فراموش نکنیم در عرشهی کشتی، ناخدا است که شخص اول است و با مدیریت او کشتی به مقصد میرسد و نه آن تاجری که کالاها متعلق به اوست. دولت نیز وقتی فرو میریزد که اُبهت ناخدای جامعه که حامل سنتهای الهی است فروکاسته شود و سیاست و رهبری جامعه گماشتهی اقتصاد گردد. اگر تجارب تلخِ گذشته ما را متوجه این امر مهم کرده باشد میفهمیم چرا آیندهی هر ملتی با حضور رهبری قدسی که متذکر سنتهای الهی است امکانپذیر است. ولی اگر صاحبان سرمایه و متخصصان خواستند رهبری جامعه را به عهده گیرند وضع بسیار بدتر از آن میشود که هست و جامعه گرفتار بیغولهی هولناک جنگ طبقاتی میشود و این یعنی کشمکش. در نتیجه کسانی که کار میکنند در حقیقت بیکارند زیرا پول جای دین را گرفته است.