با در میانآوردن نقش عالم ملکوت در عالم ناسوت، فرآیند تمدن اسلامی شروع شده است؛ به عنوان نمونه حداقل 400 سال است تحت تأثیر رنسانس گفتهاند بناست بشر بر اساس مدیریت ناسوتی و دنیایی زندگی کند و مسائل سیاسی و اقتصادی و تربیتی خود را حل کند و عملاً با این مبنا اراده کرده است خواسته یا ناخواسته بشر در جامعه، خدایی کند و دین، تنها یک امر فردی و شخصی شود. ولی یکمرتبه ملاحظه میکنید پس از 400 سال که مدرنیته گمان داشت همهی افکار بشر را در اختیار دارد، جریانی، بهخصوص در کشورهای اسلامی ظهور کرده که حرف اصلیاش آن است که خدا باید در امور سیاسی جامعه حاکم باشد و از این جهت مطمئن باشید این درگیری یک درگیری اساسی است که بین ما و غرب ظهور کرده است. و این منحصر به ایران و انقلاب اسلامی نیست، بلکه با همهی تفاوتهایی که در کشورهای مختلف به چشم میخورد این تحولی است که نهتنها تا کشورهای شمال آفریقا بلکه تا عمق کشورهای غربی جلو خواهد رفت، زیرا نگاه دیگری به میان آمده، هرچند باید متوجه بود این یک فرآیند است و به مرور به شکلهای مختلف جای خود را در تاریخ باز میکند.
هگل معتقد به تاریخ و حضور افراد و افکار مخصوص در تاریخ خاص خودشان است، البته به نحوهای خاص از حضورِ روح کلی.(15) آنطور که بنده و شما اعتقاد داریم حضرت حق مطابق شرایط خاص، مقدّرات خاصی را اراده میکند. مارکس هم تحت تأثیر هگل برای تاریخ نقش قائل است با این تفاوت که اصالت را به اقتصاد میدهد و دورههای متفاوت تولید را عامل حرکتِ تاریخ میداند.
در هر حال نباید از این نکته غفلت کرد که هر تاریخی بنا به مشیت الهی اقتضای ظهور تقدیری را دارد و ملاحظه میفرمایید که امروز عملاً نگاهها به حضور خداوند است و اینکه حاکمیتها باید به وسیلهی آموزههای دینی ادامه پیدا کنند و به یک اعتبار خدا به تاریخ ما برگشته است. نیچه که در آن زمان به معنای خاص خودش گفت «خدا مرده است» اگر امروز بود به سخن دیگری معتقد میشد، حتماً میدانیم منظور نیچه آن خدایی نیست که شما وجودش را در کتابهای درسی اثبات میکنید، منظورش این است که حضور خدا در مناسباتِ بین افراد از بین رفته است. حرف او بهخصوص نسبت به فرهنگ غرب، صحیح است و عرض بنده این است که امروز با در میانآوردن نقش عالم ملکوت در عالم ناسوت، فرآیند تمدن اسلامی و حضور خدا در مناسبات بشر شروع شده است. در این راستا میتوان گفت اگر انسانها در این شرایط، معنای سلوکِ انسان از ناسوت به ملکوت را نفهمند، جایگاه تاریخی حجابهایی را که جامعه را از تحقق تمدن اسلامی محروم میکنند، نمیفهمند و به زیرساختهای فکری و فرهنگی که باید تقدیر الهی را در این تاریخ ظهور دهند فکر نخواهند کرد تا آن را بیابند.
درست است که وقتی به ارادهی انسانهایی که در مقابل مشیت الهی سربرکشیدهاند نظر کنیم متوجه میشویم رسیدن به جامعهی مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتدای امر گمان میشد ولی این بدین معنی نیست که برای شکوفایی خود و جامعه راه حلّ دیگری هست بلکه میفهمیم خداوند از ما پایداری و مقاومتِ بیشتری را انتظار دارد و میخواهد تاریخی را به ظهور برسانیم که اندیشههای ژرف بناست در آن ظهور کند.
بنده نگران یأسی هستم که ممکن است در شما ایجاد شود و از خود بپرسید چرا با تحقق انقلاب اسلامی و تأکید بر آموزههای اسلام کار جلو نمیرود، در حالیکه باید متوجه شد خداوند با ظهور انقلاب اسلامی و وجود حضرت امام خمینی(ره) راهی را در جلو ما گذاشته است که باید آن را شروع کنیم. گفت:
صدانداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست