تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

محبّت فی‌الله

در آیه‌ی مورد بحث؛ استثنایی ‌به‌كار رفته است که برای رسیدن به دینداری واقعی بسیار راه‌گشاست و آن این‌که می‌فرماید: بگو من از شما در ازاء رسالتم چیزی نمی‌خواهم مگر مودّت نزدیکانم. یك وقت به فرزندتان می‌گوئید: «من در ازاء فراهم‌كردن شرایط تحصیل برای تو، چیزی نمی‌‌‌خواهم جز این‌كه درس بخوانی». این استثناء را استثناء منقطع می‌گویند. خداوند در آیه‌ی مورد بحث به پیامبر(ص) می‌فرماید:
«بگو در ازاء رسالتم از شما هیچ نمی‌‌خواهم جز این‌كه به ذی‌القربایم مودّت كنید. بعـد می‌گوید: مودّتی كه گفتم بكنید «فَهُوَ لَكُم» برای‌ خودتان مفید است، پس عملاً من هیـچ چیز از شما نمی‌خواهم جز این كه می‌خواهم بامودّت ذی القربی راه دینداری‌تان را كامل‌تر كنید.
در قرآن در راستای اجر و مزد رسالت نبی اکرم(ص) فقط یك جا بحث شده و آن هم فقط در همین آیه است كه می‌گوید من اجری از رسالت نمی‌خواهم مگر مودّت فی‌القربی. بعد در آیه‌ی 48 سوره سبأ اشاره می‌کند که آن اجری هم كه گفتم، ‌در رابطه با استجابت دعوت رسول‌الله(ص) و ادامه‌ی دینداری است و به نفع خودتان است. زیرا روح اسلامی که سراسر آن دعوت به توحید است و انصراف از غیر خدا، هرگز مردم را دعوت نمی‌كند به این‌كه خویشاوندان پیامبرتان را - به‌خاطر این‌كه خویشاوند او هستند- دوست بدارید، بلكه برای کمال دینداری مؤمنین و برای آن که دینداری مسلمانان به نتایج واقعی خود دست یابد و مسیر دینداری وارد وادی محبّت الهی شود، چنین نکته‌ای را می‌فرماید و معلوم است که در این مودّت و محبّت، محبّت فِی الله مطرح است، بدون این‌كه ذره‌ای مسئله‌ی خویشاوندی پیامبر(ص) مطرح باشد. این را هم عملاً دیده‌ایم که روح اسلام این نیست كه به کسی بی‌دلیل ارزش بدهد.
همچنان که ملاحظه فرمودید، علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید: «حتی صله‌ی رحم كه در اسلام توصیه به آن شده، محبّت به رحم نیست». یعنی ما حق نداریم جز برای‌ خدا، كسی را دوست بداریم، هرچند وظیفه داریم به دستور خدا ارحام خود را محترم بشماریم و با آن‌ها قطع رابطه نكنیم. یک مسلمان باید فقط خدا را دوست داشته باشد و در عین حال به دستور خداوند باید صله‌ی رحم بكند و به والدین خود نیکی نماید، می‌فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْاِنسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً»؛(5) به انسان توصیه کردیم به والدین خود نیکی کند، یعنی كمكشان كند، و به آن‌ها احترام بگذارد.
دوست داشتن در سرتاسر اسلام فقط برای‌ خداست تا مصداق حقیقی معبودبودن پروردگار محفوظ بماند و در آن راستا، هر انسانِ خدایی، اعم از والدین و غیر والدین را می‌توان دوست داشت، چون نشانی از محبوب دارد. حضرت یعقوب(ع) چندین پسر داشتند، ولی ‌به دو نفر از آن‌ها عشق می‌‌ورزیدند و محبّت خاص داشتند، چون این دو نفر انسان‌های الهی ‌بودند و به جهت انسان الهی‌بودن آن‌ها، خداوند آن دو یعنی یوسف و بنیامین(ع) را به پیامبری برگزید. در مورد محبّت پیامبر(ص) به فاطمه زهرا(س) نیز موضوع از همین قرار است، با این‌که حضرت فقط یك دختر نداشتند ولی فقط حضرت زهرا(س) را كه مظهر عبودیت کامل الهی بودند، در حد جان دوست می‌داشتند. اگر پیامبر اكرم(ص) فاطمه زهرا(س) را به اندازه‌ی بقیه‌ی دخترانشان دوست داشته باشند، معنی‌اش این است كه برای حضرت رسول(ص) خوب و خوب‌تر مساوی است. اگر یكی از برادران یا فرزندان‌تان متدین‌تر است ولی شما او را مانند بقیه دوست دارید نشان می‌دهد كه خدادوستی‌تان مشکل دارد. البته این‌که باید حقوقشان را به طور مساوی رعایت كنید، بحث دیگری است، ولی مگر می‌شود دلی كه خدادوست است فرزند متدیّن و مؤمن خود را به اندازه‌ی فرزند عادی‌ خود دوست داشته باشد؟!
وقتی روشن شد صله‌ی رحم غیر از محبّت به رحم است و اسلام بر هر محبّتی، جز محبّت به خدا خط بطلان كشیده است، جایگاه محبّت و مودّت به ذی‌القربایِ پیامبر(ص) روشن می‌شود.
در مودّت به ذی القربای پیامبر(ص) و مصداق‌های ذی‌القربی، بین شیعه و سنّی‌ هیچ اختلافی نیست. همین امروز هم با آن همه فتنه‌ای که امویان دیروز و وهابیون امروز دامن می‌زنند، وقتی ‌به مكه مشرف می‌شوید بعضاً ملاحظه می‌كنید كه برادران اهل تسنن از مصر یا سودان - به‌خصوص سنّی‌های ‌شمال آفریقا روبه‌روی چاه زمزم یعنی در کنار یكی از آیاتِ بینات الهی- می‌ایستند و نیایش می‌كنند و به پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) متوسل می‌شوند. با این‌كه شیعه هم نیستند ولی چون طبق آیه‌ی قرآن و روایت وارده می‌دانند ذی‌القربا چه کسانی هستند به آن‌ها متوسل می‌شوند.
روح قرآن به عنوان كتاب هدایت الهی این است كه ما را از طریق ارجاع به اهل‌البیت پیامبر(ص) به هدایت اصلی ‌برساند. در آیات 79-77 سوره‌ی واقعه می‌فرماید: «اِنَّه‏ُ لَقُرآنٌ كَریمٌ، فی كِتابٍ مَكنُونٍ»؛ هر آینه آن قرآن، قرآن کریمی است و در مقام و مرتبه‌ی بالایی قرار دارد، به عبارت دیگر الفاظ قرآن یک باطنی ‌دارند و آن باطن مقام خیلی ‌بالایی دارد. «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ» در نوشته‌ای است پنهان، که از دسترس حس و عقل معمولی خارج است. «لا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّروُنَ»؛ فقط مُطَهَّرون می‌توانند با آن قسمتِ متعالی و مكنون قرآن تماس حاصل کنند.
از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: فقط و فقط عده‌ای ‌خاص‌اند كه مطهّرند. می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا»؛(6) ‌خداوند فقط اراده كرده است از شما اهل‌البیت(ع) هرگونه آلودگی را بزداید و یك نوع طهارت خاصی به شما بدهد. پس قرآن از یک طرف می‌فرماید من یك حقیقت عالیه‌ای ‌دارم كه مطهّرون می‌توانند با آن تماس بگیرند، از طرف دیگر خودش مطهّرون را معرفی می‌كند كه آن‌ها اهل‌البیت(ع) هستند. این آیات به‌خوبی ما را متوجه این امر می‌کند که برای ‌درك حقیقی قرآن باید دامن «اهل‌البیت» را بگیرید، زیرا آن‌ها با حقیقت قرآن و جنبه‌ی متعالی و پنهان آن، در تماس‌اند. حال وقتی در آیه‌ی 23 سوره‌ی شوری می‌فرماید: ذی القربی را دوست داشته باشید؛ آیا نتیجه نمی‌گیرید كه این نوع دوست‌داشتن یک‌نوع دوست‌داشتن برای ‌فهم بهتر قرآن است؟ عـلامـه‌(ره)‌ با توجه به همین نکات می‌فرمایند: سایر آیات كه ما را به اهل‌البیت(ع) ارجاع می‌دهد برای‌ فهم بهتر قرآن است، تا متوجه باشیم منظور از واجب‌كردن مودّت اهل‌‌البیت(ع) و اجر رسالت قراردادن آن، تنها این بود كه این محبّت وسیله‌ای شود تا مردم به ایشان رجوع كنند و از این طریق، اهل‌البیت مرجع علمی مسلمانان قرار گیرند. چرا که قرآن در آن‌جا فرمود: این‌ها با باطن قرآن و اصل قرآن در تماس‌اند و در این‌جا می‌فرماید كه به این‌ها مودّت و محبّت بورزید و دلتان را متوجه این‌ها بكنید، نتیجه آن می‌شود که به آن‌ها رجوع کنید تا دین واقعی را در اختیارتان بگذارند.