تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

رنجی که می‌بریم

می‌خواهیم مباحثی که در جلسات قبل مطرح شد مقدمه قرار دهیم تا با ادامه‌ی بحث به لطف الهی به نتایج عمیق‌تر و وسیع‌تری دست یابیم.
زمان و حوصله بسیار می‌خواهد تا شیعه بتواند مبانی عمیق و با ارزش خود را در یك فضای علمی و سالم و خارج از ذهنیت‌های غلط مطرح كند. بارها عرض شده است كه ما عموماً به دو صورت ضربه خورده‌ایم، مثل همان ضربه‌ای كه در مورد نهضت اباعبدالله(ع) خورده‌ایم كه به قول شهیدمطهری(ره): «عده‌ای در کربلا قاتل امام حسین(ع) بودند، عده‌ای هم با بد تفسیر كردن نهضت آن حضرت، قاتل نهضت آن حضرت شدند» عین همین برخورد در رابطه با موضوع ولایت اهل البیت(ع) برای ما پیش آمد. زیرا از یک طرف موضوع، موضوعی بسیار ظریف و آسمانی است و نیاز هست که با دقت زیاد آن را دنبال کنیم تا ابعاد آن فهمیده شود و به جهت ظریف‌بودن موضوع عده‌ای راحت منكر اصل قضیه شدند. از طرف دیگر هم عده‌ای آن‌قدر موضوع را بد فهمیدند و بد معرفی كردند كه نتیجه‌ی كار بهتر از کار کسانی كه منكر اصل مطلب شدند نیست. در رابطه با فهم غلط و ارائه‌ی ناصحیح موضوع ولایت اهل‌البیت(ع) به‌واقع از هر دو طرف ضربه‌های مهلكی به ما خورده است. به طوری که به جهت ذهنیت‌های پیش آمده نمی‌توانیم شرایطِ ارائه‌ی مطلبی با این عظمت را فراهم کنیم، مطلبی که شیعه و سنی به عظمت آن اقرار دارند و فخر رازی به عنوان یکی از علماء بزرگ اهل سنت در تفسیر کبیر خود از قول زمخشری نقل می‌کند وقتی آیه‌ی مودّت ذی‌ِالقربی نازل شد از رسول خدا سؤال شد «مَنْ قرابتُک هؤلاء الّذین وَجبتَ عَلینا مَوَدّتهم؟» کدام اند آن نزدیکان شما که دوستی آن‌ها را بر ما واجب کردی؟ حضرت فرمودند: «علی و فاطمه و ابناهما» علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و فرزندان آن‌ها، سپس اضافه می‌کند که این‌ها نشان می‌دهد که حبّ آل محمد واجب است»(161)
در جلسات قبل مطرح شد در عین این‌كه دوست داشتن خدا، مقصد نهایی ما است ولی این ممكن نیست مگر از طریق دوست‌داشتن اولیاء معصوم دین(ع) و مشخص شد كه با محبّت ائمه‌ی معصومین(ع) دوست‌داشتن خدا را می‌توانیم برای خود محقق كنیم و عرض شد باید خصوصیات روحی خاصی را در خود ایجاد نمائیم تا آرام‌آرام این محبّت‌ جای خود را در قلب ما پیدا كند و دستوراتی كه شریعت الهی و ائمه‌ی معصومین(ع) به ما داده‌اند برای رسیدن به همین مطلب است، به ما می‌گویند باید حلم‌ات زیاد شود، نسبت به دنیا زهد داشته باشی، به مردم كوچك‌ترین ظلمی روامداری، تا آرام‌آرام جانتان به حالت تعادل برسد و زمینه‌ی ارتباط با انسان‌های معصوم در آن فراهم گردد. در این حالت روح انسان یك نوع همسنخی و هماهنگی با امام معصوم پیدا می‌كند زیرا می‌خواهد او را اسوه‌ی خود قرار دهد و شخصیت او را نهایت خود ببیند. انسانی كه مقصد خود را دنیا و شهرت و شهوت قرار داده باشد نه مطلوب خود را امام معصوم قرار داده و نه توانسته است حدّاقلِ همسنخی را بین خود و انسان کامل ایجاد کند و لذا دوست داشتن امام معصوم برای چنین فردی محال است. همان‌طور که اگر قلب خود را از آلودگی‌ها پاک کرده بود حُبّ اهل‌البیت بر قلب او تجلی می‌کرد. حضرت باقر(ع) می‌فرمایند: «لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّى یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَكْبَر»؛(162) بنده‏اى ما را دوست ندارد و به ما ارادت نمی‌ورزد تا این‌كه خدا قلبش را پاكیزه كرده باشد و خدا قلب بنده‏اى را پاكیزه نكند تا این‌که آن قلب را در اختیار ما قرار دهد و تسلیم حکم ما شود و چون جانش تسلیم ما شد و ما را پذیرفت خدا از حسابِ سخت‏ نگاهش دارد و از هراسِ بزرگِ روز قیامت ایمنش سازد.