شیعیان اهل بیت بود. صفوان پس از آنکه پیمان حمل و نقل اسباب سفر حج را با هارون بست، روزی با امام موسی بن جعفر (علیه السلام) برخورد کرد، امام به او فرمود: صفوان همه چیز تو خوب است جز یک چیز.
- آن یک چیز چیست یا بن رسول الله؟
- اینکه شترانت را به این مرد کرایه داده‏ای؟
- یا بن رسول الله! من برای سفر حرامی کرایه نداده‏ام. هارون عازم حج است، برای سفر حج کرایه داده‏ام. بعلاوه خودم همراه نخواهم رفت. بعضی از کسان و غلامان خود را همراه می‏فرستم.
- صفوان! یک چیز از تو سؤال می‏کنم.
- بفرمایید یا بن رسول الله.
- تو شتران خود را به او کرایه داده‏ای که آخر کار کرایه بگیری. او شتران تو را خواهد برد و تو هم اجرت مقرر را از او طلبکار خواهی شد. این طور نیست؟
- آری، یا بن رسول الله.
- آیا آن وقت تو دوست نداری که هارون لااقل این قدر زنده بماند که طلب تو را بدهد؟!
- آری، یا بن رسول الله.
- هر کس به هر عنوان دوست داشته باشد ستمگران باقی بمانند، جزء آنها محسوب خواهد شد و معلوم است هرکس جزء ستمگران محسوب گردد تدر آتش خواهد رفت.
بعد از این جریان بود که صفوان تصمیم گرفت یکجا کراوان شتر را بفروشد، هر چند خودش حدس می‏زد ممکن است این کار به قیمت جانش تمام شود(1041).
اشعار :
ترس از داد خدا
از داد خدا بترس و بیداد مکن.
ازرقی‏
ستم بر خود
ستم مپسند از من بر تن خویش - ستم از خویش بر من نیز مپسند
ناصر خسرو
راه مردی‏
گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن - مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
سعدی‏
ظلم نکن تا مورد ظلم نباشی!
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس - تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
ناصر خسرو
زور بر ضعیفان‏
بر ضعیفان روا نباشد زور - چه ملخ باشد آن ضعیف چه مور
نکات :
ظلم و ستم، رشته محبت الهی را پاره می‏کند. ان الله لا یحب المعتدین
اسلام، حامی مظلومان است. زنان، در طول تاریخ مورد ظلم و تضییع حقوق قرار گرفته‏اند و قرآن بارها از آنها حمایت نموده است.
جهاد برای رفع ظلم و دفاع از وطن، جهاد در راه خداست.
یکی از بدترین انواع ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجیه کردن و تهمت زدن و بردن آبروی آنان است.
انسان حق ندارد حتی به خودش ظلم کند و گناه در حقیقت ظلم به خویشتن است.
هر جا که مظلوم در موضع قدرت قرار گرفت و عفو ظالم اثر تربیتی دارد، باید عفو کرد و هر جا که سکوت، موجب ذلت مظلوم و تقویت ظلم است باید فریاد زد.
ظلم، زمینه محرومیت از نعمت هاست.
اگر حکم خدا جاری نشود، ظلم جامع را فرا می‏گیرد. و من لم یحکم بماانزل الله فاولئک هم الظلامون
آفت ایمان، ظلم و شرک و به سراغ رهبران غیر الهی رفتن است.
به جا نیاوردن حق هر چیز و رعایت حقوق و حدود آن را نکردن، ظلم به آن است و نتیجه ظلم، خسارت و نابودی است.
هر گونه خلافی، ظلم به خویش است، چون مخالفت با فرمان خدا مخالفت با تکامل و سعادت واقعی خود است. ظلمنا انفسنا
شرک، ظلم است و کسی که بدون دلیل و تنها بر اساس لجاجت، حق را رها کند و اسیر ساخته‏های دست خود شود، ظالم است.
سکوت و بی‏تفاوتی نسبت به ظلم و انحراف، انسان را هم‏سنگ ظالم قرار می‏دهد.
در احادیث متعدد، عواملی مانند ظلم و گناه، سبب تغییر نعمت‏های الهی به حساب آمده‏اند، چنان که بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق، موجب سرازیر شدن انواع نعمت‏های الهی است.
در نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر می‏خوانیم: هیچ چیز مانند ظلم و ستم، نعمت‏های الهی را تغییر نمی‏دهد، چون خداوند ناله مظلوم را می‏شنود و در کمین ظالمان است. (نهج البلاغه، نامه 53)
ظلم و گناه، عامل قهر الهی است، چه ظلم به خویش، چه به مردم و چه به انبیا و مکتب.
تضییع حقوق دیگران پرداخت نکردن مزد و پاداش کارها به طور کامل، ظلم است.
سوء استفاده از مرکز مذهبی و باورهای دینی مردم، ظلم است.
بزرگ‏ترین ظلم، ظلم فرهنگی، اعتقادی و تحریف آیات است.
نزول قهر و عذاب الهی بر ستمکاران، نتیجه ظلم و ستم آنهاست.
کیفر الهی فقط در قیامت نیست، ظلم و ستم، در همین دنیا نیز کیفر داده می‏شود.
سرانجام ظلم و ظالم، نابودی است.