تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
اصغر طاهرزاده

اشراقی مناسبِ طلب

سؤال: به صورت ثبوتی همه‌ی شیعیان به نحوی با امامان معصوم(ع) ارتباط وجودی دارند، فرق ارتباط وجودی با امام خمینی و ائمه(ع) در چیست و چرا نمی‌فرمائید باید با حضرت امام خمینی(ره) ارتباط علمی داشت و از نظر فقهی از آن جهت که ایشان حاکم جامعه‌ی اسلامی هستند از حکم ایشان پیروی کرد؟
جواب: ابتدا باید این قاعده روشن شود که هرکس به صورتی قلبی و وجودی به حضرت حق رجوع کرد و یا به همان صورت نظر به نور امامان معصوم نمود، با همان ظرفیتی که رجوع می‌کند نور حضرت حق و یا نور امامان بر جان او منعکس می‌شود. در کتاب «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرض شد که حتی اگر یک معلم که دغدغه‌اش آن است که می‌خواهد معارف حقی را به محصلانش برساند، با آن دغدغه به حضرت حق رجوع کرد، مطابق استعداد و آمادگی‌هایش نوری در ازای طلب‌ا‌ش بر قلب او تجلی می‌کند. باز تأکید می‌کنم به اندازه‌ای که آن معلم طلب کرده و دغدغه داشته است نوری بر قلبش تجلی می‌کند. در کتاب سلوک عرض شد که حضرت امام با توجه به تاریخی که در آن به سر می‌برند دغدغه‌ی نجات اسلام از دست حاکمیت فرهنگی را داشتند که موجودیت اسلام را تهدید می‌کرد.(69) حضرت امام شهادت شیخ فضل الله نوری و نیز زمان مرحوم شهید مدرس را به خوبی درک کرده‌اند و بعد در فعالیت‌های آیت الله کاشانی حضور داشته‌اند و زمان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و تقابل رضاخان با حوزه‌ی قم و سپس تلاش‌های آیت الله بروجردی را تماماً با گوشت و پوست خود چشیده‌اند و دیدند شاه با راه‌انداختن جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341 چگونه می‌خواهد به‌کلّی قرآن را از صحنه‌ی تاریخ ایران به حاشیه براند و به خوبی متوجه هستند از طریق غلبه‌ی فرهنگ مدرنیته، اسلام به‌کلی از صحنه‌ی تاریخ ما کنار می‌رود. حتماً می‌دانید که حرف فرهنگ مدرنیته آن است که مذهب مربوط به دوره‌ی قبل از مدرن بوده و مربوط به دوران گذشته است. آنچه ما سعی کردیم در کتاب سلوک روشن کنیم تبیین دغدغه‌ی حضرت امام بود و این که این دغدغه از چه جنسی است. هرکس در راه حق قدم بزند و ذهن و ذکر خود را متوجه حاکمیت حق در جامعه نماید حتماً خداوند مناسب دغدغه‌ای که دارد او را هدایت می‌کند و اشراقی مناسب طلب‌‌اش بر قلب او متجلی می‌شود. و از آن‌جایی که جنس دغدغه‌ی امام دغدغه‌ی تقابل تمدن غربی است با اسلام، اشراقی مناسب همین دغدغه به حضرت ایشان متجلی می‌شود و بنده فکر می‌کنم استاد ایشان یعنی مرحوم آیت الله شاه‌آبادی در توجه به این امر نقش داشته است. زیرا خود مرحوم شاه‌آبادی نیز نشان داده‌اند که نسبت به حاکمیت فرهنگ مدرن و تحقق تمدن اسلامی در مقابل تمدن غربی، حساس بوده‌اند. این‌ها متوجه بودند تمدنی دارد می‌آید تا اسلام را نفی کند و جایگاهی برای حضور تمدن اسلامی در آینده‌ی تاریخ باقی نگذارد. شاگردان حضرت امام می‌فرمودند حتی آن زمانی که ایشان در قم فقه درس می‌دادند نگاهشان به موضوعات فقهی نگاه حکومتی بود. اکثر فقها معتقدند اگر در جامعه‌ی اسلامی یک مسیحی با یک مسیحی دیگر اختلاف کردند می‌توانند هم به قضات خودشان رجوع کنند و هم به قضات مسلمان، ولی نظر حضرت امام آن بوده که باید به قضات اسلامی رجوع کنند. آقای احمدْ احمد در خاطرات خود می‌نویسد:
«بعد از آن که مرحوم نواب را شهید کردند و آیت الله بروجردی به رحمت خدا رفتند و آوازه‌ی حضرت امام خمینی به عنوان مرجعی آگاه به زمانه مطرح شد، خدمت ایشان رسیدیم تا از نوع فعالیت‌های خود در رابطه با مبارزه‌ای که با مبلغین مسیحی در پیش گرفته‌ایم گزارشی بدهیم، چون شاه هم بدش نمی‌آمد که مسیحی‌ها را رشد بدهد تا شیعه را ضعیف کند و لذا دست مبلغین مسیحی را باز گذاشته بود. یک گونی کتاب در رابطه با تبلیغ مسیحیت آوردیم خدمت امام و عرض کردیم آقا چه نشسته‌اید، اسلام رفت. آقای احمدْ احمد می‌گوید حضرت امام کتاب‌ها را یکی‌یکی نگاه می‌کردند و می‌فرمودند: دیده‌ام ولی باورمان نمی‌شد که این‌همه کتاب را دیده باشند، حتی یکی از آن‌ها را هم نگفتند ندیده‌ام. بغض گلویمان را گرفته بود، وقتی عناوین همه‌ی کتاب‌ها را دیدند، فرمودند دو تا کتاب دیگر هم هست و اسامی آن دو را هم ذکر کردند و در باره‌ی آن‌ها صحبت کردند، ما جا خوردیم، و بعد فرمودند؛ این کارها را رها کنید، کار از سرچشمه خراب است، باید فکری برای حاکمیت کرد.»(70)
عرضم آن است که عنایت داشته باشید حضرت امام چه نگاهی و چه نوع دغدغه‌ای داشته‌اند؛ این است که عرض می‌کنم اشراقی که به حضرت امام می‌شود متناسب با دغدغه‌ی ایشان است و آن اشراق، جواب دغدغه‌ی تمدن‌سازی را به همراه دارد. ما که نمی‌گوئیم از اساتید بزرگ اخلاق و سلوک نباید استفاده کرد، عرض ما آن است اگر می‌خواهید وارد تاریخی بشوید که آن تاریخ، تفکر مناسب خود را می‌طلبد، باید در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام به آن تفکر برسید، در عین احترام به بقیه‌ی بزرگان اسلام و بهره‌مندی از برکات آن‌ها. و نظر به چنین جایگاهی برای حضرت امام خمینی(ره) غیر از آن است که صرفاً در یک ارتباط علمی - آن‌هم به صورت حصولی- از ایشان پیروی کرد. عرض بنده در جلسه‌ی گذشته آن بود که همان رابطه‌ای که اولیاء الهی در ذیل امامان معصوم(ع) با امامان دارند و حضرت امام خمینی(ره) نیز آن رابطه را با ائمه(ع) دارا می‌باشند، در این تاریخ اگر ما بخواهیم تاریخ حضوری و وجودی خود را بسازیم ضروری است همان رابطه را در ذیل امامان معصوم با حضرت امام خمینی داشته باشیم.