عزیزی میگفت: به امید دیدن حق به سراغ خانهی او در مکه معظمه رفتم، چون هركس را باید در خانهاش به سراغش رفت، خودِ حضرت حق هم كه ما را دعوت كرده است به زیارت خانهاش برویم حتماً میخواهد خود را به ما نشان دهد و خودش به استقبال ما میآید. میگفت؛ وقتی در اوج آمادگیِ دیدن حق بودم، یك مرتبه در درون خود متوجه شدم با پیامبر و ائمهی معصومین(ع) روبهرویم، احساس کردم خداوند ائمهی معصومین(ع) را به من نشان داد، تا خودش را به من نشان داده باشد و این برای من عبرتی بزرگ بود. در همین رابطه در روایت داریم که «سلام بن مستنیر» میگوید از حضرت باقر(ع) در رابطه با آیهی «كُلُّ شَیْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»؛(173) پرسیدم. حضرت فرمودند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ وَجْهُهُ الَّذِی قَالَ وَ لَنْ نَهْلِكَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛(174) به خدا قسم ماییم وجه اللهای که خدا فرمود، و تا روز قیامت پایدار خواهیم ماند. و نیز حضرت فرمودند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیَأْخُذْ هُنَا وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَأْخُذْ هُنَا وَ لَا یَجِدُونَ عَنَّا وَ اللَّهِ مَحِیصاً ثُمَّ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ السَّبِیلُ الَّذِی أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِاتِّبَاعِهِ وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیم»؛(175) به خدا قسم مائیم آنهایی كه خداوند مردم را به اطاعت از آنها ملتزم نموده، هركس میخواهد از هر طرف برود چارهاى جز رجوع به ما را ندارند. به خدا قسم ما همان راهى هستیم كه باید از آن پیروى كنید، سوگند به خدا ما صراط مستقیم هستیم.
خود شما هم این مطلب را امتحان بفرمائید، در شرایطی كه وضع روحیتان برای ارتباط با خدا خوب است، یكمرتبه احساس میکنید خداوند توجه به امام معصوم را به شما لطف میكند. مقام نزدیکی به امام معصوم هم كه گفتنی نیست، همین قدر هست كه انسان حس میكند كه با امامِ خود یك احساس نزدیكی دارد.سرّ محبّت به معصومین(ع) كه به ما دستور دادهاند در همین نكته نهفته است که میخواهند با آن ذوات مقدس رابطهی قلبی پیدا كنیم و از طریق محبّت و مودّت، مبادی میل مُحبّ، منطبق یا نزدیك به میلهای محبوب شود و این بزرگترین نتیجهای است که انسان در زندگی میتواند به آن دست یابد. در آن شرایطی که با محبّت به امام معصوم قلب ما رنگ الهی پیدا كند عالَم ما، عالَم بندگی پروردگارمان میشود و همانطور كه میلهای آن عزیزان، الهی است، میلهای ما هم الهی میشود، إنشاءالله.
در همین رابطه حضرت باقر(ع) به اباخالد کابلی میفرمایند: «لا یحِبُّنا عَبْدٌ وَ یتَوَلاّنَا حَتّی یطَهِّرَاللهُ قَلْبَهُ...»؛(176) بندهی خدا به ما محبّت نمیورزد مگر آنکه خداوند قلب او را از آلودگیها پاک میگرداند.
مگر نه این است كه هماهنگشدن میلها فقط با اتحاد روحها ممكن میشود؟ از طرفی مگر نه این است که اتحاد روحها با محبّت بهوجود میآید؟ پس عنایت بفرمائید با محبّت به امامان معصوم(ع) چگونه راهِ طولانی اصلاح خود آسان میشود و راه صدساله یك شبه طی میگردد. درست است كه نزدیكشدن میل ما انسانها به میل انسانهای معصوم كار بزرگی است. ولی ملاحظه كنید در این طریقی كه خداوند برای ما تدارك فرموده است، چنین نزدیکی، ممکن است و با شدت و ضعفی که دارد بالأخره قابل تحقق است.
عمده آن است كه وارد میدان محبّت به ائمهی معصومین(ع) شویم، بعد ملاحظه میفرمائید آرامآرام به نتایجی میرسید كه اگر آن نتایج را روز اول به شما میدادند به جهت عدم تحمل، قالب تهی میكردید. شاگردان عارفی به او گفتند: چند سال است خدمت شما هستیم ولی هنوز چیزی نشدهایم. او به آنها گفت: اگر همین حالات و معارفی را كه در این چند سال آرامآرام بهدست آوردهاید روز اول یكمرتبه به شما داده بودند اصلاً برایتان قابل تحمل هم نبود، منتها چون حقایق قلبی، قلب را آماده میكند و بعد درجهی وجودی انسان را تغییر میدهد انسان احساس نمیکند، مثل علم حصولی نیست که انسان با رجوع به حافظهی خود متوجه شود این علوم را قبلاً نداشته و حالا دارد.