تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پادشاهان ویرانگرند!

سلیمان با دقت به سخنان هدهد گوش فرا داد، و در فکر فرو رفت، ممکن است بیشترین گمان سلیمان این بوده که این خبر راست است، و دلیلی بر دروغی به این بزرگی وجود ندارد، اما از آنجا که مساله ساده ای نبود و با سرنوشت یک

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 451@@@

کشور و یک ملت بزرگ گره می خورد، می بایست تنها به گفتار یک مخبر اکتفا نکند، بلکه باید تحقیقات بیشتری در زمینه این موضوع حساس به عمل آورد.

لذا چنین گفت: ما تحقیق به عمل می آوریم ببینیم تو راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟! (قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین).

این سخن به خوبی ثابت می کند که در مسائل مهم و سرنوشت ساز باید حتی به اطلاعی که از ناحیه یک فرد کوچک می رسد توجه کرد و به زودی (همانگونه که سین در جمله سننظر اقتضا می کند) پیرامون آن تحقیقات لازم را به عمل آورد.

سلیمان نه هدهد را متهم ساخت و محکوم کرد، و نه سخن او را بی دلیل تصدیق نمود، بلکه آن را پایه تحقیق قرار داد.

به هر حال سلیمان نامه ای بسیار کوتاه و پر محتوی نوشت و به هدهد داد و گفت: این نامه مرا ببر و نزد آنها بیفکن سپس برگرد و در گوشه ای توقف کن ببین آنها چه عکسالعملی نشان می دهند؟ (اذهب بکتابی هذا فالقه الیهم ثم تول عنهم فانظر ما ذا یرجعون).**بعضی از مفسران گفته اند (جمله ثم تول عنهم) در معنی موخر است و در عبارت مقدم و در تقدیر چنین بوده: (فانظر ماذا یرجعون ثم تول عنهم) این به خاطر آن است که این جمله را به معنی بازگشت کردن از آن قوم گرفته اند در حالی که ظاهرا آیه این است که از آنها روی برگردان سپس گوشه ای منتظر باش ببین چه واکنشی نشان می دهند***

از تعبیر القه الیهم (به سوی آنها بیفکن) چنین استفاده می شود که آن را به هنگامی که ملکه سبا در میان جمع خویش حضور دارد بر آنها افکن، تا جای فراموشی و کتمان باقی نماند، و از اینجا روشن می شود اینکه بعضی از مفسران گفته اند هدهد وارد قصر ملکه سبا و خوابگاه او شد و نامه را بر سینه یا گلوی او

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 452@@@

افکند! چندان دلیلی ندارد، هر چند با جمله ای که در آیه بعد می آید انی القی الی کتاب کریم: نامه ای به سوی من افکنده شده بی تناسب نیست.

ملکه سبا نامه را گشود و از مضمون آن آگاهی یافت و چون قبلا اسم و آوازه سلیمان را شنیده بود و محتوای نامه نشان می داد که سلیمان تصمیم شدیدی درباره سرزمین سبا گرفته، سخت در فکر فرو رفت، و چون در مسائل مهم مملکتی با اطرافیانش به شور می نشست از آنها دعوت کرد، رو به سوی آنها نموده گفت: ای اشراف و بزرگان! نامه ارزشمندی به سوی من افکنده شده است (قالت یا ایها الملا انی القی الی کتاب کریم).

آیا به راستی ملکه سبا پیک نامه رسان را ندیده بود ولی از قرائن که در نامه وجود داشت اصالت نامه را احساس کرد، و هیچ احتمال نداد که نامه مجعولی باشد؟

و یا به چشم خودش پیک را دید و وضع اعجاب آور او خود دلیل بر این بود که واقعیتی در کار است و مساله یک مساله عادی نیست، هر چه بود با اطمینان روی نامه تکیه کرد.

و اینکه ملکه می گوید: این نامه کریم و پر ارزشی است ممکن است به خاطر محتوای عمیق آن، یا اینکه آغازش به نام خدا، و پایانش به مهر و امضای صحیح بود**در حدیث آمده است: کرامت و ارزش نامه به مهر کردن آن است (تفسیر مجمع البیان و المیزان و قرطبی) و در حدیث دیگری آمده هنگامی که پیامبر اسلام خواست نامه ای برای عجم بنویسد به او عرض کردند آنها نامه را بدون مهر نمی پذیرند پیامبر دستور داد انگشتری ساختند که نقش نگین آن لا اله الا الله محمدا رسول الله بود و نامه را با آن مهر فرمود(قرطبی ذیل آیه مورد بحث)*** یا فرستنده آن که شخص بزرگواری بوده - که هر یک از اینها را بعضی از مفسران احتمال داده اند - و یا همه اینها زیرا هیچگونه منافاتی بین این امور نیست و ممکن

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 453@@@

است همه در این مفهوم جامع جمع باشد.

درست است که آنها آفتاب پرست بودند، ولی می دانیم بسیاری از بت پرستان نیز به الله اعتقاد داشتند و او را رب الارباب می نامیدند و تعظیم و احترام او را مهم می شمردند.

سپس ملکه سباء به ذکر مضمون نامه پرداخت و گفت: این نامه از سوی سلیمان است و محتوایش چنین است: به نام خداوند بخشنده مهربان... (انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم)

توصیه ام به شما این است برتری جوئی در برابر من نکنید، و به سوی من آئید و تسلیم حق شوید (الا تعلوا علی و أ تونی مسلمین).**جمله (الا تعلوا علی) ممکن است مجموعا بدل (کتاب) و بیان محتوای آن باشد و ممکن است (ان) در اینجا به معنی (ای) و برای تفسیر بوده باشد این احتمال نیز وجود دارد که متعلق به جمله محذوفی باشد مانند (اوصیکم) باشد***

بعید به نظر می رسد که سلیمان نامه را با همین عبارات و الفاظ عربی نوشته باشد، بنابراین جمله های فوق می توانند نقل به معنی و یا به صورت خلاصه گیری و فشرده نامه سلیمان بوده باشد که ملکه سبا برای ملت خود بازگو کرد.

جالب اینکه: مضمون این نامه در واقع سه جمله بیش نبود:

یک جمله نام خدا و بیان وصف رحمانیت و رحیمیت او.

جمله دوم توصیه به کنترل هوای نفس و ترک برتری جوئی که سرچشمه بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است.

و سوم تسلیم در برابر حق شدن!.

و اگر دقت کنیم چیز دیگری وجود نداشت که نیاز به ذکر داشته باشد.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 454@@@

بعد از ذکر محتوای نامه سلیمان، برای ملت خود رو به سوی آنها کرده چنین گفت ای اشراف و صاحب نظران! رأ ی خود را در این کار مهم برای من ابراز دارید که من هیچ کار مهمی را بی حضور شما و بدون نظر شما انجام نداده ام! (قالت یا ایها الملا افتونی فی امری ما کنت قاطعة امرا حتی تشهدون).

او می خواست با این نظر خواهی موقعیت خود را در میان آنها تثبیت کرده و نظر آنها را به سوی خویش جلب نماید، ضمنا میزان هماهنگیشان را با تصمیمات خود مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.

افتونی از ماده فتوا است، در اصل به معنی حکم کردن دقیق و صحیح در مسائل پیچیده است، ملکه سبا با این تعبیر، هم پیچیدگی مساله را به آنها گوشزد کرد، و هم آنها را به این نکته توجه داد که باید در اظهار نظر دقت به خرج دهند تا راه خطا نپویند.

تشهدون از ماده شهود به معنی حضور است، حضوری که توأ م با همکاری و مشورت بوده باشد.

اشراف قوم در پاسخ او چنین گفتند: ما قدرت کافی داریم و مرد جنگیم اما تصمیم نهائی با تو است، ببین چه فرمان می دهی؟ (قالوا نحن اولوا قوة و اولوا باس شدید و الامر الیک فانظری ما ذا تامرین).

به این ترتیب هم تسلیم خود را در برابر دستورات او نشان دادند، و هم تمایل خود را به تکیه بر قدرت و حضور در میدان جنگ!

ملکه هنگامی که تمایل آنها را به جنگ مشاهده کرد، در حالی که خود باطنا تمایل به این کار نداشت برای فرونشاندن این عطش، و هم برای اینکه حساب شده با این جریان برخورد کند، چنین گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 455@@@

آبادی شوند آن را به فساد و ویرانی می کشانند! (قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها).

و عزیزان اهل آن را به ذلت می نشانند (و جعلوا اعزة اهلها اذلة).

جمعی را می کشند، عده ای را اسیر می کنند، و گروهی را آواره و بی خانمان، و تا آنجا که می توانند دست به غارت و چپاول می زنند.

سپس برای تاکید بیشتر گفت: آری این چنین می کنند (و کذلک یفعلون)

در حقیقت ملکه سبا که خود پادشاهی بود، شاهان را خوب شناخته بود که برنامه آنها در دو چیز خلاصه می شود: فساد و ویرانگری و ذلیل ساختن عزیزان، چرا که آنها به منافع خود می اندیشند، نه به منافع ملتها و آبادی و سر بلندی آنها و همیشه این دو بر ضد یکدیگرند.

سپس ملکه افزود: ما باید قبل از هر کار سلیمان و اطرافیان را بیازمائیم و ببینیم به راستی چه کاره اند؟ سلیمان پادشاه است یا پیامبر؟ ویرانگر است یا مصلح؟ ملتها را به ذلت می کشانند یا عزت؟ و برای این کار باید از هدیه استفاده کرد، لذا من هدیه قابل ملاحظه ای برای آنها می فرستم تا ببینم فرستادگان من چه واکنشی را از ناحیه آنها برای ما می آورند (و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون).

پادشاهان علاقه شدیدی به هدایا دارند، و نقطه ضعف و زبونی آنها نیز همین جا است آنها را می توان با هدایای گرانبها تسلیم کرد، اگر دیدیم سلیمان با این هدایا تسلیم شد، معلوم می شود شاه است! در برابر او می ایستیم و تکیه بر قدرت می کنیم که ما نیرومندیم، و اگر بی اعتنائی به ما نشان داد و بر سخنان خود و پیشنهادهایش اصرار ورزید معلوم می شود، پیامبر خدا است در این صورت

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 456@@@

باید عاقلانه برخورد کرد.

در اینکه ملکه سبا چه هدایائی برای سلیمان فرستاد، قرآن سخنی نگفته و تنها با نکره آوردن کلمه هدیه، عظمت آن را نشان داده، ولی مفسران مسائل زیادی ذکر کرده اند، که گاه خالی از اغراق و افسانه نیست.

بعضی نوشته اند پانصد غلام و پانصد کنیز ممتاز برای سلیمان فرستاد، در حالی که به غلامها لباس زنانه و به کنیزها لباس مردانه پوشانیده بود، در گوش غلامان گوشواره و در دستشان دستبند و بر سر کنیزان کلاههای زیبا گذارده بود، و در نامه خود تاکید کرده بود تو اگر پیامبری غلامان را از کنیزان بشناس!

و آنها را بر مرکبهای گرانبها که با زر و زیور آراسته بودند سوار کرد، و مقدار قابل ملاحظه ای از جواهرات نیز همراه آنها فرستاد.

ضمنا به فرستاده خود سفارش کرد، اگر به محض ورود نگاه سلیمان را به خود خشم آلود دیدی بدان این ژست پادشاهان است، و اگر با خوشروئی و محبت با تو برخورد کرد بدان پیغمبر است

نکته ها: