تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - آغاز دعوت همه تقوی بود

قابل توجه اینکه قسمت مهمی از همین داستانهای انبیاء در سوره هود و اعراف آمده اما در آغاز آنها معمولا دعوت به توحید و یگانگی خدا است، و با جمله یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ای قوم من خدا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست آغاز شده.

ولی در این سوره (شعراء) همانگونه که ملاحظه کردید نخستین دعوت تقوا بود (الا تتقون) اما در حقیقت هر دو به یک نتیجه باز می گرد، زیرا تا حداقل تقوا یعنی حق طلبی و حق جوئی در انسان نباشد نه دعوت به توحید در او مؤ ثر است، و نه چیز دیگر، لذا در آغاز سوره بقره خواندیم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین: این کتاب آسمانی شک و تردیدی در آن نیست، و مایه هدایت پرهیزگاران است.

البته تقوا مراتبی دارد و هر مرتبه پایه ای است برای مرتبه دیگر.

باز این تفاوت در میان سوره مورد بحث (سوره شعراء) و سوره اعراف و سوره هود دیده می شود: در آنجا بیشتر روی مساله مبارزه با بت پرستی تکیه شده بود و مسائل دیگر تحت الشعاع بود، اما در اینجا روی انحرافهای اخلاقی و اجتماعی مانند تفاخر و برتری جوئی، اسراف و هوسبازی انحرافات جنسی، استثمار و کم فروشی و تقلب تکیه شده، و این نشان می دهد که تکرار این سرگذشتها در قرآن حساب دقیقی دارد و در هر مورد هدفی را دنبال می کند.

3 - قابل توجه اینکه اقوامی که در فرازهای مختلف این سوره از آنها یاد شده است علاوه بر انحراف از اصل توحید به سوی شرک و بت پرستی که قدر مشترک میان همه آنها بود دارای انحرافات اخلاقی و اجتماعی خاصی بودند که آنها را از هم جدا می کرد:

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 344@@@

بعضی اهل تفاخر و تکبر بودند (قوم هود).

بعضی اهل اسراف و عیش و نوش (قوم صالح).

بعضی دارای انحرافات جنسی (قوم لوط).

بعضی مالپرستی بیحساب که آنها را به انواع تقلب در معاملات دعوت می کرد داشتند (قوم شعیب).

و بعضی دارای غرور ثروت بودند (قوم نوح).

ولی مجازات همه آنها کم و بیش شباهت به یکدیگر داشت جمعی بوسیله صاعقه و زلزله نابود شدند (قوم شعیب و لوط و صالح و هود).

و بعضی بوسیله طوفان و سیلاب (قوم نوح).

در حقیقت زمینی که مهد آسایش آنها بود مامور نابودیشان شد و آب و هوا که حیات آنها را تامین می کرد، فرمان مرگشان را پذیرا گشت، و چه عجیب است وضع انسان که زندگیش در دل مرگ و مرگش در دل زندگی، قرار گرفته، و باز هم غافل است و مغرور.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 345@@@