علمای اخلاق میفرمایند: هر چند انسان باید تلاش كند تا رذایل اخلاقی خود، مثل ریا و حسد و كبر و حبّ دنیا و حبّ شهرت را از خود دور كند ولی عموماً تا آخر گرفتار این صفات است. حتی قرآن میفرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلّا وَ هُمْ مُشْرِكون»؛(171) اكثر مؤمنین گرفتار شركاند كه البته منظور شرك خفی است. با این همه میفرمایند: اگر شور محبّت به انسان كاملی در جان انسان افتاد، تمام این رذایل و عیبها رخت بر میبندند، چون در مودّت و محبّت به محبوب، خودی برای مُحِبّ نمیماند كه بخواهد روی آن حساب باز كند. در عشق و محبّت، نظر به خود مطرح نیست، تا خودخواهی در میدان باشد، عاشق، لاابالی است و هرگز رعایت خود را نمیکند. گفت:
لاابالی عشق باشد نی خرد
عقل آنجا میرود، سودی كند
وقتی عشق آمد انسان به خودش هم رحم نمیكند.
سینه چاك و یكه تاز و بیحیا
در بلا چون سنگ زیر آسیا
محبّت و مودّت به انسان كامل، انسان را فوق سودها و زیانها میبرد و خودخواهی او را میسوزاند، به همین جهت رسول خدا(ص) میفرمایند: «مَنْ مَاتَ عَلی حُبّ آل مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهیداً» هر کس بر محبّت آل محمد بمیرد شهید مرده است. چون شهادت یک نحوه فناءِ فیالله است و محبّت به انسان کامل با نفی هرگونه منیت، انسان را به مقام فنای از خود و بقاء به حق میرساند. اگر کسی میخواهد ریشهی شركِ خفی در او سوزانده شود و از آثار حبِّ شهرت آزاد گردد، باید پای عشق حقیقی را به میدان آورد، زیرا در چنان عشقی دلواپس خود نیست چه رسد به شهرت خود. گفت:
گر مرید راه عشقی فكر بد نامی مكن
شیخ صنعا خرقه رهن خانهی خمّار داشت
این نوع آزادشدن از شهرت فقط در مکتب محبّت به انسانهای کامل تحقق عملی پیدا میکند، به همین جهت امام باقر(ع) به یکی از اصحاب خود میفرمایند: «اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّكَ ذَلِك»(172) اگر تمام همشهریانت جمع شدند و گفتند: «تو مرد بدى هستى» و این سخن محزونت سازد، و چنانچه گفتند: «تو مرد خوبى هستى» تو را خوشحال كند، بدان كه تو در ولایت ما نخواهى بود.