دوستان سؤال کرده بودند به چه دلیل میگوئید ما غربی نمیشویم. بنده دلایل مختصری را یادداشت کردهام تا نسبت به این مطلب بتوانیم فکر کنیم. یکی از علتهایی که عرض شد ملت ما غربی نمیشود؛ مستورنبودن روح اسلام در باطن مؤمنین است زیرا عملاً سیرهی اهل البیت(ع) به خصوص نهضت حضرت سید الشهداء(ع) در باطنی کردن روح اسلامی ما نقش مؤثر داشته است. دوباره تأکید میکنم آرمان آن عده انسانهای اشرافی که عموماً از زندگی دینی بیرون بودند و شخصیتشان بیشتر در دربار قاجار شکل گرفته بود و بعد با تحصیل در اروپا تحت عنوان روشنفکر به ایران برگشتند و فرهنگ ما را در سینما و تئاتر و دانشگاه در دست گرفتند، آرمان ملت ایران محسوب نمیشود. اینها زمینهساز حرکات رضاخان بودند که زنان محجّبه را تعقیب میکرد تا چادر از سر آنها بردارند و اروپایی شوند. چون شیعه نظر به حقیقت دارد و شریعت را از حقیقت جدا نمیداند، قراردادهای اعتباری غرب نمیتواند در این ملت نفوذ کند. در حالی که متأسفانه سایر مسلمانان جهانِ اسلام، اسلام را صرفاً امری اعتباری میدانند که خداوند اعتبار کرده و به همین جهت خلفا به خود اجازه دادند به بهانهی «مصلحت وقت» بعضی از احکام الهی را تغییر دهند.(33) خیلی فرق میکند که یک مسلمان تصور کند احکام الهی صرفاً اعتباری است یا اینکه متوجه باشد احکام الهی دستوراتی است که ریشه در حقیقت دارد و با تغییر آن احکام، رابطهی ما با نظام تکوینِ عالم بههم میخورد، چون احکام الهی به نفسالأمر متصل است و یک حقیقت نوری است با باطنی خاص. از آیات قرآن میتوان متوجه شد قرآن باطن دارد و باطنش در قلب کسانی است که با طهارت خود میتوانند با حقیقت قرآن تماس بگیرند، میفرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ، فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/77تا79) آن قرآن -که شما با الفاظِ آن روبهروئید- قرآنِ بلندمرتبهای است در کتابی پنهانی، کسی نمیتواند با آن تماس داشته باشد مگر مطهّرون. وقتی دین را و دستورات آن را اعتباری بدانیم به خود جرأت میدهیم اعتبار دیگری را به جای اعتبارات شریعت بگذاریم. ولی وقتی با تذکرات اهل البیت(ع)، دین را حقیقت بدانید باطن خود را جهت ارتباط با حقیقتِ دین آماده میکنید و از این جهت روح اسلام مستور نمیشود تا روح غربی بتواند به جای آن بنشیند.
دومین دلیل بر این که ما هرگز غربی نخواهیم شد عدم تعارض مردم با روحانیون است. روحانیت شیعه در طول تاریخ نشان داده همیشه زبان تبیینِ طلبِ مردم بوده و از دل همین مردم به جهت حساسیت بیشتری که به دین الهی دارند، وارد این مسئولیت شده تا دین خدا را که مردم به دنبال آن هستند تبیین کند. تلاش زیادی میشود تا روحانیت را طبقهای جدا از مردم معرفی نمایند و بگویند روحانیون چون نان مردم را میخورند حرف مردم را میزنند. آیت الله جوادی در جواب آقای سروش فرمودند این مکتب است که روحانیت را اداره میکند و مردم به حکم الهی خمس و زکاتشان را میدهند و یک تحقیق میدانی هم این را روشن میکند که نوعاً روحانیت سوز دین دارند. و از این جهت نه تنها تعارضی بین روحانیون و مردم نیست بلکه مردم، روحانیت را از خودشان میدانند و این بسیار با آنچه در کلیساها جریان دارد متفاوت است. وقتی روحانیت حرف دین خدا را زد و وقتی دینِ خدا ضد استکباری است پس حتماً مردم با فرهنگ غربی احساس نزدیکی نمیکنند.
سومین دلیل که تا حدّی در دلیل دوم روشن شد، سلامت نسبی روحانیت شیعه است نسبت به روحانیت کلیسا و این موضوع را محققین غربی نیز تأیید کردهاند.
چهارمین دلیل بر این که ملت ما هیچ وقت غربی نمیشود، تعارض ذاتی فرهنگ شیعه با فرهنگ لائیکِ مدرنیته است که فکر میکنم برای عزیزان روشن باشد.
پنجمین دلیل پیوند علم و صنعت با استعمار است به گفته آقای پروفسور ویلیام چیتیک، مشکل غرب در دنیا این بود که با تکنیک میخواست افکار را تسخیر کند(34) و در کشورهای اسلامی تکنیک با استعمار همراه شد و به همین جهت شیعه در ایران مواظب بود به نام تکنیک گرفتار حاکمیت استعمارگران نشود. در عین آن که با تکنیک درگیر نشد، حتی تجّار متدین ما، کارخانه وارد کشور کردند ولی ماورای نقشهای که غرب در سر داشت.
ششمین دلیل؛ ضعف علمی و فلسفی و دینی روشنفکران بود. زیرا کسانی میخواستند ما را به غرب نزدیک کنند که از همه جهات با مردم بیگانه بودند.
آخرین نکته در اینکه ما هرگز غربی نمیشویم، دشمنی استعمار با اسلام است که موجب میشود ملت ایران سخت نسبت به برنامهی استعمارگران حساسیت نشان دهند. تنها جایی که روشنفکرانش هیچ ربطی با مردم ندارند در کشورهای اسلامی، بهخصوص در ایران است. در فرانسه درست بر عکس است در آنجا روشنفکران دغدغهی مردم را دارند و مقابل حاکمان میایستند. ولی روشنفکران ما عموماً ساخته و پرداختهی فرهنگ دینی و سنتی ما نیستند و مشکل آمریکا در محاسباتش نسبت به ما نیز در این است که مشاورینش روشنفکران ایران هستند، در حالی که روشنفکران ایران ملت ما را نمیشناسند تا تحلیل درستی به استراتژیستهای آمریکایی بدهند. به همین جهت تئوریهایی که در رابطه با ما به آنها میدهند در میدان عمل جواب نداده و نمیدهد.