اگر کسی نسبت به وقت و تقدیر زمانهی خود آگاهی لازم را نداشته باشد مثل کسی است که میخواهد میوه را قبل از رسیدن آن بچیند. این آدم چه با سواد باشد و چه بیسواد و چه از اطلاعات خوبی برخوردار باشد و چه بیاطلاع باشد، چون از آنچه در حال جریان است تصور غلطی دارد در بیفکری به سر میبرد. سردار اسماعیل کوثری مسئول کمیته دفاعی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس میگوید: چند ماه پیش، تیمی از کمیسیون، به سوریه و لبنان رفتیم و با بشّار اسد و مسئولین سوریه و سپس با سیدحسن نصرالله دیدار داشتیم. سیدحسن نصرالله در این جلسه به ما گفت: «حدود 9 ماه بعد از شروع حوادث سوریه، دیدیم اوضاع خراب و کار تقریباً تمام است. به همراه تعدادی از مسئولین، خدمت مقام معظم رهبری«حفظهاللّهتعالی» رفتیم و گفتیم فکری به حال سوریه و بشّار اسد کنید. ایشان تمام صحبتهای ما را گوش دادند و در پایان فرمودند شما اشتباه میکنید، بروید کارتان را انجام دهید، تدبیر و برنامهریزی کنید، هم سوریه میماند و هم بشّار اسد.»(43)
کسی که تقدیر زمانه خود را بشناسد و ارادهی الهی را در آینهی آن تقدیر بنگرد و زمینهی تحقق آن اراده را نیز ببیند از جریانهایی که میخواهند به زعم خود مدیریت جهان را در دست بگیرند منفعل نمیشود. این هنرِ کسی است که در درکِ تقدیر زمانه موفق است و برخلاف تصور آمریکاییها که فکر کردند میتوانند به بهانهی حرکتهایی که در خاورمیانه و شمال آفریقا پیش آمده، حرکاتی در سوریه راه بیندازند و کار را به نفع خود تمام کنند، مقام معظم رهبری میفهمند سمت و سوی حرکتها به طرف دیگری است. آمریکائیها فکر کردند امور در دست آنها است و میتوانند زمانه را برای خودشان مدیریت کنند، همان اشتباه محاسباتی که صدام نسبت به ایران و یا اسرائیلیها نسبت به حزب اللّه و مردم غزّه انجام دادند. در صورتی که اگر کسی از یک طرف متوجهی تقدیر زمانهی خود باشد و از طرف دیگر تصور درستی از اطراف خود داشته باشد در محاسبات گرفتار این نوع اشتباهات نمیشود. مقام معظم رهبری دلایل تفاوت موضوع سوریه با مصر و تونس را در موضعگیری سوریه در مقابل اسرائیل و به نفع مردم فلسطین و ضد آمریکائیبودن آن میدانستند که در عمل نیز روشن شد دولت سوریه در عین آنکه نیاز به اصلاحات دارد با رژیمهای دیکتاتور عربی فرق دارد.
در جامعه، بهخصوص در جامعهی روشنفکری ما به جهت غفلت از فهم زمانه، ذکر و فکر به حاشیه رفته است. آری هم ذکر و هم فکر. چون این دو با هم هستند، ما در اسلام ذکر منهای فکر و فکر منهای ذکر نداریم. ما فکر را رجوع به ارادهی حضرت حق میدانیم که برای ما افق آینده را روشن میکند و این به خودی خود یک نوع ذکر را به همراه دارد زیرا به یک معنا این نوع فکر رجوع به حق میباشد.