بنده چند مسئولیت اجرایی در این کشور داشتهام و همهی تلاشم آن بوده که آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی را در نظام اداری پیاده کنم ولی هر چه جلوتر آمدم متوجه شدم مدیرانِ کل عملاً در ادارات هیچکارهاند. ابتدا تصورم این بود حالا که انقلاب شده میتوانیم با حضور در مسئولیتهای بالای نظام، همهی کارها را در راستای اهداف الهی نظام اسلامی جلو ببریم، ولی آرامآرام متوجه شدم عملاً مدیرانِ کل در ذیل معاونین قرار دارند و باید از مسیر معاونین دستوراتشان عملی شود و معاونین نیز در ذیل کارشناسان قرار دارند و دستورات آنها نیز باید از مسیر کارشناسِ مسئول عملی گردد و نتیجه گرفتم در نظام اداری فقط کارشناسان حکومت میکنند. همین حالت را نیز در وزارتخانهها احساس کردم که هیچکاری از آن کارهایی که ما اراده کردهایم انجام نمیشود، اگر میخواستیم به پست خود دلخوش باشیم کار سخت نبود ولی اگر میخواستیم اهداف انقلاب اسلامی را در ادارهی زیر نظرمان پیاده کنیم عملی نمیشد. فهمیدم مشکل باید از جای دیگر درست شود و آن نهادینهکردن آرمانهای انقلاب اسلامی در لایههای پائین ادارات است و از آن دقیقتر نهادینهکردن آرمانهای انقلاب در لایههای عموم مردم است وگرنه آنچه مدیران ارشد به دنبال آن هستند صورت عمل به خود نمیگیرد و این شاخصهی نظام اداری مدرن در سراسر دنیا است. شما فکر میکنید واقعاً اوباما رییس جمهور آمریکا ابتدا که آمد نمیخواست آن تغییر را که در شعار میگفت عملی کند؟ او میدانست آمریکا نیاز به تغییر دارد ولی آن یهودیانی که فکر ادارات را در اختیار دارند غیر از مدیران ارشد هستند. آن سخنرانی که اوباما در سازمان ملل کرد و قبول نمود چون در فتوای مقام معظم رهبری تسلیحات اتمی حرام است پس ایران در صدد ساختن بمب اتم نیست را مقایسه کنید با سخنرانی دو سه روز بعدش که از زمین تا آسمان با سخنرانی قبلیاش فرق میکرد. زیرا اوبامای آزاد با اوبامای در اختیار نظام اداری یکی نیست. حاکمان گذشته چه بد و چه خوب در تاریخ و شرایطی قرار داشتند که حکم آنها تا طبقات پایین نافذ بود ولی در شرایط جدید، در نظام اداری این طور نیست مگر اینکه رابطهها از حالت اداری خارج شود و مردم با عقایدشان در کنار همدیگر باشند. دویست سال پیش، مردم، نظامی را در بین خود پذیرفته بودند که در آن نظام، حاکم با دستگاه اداری محدود کار خود را میکرد و مردم هم با یک دولت نامرئی که در بین خود داشتند کار خودشان را جلو میبردند. بنده سعی کردهام در مقدمهی جزوهای که در نقد کتابِ حکومت ولایی آقای کدیور نوشتهام در این رابطه عرایضی بیاورم و در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)» هم دوباره به نحو دیگر بر آن تأکید کنم. عرض بنده آن است که بدانید یک زمانی تاریخ این طور بود که مردم خودشان در جمعهای دینی، دینداریشان را میکردند و نادرشاه و شاه عباس هم کار خودشان را داشتند. ولی یکمرتبه نظام جدیدی برای ادارهی کشورها پیدا شد و نظام اداری فعلی آرامآرام شکل گرفت و لایههای کارشناسی به صورت تصمیمگیران در نظام اداری ظهور کردند و بنیانگزاران صهیونیسم خیلی زودتر متوجه شرایط جدید شدند و تصمیم گرفتند در لایههای کارشناسی نظام جدید نفوذ کنند و از آن طریق حاکمان را در کنترل خود بگیرند و بر این اساس امروزه دنیا تقریباً در دست صهیونیسم است. درست است که یقیناً ناکام خواهند بود اما میخواستم عرض کنم خصوصیات تاریخی که در آن بهسر میبریم چگونه است و امروز با وجود این نحوه نظام اداری که در جریان است ما باید در لایههای پایین جامعه و در کنار مردم کارهای فرهنگی خود را شکل دهیم و تصمیمهای مهم را از پایین نهادینه نماییم. حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» نقش مردم را در تاریخ امروز دنیا بهخوبی شناختند و نتایج بزرگی را به صحنه آوردند. به نظر بنده اگر عزیزان این نکتهی مهم را مورد توجه قرار دهند با این سرمایهی معرفتی که داریم و با نظر به سیرهی امامان معصوم(ع)، تاریخ آینده را مطابق اهداف توحیدی مدّ نظر انبیاء و اولیاء شکل میدهیم و لابیها هرچه هم جهت تأثیر بر روح حاکمان برنامهریزی کنند و بخواهند از بالا کارهای خود را جلو ببرند به مقصودشان نمیرسند.
روش دینی که حضرت امام خمینی(ره) به بشر امروز پیشنهاد کرد این بود که راه حلهای قدسی را جلوی انسانها بگذاریم تا انسانها حاکمان را به دنبال خود بکشانند و توجه به این امر، توجه به حقیقتی است که در این تاریخ ظهور کرده است. امروزه نوع کارها طوری است که بدون همراهی مردم عملی نیست. چرا استکبار با تبلیغاتی که راه انداخته مردم را با برنامههای خود همراه کند، چرا شما با سرمایهی معرفتی و سیرهای که در انسانهای معصوم دارید، مردم را با خود همراه نکنید؟