جوامع غربی سعی کردند کمیت را به جای کیفیت بنشانند و تنها چیزهایی را که از طریق حسّ ادراک میشود به رسمیت بشناسند و عملاً از استعدادهای متعالی مردمِ خود بازماندند زیرا همهچیز را در جدول اعداد جستجو کردند و در نتیجه در همهچیز به بنبست رسیدند و خواستند با دموکراسی یعنی عقل تودهی مردم بنبستها را بگشایند، بدون آنکه نظری به تئوکراسی یعنی حاکمیت عقل الهی بیندازند. در حالیکه تودهها بهتنهایی و بدون یک قانون مدوّن الهی هرگز نمیتوانند بر خود حکومت کنند، همانطور که هیچ ارتشی نمیتواند خودش را رهبری کند. آنهایی که بدون نظر به رهبران الهی از حاکمیت تودهها سخن میگویند میخواهند تودهها را همچون ابزار بهکار گیرند و در مقابل هیچکس و هیچچیز موظف و مسئول نباشند و ما با انقلاب اسلامی باید عمق فاجعهی حاکمیت کمّیتها بر کیفیات را و لوازم آن را نشان دهیم. اگر کمّیتها در مدیریت کیفیتها قرار نگیرند، همچون بدنی بیروح، جامعهای بیریخت و بیشکل خواهیم داشت. دموکراسی منهای ولایت فقیه، یعنی جامعهای ناقصالخلقه و چلاق که از ارکان خود جدا شده و بر خرابههای سنتهای الهی میخواهد خود را حفظ کند.