یكی از خصوصیات مخلَصین این است كه کمالاتشان موهبی است، یعنی از طرف خدا به آنها داده شده و این طور نیست که مثل انسانهای معمولی به تدریج آن کمالات را اکتساب کرده باشند، چون خدا روی آنها برنامهریزی خدا داشته است. مقام مخلَصین مثل مخلِصین نیست که خودشان اراده كرده باشند با پذیرفتن دین خاص، به تدریج به کمالات لازم دست یابند. حضرت رضا(ع) در وصف امامانی که باید بعد از پیامبر(ص) هدایت جامعه را به عهده بگیرند، میفرمایند: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عِدْلٌ وَ لَا یُوجَدُ لَهُ بَدِیلٌ وَ لَا لَهُ مَثِیلٌ وَ لَا نَظِیرٌ، مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُتَفَضِّلِ الْوَهَّاب»(205) امام؛ یگانهی دوران است، هیچكس به پایهی او نرسد، عالمى همطرازش نباشد، جایگزین و مثل و مانند ندارد، بدون سعى و طلب به فضل خداىِ وهاب به همهی فضائل ممتاز است. چنانچه ملاحظه میفرمایید حضرت رضا(ع) نیز بر غیر اکتسابی و موهبیبودن مقام امام تأکید میفرمایند.
ما در این دنیا نیاز داریم بدانیم كه خداوند چه چیزی را حق میداند و چه چیزی را باطل و این نیاز وقتی به واقع جواب داده میشود که نمونههایی در دنیا باشند كه مطلقاً نمونههای نمایش رضایت پروردگار باشند، تا دوستی با آنها دوستی با خدا باشد و دشمنی با آنها دشمنی با خدا باشد و لازم است پرورندهی چنین کسانی آنها را در تمام عمر از هرگونه آلودگی منزه نگه دارد.
وقتی روشن شد عصمتِ مخلَصین اکتسابی نیست و موهبی است به این نتیجه میرسیم که خداوند تکویناً چنین مقامی را به آنها داده و لذا وجودشان عین عصمت است. و آیهی تطهیر نیز از این نوع عصمت برای اهل البیت(ع) خبر میدهد، زیرا میگوید: خدا فقط اراده کرده است شما اهل البیت را از هر گونه آلودگی پاک گرداند(206) در حالیکه از طرف دیگر خداوند اراده کرده از طریق فرستادن پیامبران، همهی مردم از آلودگی پاک شوند، پس معلوم میشود آن نوع پاککردنی که برای اهلالبیت(ع) اراده کرده است از نوع دیگری است، و از آن جایی که پاککردن مردم از آلودگی به صورت تشریعی انجام میشود و باید خود مردم به تدریج در اصلاح خود بکوشند، باید ارادهی خداوند جهت پاککردن اهلالبیت(ع) از آلودگی، ارادهی تکوینی باشد و این همان مقام مخلَصین است که خداوند آنها را برای خود پاک کرده است و هیچکس سهمی در آنها ندارد مگر خودِ خداوند و در همین راستاست که حضرت امام حسن عسکری(ع) میفرمایند: «اِنَّ قُلُوبَنَا اَوْعِیةُ مَشِیةِ اللّه فَاِذَا شَاءَ شِئْنا»؛(207) قلبهای ما ظرف اراده و خواست خداوند است، چون او بخواهد، ما میخواهیم. و حضرت(ع) میفرمایند آنجا که خداوند فرمود: «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ»؛(208) شما نمیخواهید مگر آنچه را خدا بخواهد، در رابطه با ما است و این همان قول رسول خدا(ص) است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قَلْبَ وَلِیِّهِ وَكْراً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شِئْنَا»(209) خداوند دل ولىّ خود را آشیانهی ارادهی خویش قرار داده هرگاه او بخواهد ما نیز مىخواهیم. و به همین جهت خداوند میفرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»؛(210) منزه است خداوند از آنچه انسانها او را وصف میکنند، مگر آن طور که بندههای مخلَصِ او، او را وصف مینمایند، که نمونهی توصیف حقیقی توحید الهی را در نهجالبلاغهی علی(ع) میتوان یافت و واقعاً اگر امامان(ع) نبودند آیا چنین توصیفاتی واقع میشد؟
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت رمز و راز اینکه خداوند اجازه داده است تا مخلَصین او را توصیف کنند آن است که قلب آنها تماماً محل تجلی انوار پروردگار است، بنا به فرمایش علامه طباطبائی(ره) در رابطه با آیهی 160 سورهی صافات؛ «هرکس خدا را با مفاهیم محدودی که در پیش خود دارد، وصف میکند و همان را برای خدا کمال میداند، در حالی که خدای متعال، نامحدود و بالاتر از این تعاریف است، و بندگان مخلَص کسانی هستند که تماماً هستی آنان برای خدای سبحان است و غیر خدا در حریم دل آنها راه ندارد و لذا آنها خدا را شناختهاند و بر همان اساس وصف میکنند». چون با تمام وجود نمایش حقاند و خداوند با زبان آنان با بندگان سخن میگوید، که در حدیث قدسی به آن اشاره دارد و میفرماید: «كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ به وَ بَصَرَهُ الَّذِی یَبْصِرُ به وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ به»؛(211) گوش او می شوم که بدان گوش بشنود وچشم او میشوم که بدان ببیند و زبان او میشوم که بدان سخن بگوید.
حال که روشن شد ما نیاز داریم عدهای به عنوان نمونههای رضایت الهی همواره در صحنهی زندگی بشر باشند و خداوند آنها را جهت چنین امری پرورانده، میفهمیم خداوند ما را تا عالیترین مرحله هدایت یاری فرموده است.