تمدنی که بنا دارد از تمدن تکنیکی عبور کند و ماوراء آن تاریخ آینده را تغذیه نماید، باید در بستری غیر از فرهنگ لیبرال دموکراسی ظهور کند زیرا غایتی ماوراء برآوردن اهواء نفسانی -که مانع رسیدن بشر به امت واحده است- مدّ نظر دارد.
در مدینهای که غایت بشر در آن مدینه، تمتع دنیایی باشد، خواه ناخواه کینهتوزی و بهرهکشی و بیعدالتی و دروغ و بیگانگی از همدیگر، از اصول آن بهشمار میآید، در فضای چنین فرهنگی مردم به آرمانشهری میاندیشند که برای برآوردهشدن اهواء نفسانی خود با توهّمات خود ساختهاند و مثل سایر توهّمات هرگز بدان دست نمییابند و این برعکسِ وعدهای است که پیامبران به بشر دادهاند تا در زیر سایهی تقوا در افق انتظار به آرمان واقعی، نظر داشته باشند. در این رابطه است که: «بر عاشقان فریضه بود جستجوی دوست»، چون این دوست زندگی ما را به ساحتی ماوراء وضع موجود میبرد و معنای زندگی زمینی و مجاهده به معنای واقعی را با سختیهایی که به همراه دارد بر ما میچشاند و رستاخیزی در عقلهای بشر فراهم میآورد که هرگز با ادامهی مدرنیته محقق نمیشود. شروع دیگری را باید مدّ نظر قرار داد که آن شروع؛ دایرهی تصرف هیچ دجّالی نباشد و انقلاب اسلامی همان شروعی است که باید بدان نظر کرد و آن را شروعی دانست که بستر مجاهدات متعالی انسانها را فراهم کرده تا شخصیتهای دیگری ساخته شوند و به ظهور آیند و تمدن مورد نظر موحدین عالم را شکل دهند.