وقتی متوجه شدیم مقام فنای عبد در رب یعنی چه و در آیهی تطهیر تدبر نمودیم که میفرماید: ما اراده کردهایم شما خانواده را در مقام تطهیر قرار دهیم و روشن شد این تطهیر، تطهیر تکوینی است، و تمام ابعاد وجودی آنها عین طهارت از هرگونه پلیدی است، اعم از بُعد قلبی تا بُعد جسمی، همانطور که آب تکویناً عین تری است، حال میفهمیم چرا امام صادق(ع) میفرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّذِی لَا یُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا قَالَ فَادْعُوهُ بِه»؛(22) سوگند به خدا مائیم اسماء حسنای الهی که هیچ چیزی از بندگان پذیرفته نمیشود مگر با معرفت به ما، که خداوند فرمود او را به آن اسماء حسنا بخوانید.
از حضرت «الله» به عنوان جامع کمالات در تجلی اول، مخلوقی متجلی میشود که در مقام مخلوقیت جامع همهی کمالات الهی است و موجودی که ظرفیت حمل همهی کمالات الهی را داشته باشد جز انسان نمیتواند باشد و لذا قرآن فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»؛(23) همهی اسماء را به آدم تعلیم کردیم. و حضرت صادق(ع) در حدیث فوق متذکر همین نکتهاند که آن تجسم عینی انسانی که حامل همهی اسماء الهی است، ما اهل البیت هستیم که خداوند مودّت و محبّت به آنها را به مسلمانان دستور فرموده تا از این طریق راه ارتباط با خودش را بر بندگانش بگشاید و راه عشق الهی گُم نشود و شوق به کمال مطلق، بدون تجسم عینی، از منظر ها خارج نگردد و دلِ بیتاب حق، سرگردان نشود که از کجا باید شروع کند.
ابن عباس میگوید: «فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی؛ فَقَالَ عَلَیْكَ بِحُبِّ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ- فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی؛ قَالَ عَلَیْكَ بِمَوَدَّةِ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ، وَ الَّذِی بعَثَنِیبالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى یَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ تَعَالَى أَعْلَمُ فَإِنْ جَاءَهُ بِوَلَایَتِهِ قَبِلَ عَمَلَهُ عَلَى مَا كَانَ فِیهِ وَ إِنْ لَمْ یَأْتِهِ بِوَلَایَتِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ عَنْ شَیْءٍ وَ أَمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَ الَّذِیبعَثَنِیبالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ النَّارَ لَأَشَدُّ غَضَباً عَلَى مُبْغِضِ عَلِیٍّ مِنْهَا عَلَى مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَلَدا»؛(24)
عرض كردم: یا رسول اللّه! مرا توصیهاى بكن. فرمود: على بن ابى طالب را دوست بدار. عرض كردم: یا رسول اللّه! دیگر چه سفارشى دارى؟ فرمود: به على بن ابى طالب مودّت بورز. سوگند به خدایى كه مرا به حقّ به پیامبرى برانگیخته است خداوند هیچ حسنهاى را از بندهاى نمىپذیرد مگر آن كه از حبّ على بن ابى طالب از او پرسش كند و خداوند، آگاه است اگر بندهی او در حالى به روز رستخیز آمد كه ولایت على را با خود داشت، عمل او را میپذیرد و اگر ولایت او را نداشت دیگر خداوند از اعمال او پرسشى نمىكند و فرمان مىدهد به آتش دراندازندش. اى ابن عبّاس! سوگند به خدایى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت، آتش بر كسى كه نسبت به على كینه ورزد بیشتر شعله خواهد كشید تا كسى كه براى خدا فرزند قائل باشد.
با دقت در امثال روایت فوق متوجه میشویم دینداری با محبّت به ذیالقربی بركاتی دارد كه اولین نتیجهی آن تحقق دینداری است و نهایت آن فنای در محبوب است به آن معنی که:
آبکوزه چون در آب جو شود
محو در وی گردد و او جو شود
وقتی آب کوزه در جوی وارد شد دیگر احساس محدودبودن به کوزه را ندارد و احساس آبِ جویبودن میکند؛ همان حالتی که برای شهدا پیش میآید که مصداق کامل فناء فیاللهاند و لذا امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»؛(25) هركس از شما در بستر خود جان سپرد در حالى كه حقّ پروردگار خود و رسول او و اهل بیت وى را بشناسد، شهید مرده و اجر او بر كردگار است.
دقت در این دو روایت اخیر؛ رازهای بزرگی را بر ما میگشاید که این مقال ظرفیت طرح آنها را ندارد، فقط همین اندازه فکر کن که چگونه خداوند در منظر حبّ علی(ع) هر حسنهای را از بندگانش میپذیرد و چگونه معرفت به خدا و رسول و اهل بیت رسول(ص) موجب فنای عبد از انانیت خود میشود که چنانچه با آن معرفت از دنیا رحلت کرد، شهید مرده است.