تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جنایات و اعمال بی رویه قوم عاد

اکنون نوبت به قوم عاد و پیامبرشان هود می رسد که گوشه ای از زندگی

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 291@@@

و سرنوشت آنها و درسهای عبرتی را که در آن نهفته است ضمن هیجده آیه بیان می کند.

قوم عاد، چنانکه قبلا هم گفته ایم، جمعیتی بودند که در سرزمین احقاف در ناحیه حضرموت، از نواحی یمن، در جنوب جزیره عربستان زندگی داشتند.

قوم سرکش عاد - چنانکه قرآن می گوید - فرستادگان خدا را تکذیب کردند (کذبت عاد المرسلین).**از آنجا که (عاد) (جماعت) و (قبیله)ای را تشکیل می دادند به همین مناسبت فعل (کذبت) با تاء تانیت آمده است زیرا این دو لفظ مونث لفظی است***

گر چه آنها تنها هود را تکذیب کردند اما چون دعوت هود دعوت همه پیامبران بود در واقع همه انبیا را تکذیب کرده بودند.

بعد از ذکر این اجمال به تفصیل پرداخته می گوید: در آن هنگام که برادرشان هود گفت: آیا تقوی پیشه نمی کنید؟ (اذقال لهم اخوهم هود الا تتقون).

او در نهایت دلسوزی و مهربانی همچون یک برادر آنها را به توحید و تقوی دعوت کرد و به همین دلیل کلمه اخ بر او اطلاق شده.

سپس افزود من برای شما فرستاده امینی هستم (انی لکم رسول امین).

سابقه زندگی من در میان شما گواه این حقیقت است که هرگز راه خیانت نپوئیدم و جز حق و صداقت در بساط نداشتم.

باز تاکید می کند اکنون که چنین است و شما هم به خوبی آگاهید از

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 292@@@

خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و از من اطاعت نمائید که اطاعتم اطاعت خدا است (فاتقوا الله و اطیعون).

و اگر فکر می کنید من سودای مال در سر می پرورانم و اینها مقدمه رسیدن به مال و مقامی است بدانید من کوچکترین اجری در برابر این دعوت از شما نمی خواهم (و ما اسئلکم علیه من اجر).

اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است (ان اجری الا علی رب العالمین).

همه برکات و نعمتها از او است و من اگر چیزی می خواهم از او می خواهم، که پروردگار همه ما او است.

قرآن در این بخش از سرگذشت هود و قوم عاد بر چهار قسمت به ترتیب تکیه کرده است: نخست محتوای دعوت هود را که توحید و تقوی بوده مشخص می کند که در ضمن آیات گذشته خواندیم.

سپس به انتقاد از کژیها و اعمال نادرست آنها پرداخته و سه موضوع را به آنها یادآور می کند، و در لباس استفهام انکاری آنها را مخاطب ساخته چنین می گوید: آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوی و هوس می سازید؟! (اتبنون بکل ریع آیة تعبثون).

واژه ریع در اصل به معنی مکان مرتفع است و تعبثون از ماده عبث به معنی کاری است که هدف صحیح در آن تعقیب نمی شود، و با توجه به واژه آیه که به معنی نشانه است روشن می شود که این قوم متمکن و ثروتمند برای خودنمائی و تفاخر بر دیگران بناهائی بر نقاط مرتفع کوهها و تپه ها، (همچون برج و مانند آن) می ساختند که هیچ هدف صحیحی برای آن نبود جز اینکه توجه دیگران را به آن جلب کنند و قدرت و نیروی خود را به رخ سایرین بکشند.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 293@@@

و اینکه بعضی از مفسران گفته اند منظور از این سخن، کلبه هائی بوده که بر فراز بلندیها می ساختند و مرکز لهو و لعب و هوسرانی و عیاشی بوده - همانگونه که در عصر ما در میان طاغوتیان مرسوم است - بعید به نظر می رسد، زیرا با کلمه آیة و عبث سازگار نیست.

این احتمال را نیز بعضی از مفسران داده اند که قوم عاد، این ساختمانها را مشرف بر جاده ها می ساختند تا از فراز آن به استهزاء و مسخره راهروان بپردازند ولی از این سه تفسیر، تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.

بار دیگر به انتقاد دیگری از آنها پرداخته، می گوید: شما قصرها و قلعه های زیبا و محکم می سازید آنچنان که گوئی در دنیا جاودانه خواهید ماند (و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون).

مصانع جمع مصنع به معنی مکان و ساختمان مجلل و محکم است. هود به این اعتراض نمی کند که چرا شما دارای خانه های مناسبی هستید بلکه می گوید شما آنچنان غرق دنیا شده اید و به تجمل پرستی و محکم کاری بی حساب در کاخها و قصرها پرداخته اید که سرای آخرت را به دست فراموشی سپرده اید، دنیا را نه به عنوان یک گذرگاه که به عنوان یک سرای همیشگی پنداشته اید، آری چنین ساختمانهای غفلت زا و غرور آفرین مسلما مذموم است.

در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) می خوانیم: که روزی از گذرگاهی می گذشت چشمش به قبه و بارگاهی افتاد که مشرف بر جاده بود، پرسید: این چیست؟

یاران عرض کردند متعلق به یکی از انصار است، حضرت کمی توقف کرد صاحب آن فرا رسید و سلام کرد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) صورت از او گرداند...

مرد انصاری این مطلب را با یاران خود در میان گذاشت و گفت: به خدا سوگند من نظر رسول الله را نسبت به خودم ناخوش آیند می بینم نمی دانم درباره

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 294@@@

من چه اتفاقی افتاده و من چه کرده ام؟!

گفتند: پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) آن ساختمان مجلل تو را دیده و ناراحت شده.

مرد انصاری رفت و آن قبه و بارگاه را با خاک یکسان کرد، یکروز پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) آمد و آنرا ندید، فرمود چه بر سر این ساختمان که اینجا بود آمد؟ جریان را عرض کردند: فرمود: ان لکل بناء یبنی وبال علی صاحبه یوم القیامة الا ما لابد منه: هر بنائی در روز قیامت وبال صاحب آن است، مگر آن مقدار که انسان از آن ناگزیر است!.**(مجمع البیان) ذیل آیه مورد بحث***

از این روایت و روایات مشابه آن بینش اسلام کاملا روشن می شود که با ساختمانهای طاغوتی و غافل کننده که تواءم با اسراف و زیاده روی است مخالف است و به مسلمانان اجازه نمی دهد همچون مستکبران مغرور و از خدا بی خبر - آنهم در محیطهائی که معمولا محرومان و نیازمندان مسکن فراوانند - اقدام به چنین ساختمانهائی کنند.

ولی جالب اینکه پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) برای رسیدن به این هدف انسانی متوسل به زور نشد، و هرگز دستور تخریب چنان ساختمانی را نداد، بلکه از طریق یک واکنش اخلاقی لطیف - رو ترش کردن و بی اعتنائی نمودن - هدف خود را تامین فرمود.

سپس به انتقاد دیگر در رابطه با بی رحمی قوم عاد به هنگام نزاع و جدال پرداخته می گوید: شما به هنگامی که کسی را مجازات می کنید از حد تجاوز کرده و همچون جباران کیفر می دهید (و اذا بطشتم بطشتم جبارین).

ممکن است کسی کاری کند که مستوجب عقوبت باشد، اما هرگز نباید قدم از جاده حق و عدالت فراتر نهید، و برای کمترین جرم، سنگین ترین

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 295@@@

جریمه را قائل شوید و به هنگام خشم و غضب خون افراد را بریزید و با شمشیر به جان آنها بیفتید که این کار جباران و ستمگران و طاغیان روزگار است.

راغب در مفردات می گوید: بطش (بر وزن نقش) به معنی گرفتن چیزی است با قدرت و برتری.

در حقیقت هود این دنیاپرستان را از سه طریق مورد سرزنش قرار می دهد: نخست به نشانه هائی که از روی خودخواهی و خودنمائی بر فراز بلندیها می ساختند که بر دیگران تفاخر کنند.

سپس به ساختمانهائی چون قصرهای محکم جباران که نشانه آرزوهای دور و دراز و غفلت از این نکته که دنیا دار ممر است و نه دار مقر انتقاد می کند.

و سرانجام زیاده روی آنها را به هنگام مجازات مورد انتقاد قرار می دهد، که قدر جامع بین امور سه گانه همان حس برتری جوئی و حب بقاء است، و این نشان می دهد که آنچنان عشق دنیا بر آنها مسلط شده بود که از راه و رسم بندگی خارج شده و در دنیا پرستی غرق بودند و تا سر حد دعوی الوهیت پیش رفته بودند و اینها بار دیگر این حقیقت را اثبات می کند که حب الدنیا رأ س کل خطیئه.**تفسیر فخر رازی ذیل آیه مورد بحث***

بعد از بیان این انتقادهای سه گانه بار دیگر آنها را به تقوا دعوت کرده می گوید: اکنون که چنین است تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید و دستور مرا اطاعت نمائید (فاتقوا الله و اطیعون).

سپس به بخش سوم از بیان هود می رسیم که تشریح نعمتهای الهی بر بندگان

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 296@@@

است، تا از این راه، حس شکرگزاری آنها را تحریک کند، شاید به سوی خدا آیند.

و در این زمینه از روش اجمال و تفصیل که برای دلنشین کردن بحثها بسیار مفید است استفاده می کند، نخست روی سخن را به آنها کرده می گوید: از خدائی بپرهیزید که شما را به نعمتهائی که می دانید امداد کرد و به طور مداوم و منظم آنها را در اختیار شما نهاد (و اتقوا الذی امدکم بما تعلمون).**(امدکم) از ماده (امداد) در اصل به این گفته می شود که اموری را پشت سرهم و به طور منظم قرار دهند و از آنجا که خداوند نعمتهایش را به طور دائم و تحت نظام خاصی به بندگان ارزانی می دارد از آن تعبیر به (امداد) شده***

سپس بعد از این بیان کوتاه به شرح و تفصیل آن پرداخته می گوید: شما را به چهارپایان و پسران (لایق و برومند) امداد کرد (امدکم بانعام و بنین).

از یکسو سرمایه های مادی که قسمت مهمی از آن - مخصوصا در آن عصر - چهارپایان و دامها بودند در اختیار شما گذاشت، و از سوی دیگر نیروی انسانی کافی که بتواند آن را حفظ و نگاهداری کند و پرورش دهد.

این تعبیر در آیات مختلف قرآن تکرار شده است که به هنگام برشمردن نعمتهای مادی نخست به اموال اشاره می کند، بعد به نیروی انسانی که حافظ و نگاهبان و پرورش دهنده اموال است، و این یک ترتیب طبیعی به نظر می رسد نه اینکه اموال از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

در آیه 6 سوره اسراء می خوانیم: و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا: ما شما را بوسیله اموال و فرزندان امداد کردیم و جمعیت شما را

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 297@@@

بیشترین قرار دادیم.

بعد می افزاید: باغهای خرم و سرسبز و چشمه های آب جاری در اختیارتان قرار دادیم (و جنات و عیون).

و به این ترتیب زندگی شما را هم از نظر نیروی انسانی، هم کشاورزی و باغداری، و هم دامداری و وسائل حمل و نقل پر بار ساختیم، به گونه ای که در زندگی خود احساس کمترین کمبود و ناراحتی نداشته باشید.

ولی چه شد که بخشنده این همه نعمتها را فراموش کردید، شب و روز بر سر سفره او نشستید و او را نشناختید.

سپس به آخرین مرحله از سخنانش پرداخته و آنها را تهدید و انذار به کیفر الهی می کند، و می گوید: اگر کفران کنید من بر شما از عذاب روز بزرگ می ترسم (انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم).

روزی که نتیجه آنهمه ظلم و ستم و غرور و استکبار و هواپرستی و بیگانگی از پروردگار را با چشم خود خواهید دید.

معمولا یوم عظیم (روز بزرگ) در قرآن به قیامت اطلاق می شود که از هر نظر عظمت دارد، ولی گاه در آیات قرآن به روزهای سخت و وحشتناکی که بر امتها گذشته، نیز اطلاق شده است، آنچنان که در همین سوره در داستان شعیب می خوانیم که پس از سرسختی و لجاجت در مقابل حق، خداوند آنها را با مجازات دردناکی (صاعقه ای که از قطعه ابری فرود آمد) کیفر داد، و سپس از این روز به عنوان یوم عظیم یاد می کند: فاخذهم عذاب یوم الظلة انه کان عذاب یوم عظیم.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 298@@@

بنابراین در آیه مورد بحث، نیز ممکن است یوم عظیم اشاره به روزی باشد که گردنکشان قوم عاد، گرفتار مجازات دردناک طوفان درهم کوبنده گشتند گواه این معنی بیان کیفر آنها در چند آیه بعد از این است.

و نیز ممکن است اشاره به کیفر روز قیامت و یا هر دو کیفر باشد که تاریخ هر دو روز عظیم است.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 299@@@