تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

از تاریخی که در آن هستیم بیرون نیفتیم

ما حضرت امام خمینی(ره) را منقطع از امام حسین(ع) و سیره‌ی آن حضرت نپذیرفته‌ایم تا فرقه‌ای مثل فرقه‌ی صوفیه باشیم و همین جا فرصت خوبی است که عرض کنم: این هنر علمای شیعه بوده که به راهنمایی ائمه(ع) در طول تاریخ اسلام، تلاش کرده‌اند شیعه هرگز به صورت یک فرقه در نیاید، وجود مقدس حضرت صادق(ع) در این امر راهنمای خوبی بوده‌اند. شما این معما را چطور می‌خواهید حل کنید که حضرت در جایی از تاریخ قرار دارند که چهار هزار عالِم که عموماً از اهل سنت بوده‌اند، شاگردشان هستند. اگر امروز در جریان وضع فکری مسلمانان مصر و شمال آفریقا باشید نقش حضرت صادق(ع) را به‌خوبی احساس می‌کنید که چگونه آن حضرت هم‌اکنون محور فکری علمای آن‌جا‌ها می‌باشند. اخیراً رئیس الازهر جناب آقای دکتر احمد طیب مصاحبه‌ای کرده که انسان عمق حضور فرهنگ اهل‌البیت(ع) را در آن مصاحبه می‌یابد که چگونه با این‌همه تبلیغی که دشمنان اسلام در رابطه با تشیع انجام داده‌اند، برای شیعه جایگاهی ماوراء یک فرقه قائل است.(6) اثر کار امام صادق(ع) را اگر در تاریخ اسلام درست بشناسیم می‌فهمیم سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره) یک نوع تلاش دینی همه جانبه است تا از تاریخی که در آن هستیم بیرون نیفتیم و اسیر تفرقه‌ای نگردیم که امکان تحقق تمدن اسلامی را از ما برباید. تمدنی که عالم عرش را با عالم ارض جمع می‌کند.
هنر امام خمینی(ره) در آن حدّ است که شما امروز ملاحظه می‌کنید از مالزی تا سراسر آفریقا و سایر کشورهای اسلامی همه امام خمینی را به عنوان شخصیتی که به او نیاز دارند می‌نگرند، و برای عبور از آن ظلماتی که سکولاریسم ایجاد کرده به ایشان نظر دارند. اخیراً آقای عبدالکریم سروش در شب 15 شعبان در یکی از شهرهای اروپا سخنرانی داشته با این تأکید که بگوید شیعه یک فرقه است و شما شیعیان که دور امامان می‌چرخید خیلی امید به آینده‌ی شیعه نداشته باشید. سروش می‌داند اگر بتواند این را ثابت کند که شیعه فرقه‌ای بیش نیست، یقیناً عزم تمدن‌سازی را که شیعه در خود دارد، می‌میراند و در آن صورت توانسته مثل سایر روشنفکرانِ تاریخ ما، رجوع به مدرنیته را به عنوان یک تمدن، عملی کند. حتماً در جریان صحبت‌های آقای سروش در مجامع مختلف هستید، او تلاش زیادی می‌کند تا بگوید در اسلام نظام سیاسی و مدنی وجود ندارد. معتقد است نهایتاً می‌توان گفت حاکم جامعه اسلامی باید مسلمان باشد و در همین رابطه ولیّ فقیه را به معنایی که باید توسط او احکام اسلام در جامعه‌ی مسلمانان حاکم باشد به‌کلّی نفی می‌کند، چون وقتی ولیّ فقیه حاکم باشد یعنی فقاهت حاکم است ولی اگر در فضای فرهنگ مدرنیته، یک فرد مسلمان حاکم جامعه‌ی اسلامی باشد لازم نمی‌آید روابط جامعه در نظام اقتصادی و تربیتی، اسلامی باشد. مگر رئیس بسیاری از دانشگاه‌های ما مسلمان نیستند در حالی که نگاه غربی در همه جای علوم ما حضور دارد؟ او می‌داند چه می‌گوید و ما باید در راستای تحقق تمدن اسلامی نگاهی ماوراء نگاه غربی به عالم و آدم داشته باشیم، نگاهی که جنبه‌ی سلوکی دارد و محدود به جمع اطلاعات نیست.