تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد15
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شعیب و اصحاب ایکه

این هفتمین و آخرین حلقه از داستانهای پیامبران است که در این سوره آمده، و آن داستان پیامبر بزرگ خدا شعیب و قوم سرکش او است.

این پیامبر در سرزمین مدین (شهری در جنوب شامات) و ایکه (بر وزن لیله) (آبادی معروفی نزدیک مدین) زندگی داشت.

آیه 79 سوره حجر گواه بر این است که سرزمین ایکه در مسیر راه مردم حجاز به سوی شام بوده است.

نخست می گوید: اصحاب ایکه رسولان خدا را تکذیب کردند (کذب اصحاب الایکة المرسلین).

نه تنها شعیب پیامبری که مبعوث بر آنها بود مورد تکذیب آنها قرار گرفت که دیگر پیامبران هم از نظر وحدت دعوت، مورد تکذیب آنان بودند، و یا اصولا هیچ مذهبی از مذاهب آسمانی را پذیرا نشده بودند.

ایکه در اصل به معنی محلی است که درختان در هم پیچیده دارد که

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 331@@@

در فارسی از آن به بیشه تعبیر می کنیم، سرزمینی که نزدیک مدین قرار داشت به خاطر داشتن آب و درختان زیاد ایکه نام گرفت، قرائن نشان می دهد که آنها زندگی مرفه، و ثروت فراوان داشتند، و شاید به همین دلیل غرق غرور و غفلت بودند!

سپس به شرح این اجمال پرداخته می گوید: هنگامی که شعیب به آنها گفت: آیا تقوا را پیشه نمی کنید؟ (اذ قال لهم شعیب الا تتقون).

در حقیقت دعوت شعیب از همان نقطه شروع شد که سایر پیامبران می کردند دعوت به تقوی و پرهیزگاری که ریشه و خمیر مایه همه برنامه های اصلاحی و دگرگونیهای اخلاقی و اجتماعی است.

قابل توجه اینکه در این داستان تعبیر اخوهم که در داستان صالح و هود و نوح و لوط آمده بود دیده نمی شود، شاید به خاطر اینکه شعیب اصلا اهل مدین بود و تنها با مردم آنجا خویشاوندی داشت نه با مردم ایکه لذا در سوره هود آیه 84 هنگامی که فقط سخن از مدین می گوید این تعبیر آمده است: و الی مدین اخاهم شعیبا ولی چون در آیه مورد بحث سخن از اصحاب ایکه است و آنها با شعیب خویشاوندی نداشتند لذا این تعبیر ذکر نشده است.

سپس افزود: من برای شما رسول امینی هستم (انی لکم رسول امین).

تقوا را پیشه کنید و از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت نمائید (که اطاعتم اطاعت او است) (فاتقوا الله و اطیعون).

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 332@@@

این را نیز بدانید که من در برابر این دعوت از شما اجر و پاداشی نمی طلبم تنها اجر و مزد من بر پروردگار عالمیان است (و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین).

همان جمله های متحد المال و کاملا حساب شده که در آغاز دعوت سایر پیامبران آمده است: دعوت به تقوی، تاکید بر سابقه امانت در میان مردم، و تاکید بر این مساله که این دعوت الهی تنها انگیزه معنوی دارد و هیچ چشم داشت مادی از هیچکس در آن نیست، تا بهانه جویان و بدبینان آن را وسیله فرار خود قرار ندهند.

شعیب نیز مانند سایر پیامبرانی که گوشه ای از تاریخشان در این سوره قبلا آمده است بعد از دعوت کلی خود به تقوی و اطاعت فرمان خدا، در بخش دوم از تعلیماتش روی انحرافات اخلاقی و اجتماعی آن محیط انگشت گذارد، و آن را به زیر نقد کشید، و از آنجا که مهمترین انحراف این قوم مرفه نابسامانیهای اقتصادی، و ظلم فاحش و حق کشی و استثمار بود، بیش از همه روی این مسائل تکیه کرد.

نخست می گوید: حق پیمانه را ادا کنید (کم فروشی ننمائید). (اوفوا الکیل).

و مردم را به خسارت و زیان میفکنید (و لا تکونوا من المخسرین).

با ترازوی مستقیم و صحیح، وزن کنید (و زنوا بالقسطاس المستقیم)**(قسطاس) (بر وزن مقیاس) به معنی ترازو است بعضی آن را یک واژه رومی و بعضی عربی می دانند بعضی معتقدند که قسطاس ترازوی بزرگ را می گویند و میزان ترازوی کوچک و اینکه قسطاس ترازوئی است که زبانه دارد و به همین دلیل وزن را دقیقا نشان می دهد***

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 333@@@

حق مردم را کم نگذارید، و بر اشیاء و اجناس مردم، عیب ننهید (و لا تبخسوا الناس اشیائهم).

و در روی زمین فساد مکنید (و لا تعثوا فی الارض مفسدین).

در این سه آیه اخیر، شعیب پنج دستور در عباراتی کوتاه و حساب شده به این قوم گمراه می دهد، بعضی از مفسران چنین تصور کرده اند که اینها غالبا تاکید یکدیگر است در حالی که دقت کافی نشان می دهد این پنج دستور در واقع اشاره به پنج مطلب اساسی و متفاوت است و یا به تعبیر دیگر چهار دستور است و یک جمع بندی کلی.

برای روشن شدن این تفاوت توجه به این حقیقت لازم است که قوم شعیب (مردم ایکه و مدین) در یک منطقه حساس تجاری بر سر راه کاروانهائی که از حجاز به شام، و از شام به حجاز و مناطق دیگر رفت و آمد می کردند قرار داشتند.

می دانیم این قافله ها در وسط راه، نیازهای فراوانی پیدا می کنند که گاهی مردم شهرهائی که در مسیر قرار دارند از این نیازها حداکثر سوء استفاده را می کنند، اجناس آنها را به کمترین قیمت می خرند و اجناس خود را به گرانترین قیمت می فروشند (توجه داشته باشید که در آن زمان بسیاری از معاملات به صورت معامله جنس با جنس انجام می شد).

گاه بر اجناسی که می خرند هزار عیب می گذارند و جنسی را که در مقابل آن می فروشند صد گونه تعریف می کنند، و هنگام وزن و پیمانه جنس خود را دقیقا می سنجند و گاه کم فروشی می کنند ولی جنس دیگران را با بی اعتنائی وزن می نمایند و گاهی بیشتر از مقدار لازم بر می دارند، و چون طرف مقابل به هر حال محتاج و نیازمند است ناچار است به تمام این مسائل تن در دهد!

گذشته از کاروانهائی که در مسیر راه هستند اهل خود منطقه نیز آنها که

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 334@@@

ضعیفتر و کم درآمدترند و مجبورند جنس خود را با سرمایه داران گردن کلفت معامله کنند سرنوشتی بهتر از این ندارند.

قیمت متاع، اعم از جنسی را که می خرند و جنسی را که می فروشند به میل آن ثروتمندان تعیین می شود، پیمانه و وزن نیز در هر حال در اختیار آنها است و این بینوای مستضعف باید مانند مرده ای در دست غسال تسلیم باشد!.

با توجه به آنچه گفتیم: به تعبیرات گوناگون آیات فوق باز می گردیم: در یک مورد آنها را دستور به ادا کردن حق پیمانه می دهد، و در جای دیگر توزین با ترازوی درست، و می دانیم که سنجش کالاها یا از طریق کیل است و یا وزن، مخصوصا روی هر یک از این دو جداگانه انگشت می گذارد، تا تاکید بیشتری باشد بر این دستور که در هیچ موردی اقدام به کم فروشی نکنند.

تازه کم فروشی هم طرقی دارد، گاهی ترازو و پیمانه درست است ولی حق آن ادا نمی شود، و گاه ترازو خراب و پیمانه نادرست و قلابی است، و در آیات فوق به همه اینها اشاره شده است.

پس از روشن شدن این دو تعبیر به سراغ لا تبخسوا که از ماده بخس گرفته شده است می رویم، و آن در اصل به معنی کم گذاردن ظالمانه از حقوق مردم، و گاه به معنی تقلب و نیرنگی است که منتهی به تضییع حقوق دیگران می گردد، بنابراین جمله فوق دارای معنی وسیعی است که هر گونه غش و تقلب و تزویر و خدعه در معامله، و هر گونه پایمال کردن حق دیگران را شامل می شود.

و اما جمله لا تکونوا من المخسرین با توجه به اینکه مخسر به معنی کسی است که شخص یا چیزی را در معرض خسارت قرار می دهد، آن نیز معنی وسیعی دارد که علاوه بر کم فروشی، هر عاملی را که سبب زیان و خسران طرف در معامله بشود در بر می گیرد.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 335@@@

به این ترتیب تمام سوء استفاده ها و ظلم و خلافکاری در معامله و هر گونه تقلب و کوشش و تلاش زیانبار، چه در کمیت و چه در کیفیت همه در دستورهای فوق داخل است.

و از آنجا که نابسامانیهای اقتصادی سرچشمه از هم گسیختگی نظام اجتماعی می شود، در پایان این دستورات به عنوان یک جمع بندی می گوید (و لا تعثوا فی الارض مفسدین: در زمین فساد نکنید، و جامعه ها را به تباهی نکشانید و به هر گونه استثمار و بهره کشی ظالمانه و تضییع حقوق دیگران پایان دهید.

اینها نه تنها دستوراتی کارساز برای جامعه ثروتمند و ظالم عصر شعیب بود که برای هر عصر و زمانی کارساز و کارگشا است و سبب عدالت اقتصادی می شود.

سپس شعیب در آخرین دستورش در این بخش از سخن بار دیگر آنها را به تقوی دعوت می کند، و می گوید: از خدائی بپرهیزید که شما و اقوام پیشین را آفرید (و اتقوا الذی خلقکم و الجبلة الاولین).

شما تنها قوم و جمعیتی نیستید که روی این زمین گام نهاده اید، قبل از شما پدرانتان و اقوام دیگر آمدند و رفتند، گذشته آنها و آینده خویش را فراموش نکنید.

جبلة از جبل به معنی کوه است، به جماعت زیاد که در عظمت همچون کوهند گفته شده، بعضی عدد آن را ده هزار ذکر کرده اند.

و نیز به طبیعت و فطرت انسان جبلة اطلاق شده چرا که غیر قابل تغییر است همچون کوه که نمی توان آن را جابجا کرده.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 336@@@

تعبیر فوق ممکن است اشاره به این حقیقت نیز باشد که آنچه من درباره ترک ظلم و فساد و ادای حقوق مردم و رعایت عدالت گفتم در درون فطرت انسانها از روز نخست بوده، و من برای احیای فطرت پاک شما آمده ام.

اما متاسفانه سخنان این پیامبر دلسوز و بیدارگر در آنها مؤ ثر نیفتاد و پاسخ تلخ و زشت آنها را در برابر این گفتار منطقی در آیات آینده خواهیم دید.

@@تفسیر نمونه جلد 15 صفحه 337@@@