از جمله مسائلی که باید در آن وارد شوید؛ توجهدادن این نسل است به نگاه حضرت امام خمینی(ره) نسبت به موضوعات معرفتی که معارف بسیار فوقالعادهای را به بشر امروز گوشزد میکنند. این نسل نسلی نیست که با حرفهای سطحی و تکراری قانع شود، این نسل میخواهد با حقیقت روبهرو بشود، میخواهد نور مهدی(عج) را ببیند. مهدی(عج) یعنی جامع همهی کمالات اولیاء و انبیاء در سیره و شخصیت یک انسان. این نوع دین، چشم دیگری میخواهد و در تاریخ دیگری غیر از تاریخ علم حصولی به صحنه میآید و به کمک سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی(ره) این حضور ممکن است. هر چه ضربه میخوریم از طریق کسانی است که نمیتوانند با نگاه حضوری و وجودی عالَم و آدم را بنگرند و با یک نوع مقدسمآبی بهکلّی به حقیقت پشت کردهاند. حضرت امام در این رابطه میفرمایند: «در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی(ص) فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست مقدسمآبی چنان تیشه به ریشهی دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند، خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست».(101) وجود این افراد را ساده نگیرید. یک وقت کسی عقیدهای دارد که ضرر به اسلام نمیزند و کسی هم با او کاری ندارد. ملاصدرا میگوید بعضیها معاد جسمانی را معاد خاکی و مادی تصور میکنند. میگوید این عقیده، عقیدهی سالمی است هرچند صحیح نیست. چون عقیدهای نیست که تیشه به ریشهی اسلام بزند ولی عدهای هستند که با ژست مقدسمآبی تیشه به ریشهی دین و انقلاب و نظام میزنند.
ملاحظه میکنید که تعبیر فوق تعبیر تندی است، امام تعبیراتی مثل احمق را خیلی دیر به کار میبرند ولی اینجا میفرمایند خطر تحجر و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست. این جملات از آخرین صحبتهای حضرت امام در اسفند سال 67 است. ملاحظه کنید امام دارند کجا را نشان میدهند و چگونه منوّر به بصیرتی شدهاند که بهخوبی موانع حضور در تاریخ توحیدی آینده را میشناسند و به همین جهت میتوانیم بگوییم حضرت امام(ره) مصداق آن کسی است که امام رضا(ع) در وصفش میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ»(تحف العقول، ص 443) اگر خداوند بندهای از بندگانش را جهت امور بندگان انتخاب کرد، سینهی او را گشاده میگرداند تا بهخوبی مشکلات را بشناسد و به بهترین شکل رفع کند. حضرت ابتدا در این روایت متذکر میشوند که مردم علم لازم جهت شناخت و انتخاب امام معصوم را ندارند، سپس در یک قاعدهی کلّی سخن فوق را میفرمایند که مصداق کامل آن، امام معصوم است ولی مطلب را به طور کلّی مطرح میکنند و لذا شامل هرکسی که خداوند برای مدیریت امور بندگانش انتخاب کرده میشود. حضرت رضا(ع) میفرمایند: اگر خدا کسی را برای امور بندگانش اختیار کرد اولاً: با شرح صدری که به او میدهد وسعت خاصی به او میبخشد و دیگر اینکه: «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» شما او را در جواب به مشکلات ناتوان نمیبینید و غیر از آنچه مصلحت است از او صادر نمیشود. از این جهت بنده معتقدم باید نسبت به حضرت امام خمینی و شخصیت ایشان در این زمانه یک نگاه خاص داشته باشیم زیرا به تعبیر امام رضا(ع) او از همانهایی است که: «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» مورد تأیید حضرت حق است تا جامعهی بشری را از سرگردانی و بازیخوردن توسط مستکبران عالم نجات دهد و هرچه دشمنیِ مستکبران با انقلاب بیشتر باشد نشانهی حضور بیشترِ سیرهی حضرت روح اللّه(ره) در آیندهی تاریخ است. جریانی که هنوز جای شرحدادن آن هست، منشوری است با انوار مختلف که با نظر به آفاق و انفس، خود را مینمایاند و جوامع انسانی را از کودنی فرهنگی که حاصل روح مادی مدرنیته است، رها میسازد. امیدوارم بتوانم در جلسهی بعد عرایضم را تکمیل کنم ولی معتقدم اگر عزیزان مطالب را با دقت کامل دنبال کنند تا اینجا به این نتیجه رسیدهاند که اگر شخصیت اشراقی حضرت امام را مبادی تفکر خود قرار دهند، نظام فکری منسجمی را در نزد خود مییابند و منوّر به فکری میشوند که امکان مفاهمه و تفاهم در آن موجود است.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»