تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

لزوم وضع مقرّرات و احکام توسّط مقامی برتر%

برای رسیدن افراد یک جامعه به کمالات معنوی و حقیقی خود، باید اوّلاً وجود جامعه حفظ شود و همبستگی‏های اجتماعی کاملاً محفوظ بماند و ثانیاً رفتارهای اجتماعی افراد در جهت استکمال و پیشرفت معنوی باشد. برای تحقق این دو منظور، باید از همان آغاز پیدایش جامعه، احکام و مقرّراتی وضع گردد تا مورد عمل واقع شود. نمی‏توان به انتظار نشست تا پس از گذشت دهها، صدها و هزاران سال، همه افراد جامعه به رشد و بلوغ فکری و عقلی برسند و دریابند که چه کارهایی را باید بکنند و کدام را نباید انجام دهند. زیرا چنان زمانی نخواهد رسید که همه اعضای جامعه به بلوغ عقلی مطلوب برسند، مخصوصاً که بعضی افراد از استعداد عقلانی کمی برخوردارند. دیگران هم به سبب کارهای زندگی و امور معیشتی فرصت و مجالی نمی‏یابند که دانش‏های مورد نیاز را کسب کنند و آنگاه درباره امور اجتماعی و حقوقی به تفکّر و تأمّل بپردازند. گذشته از این، اگر از همان روز نخستِ تشکّل یک جامعه، احکام و مقرّرات ضروری وجود نداشته باشد، جامعه رو به تباهی رفته و از هم خواهد پاشید.%
از سوی دیگر - چنانکه سابقاً گفتیم - انسانها نه دانش و شناخت کافی نسبت به مصالح و مفاسد واقعی دنیوی و اخروی و شیوه‏های جلب مصلحت و دفع مفسده دارند و نه از خواهشهای نفسانی و حبّ و بغضهای نابجا خالیند. بنابراین، در تعیین راه و رسم زندگی و قوانین و مقرّرات اجتماعی و حقوقی، هم دچار خطا و لغزش می‏شوند و هم چه بسا منافع شخصی خود را بر مصالح اجتماعی دیگران مقدم بدارند. همچنین گفتیم که قوانین و مقرّرات حقوقی نباید به شکل جمله‏های خبری که بیانگر ارتباطات علّی و معلولی میان افعال اجتماعی و نتایج مترتّب بر آنها هستند بازگو شوند، بلکه باید به صورت امر و نهی و الزام و تکلیف بیان گردند تا مردم به اطاعت و عمل سوق داده شوند و احساس کنند که چاره‏ای جز اطاعت و التزام ندارند. پس قانونگذار چاره‏ای از امر و نهی و انشاء و اعتبار ندارد و چون چنین است به ناچار باید نوعی برتری و علوّ نسبت به سایر افراد جامعه داشته باشد تا دیگران فرمان او را گردن نهند، درست است که آمریّت و امیر بودن یک امر اعتباری است، ولی همین امر اعتباری اگر هیچ پشتوانه حقیقی نداشته و متّکی به هیچ گونه علوّ واقعی نباشد، کسی آن را نمی‏پذیرد. اگر کسی که هیچ امتیازی نسبت به دیگری ندارد بگوید: «من خود را امیر تو اعتبار می‏کنم بنابراین باید مطیع من باشی»، مخاطب او نیز در پاسخ می‏تواند بگوید: «خیر، من خود را فرمانده تو اعتبار می‏کنم لذا فرمانبردار من باش». پس اعتبار آمریّت وقتی می‏تواند مؤثّر باشد و هدف از اعتبار را تحقق بخشد که گزاف نبوده و ریشه در امور حقیقی داشته باشد.%
حال اگر راهی جز این نبود که یکی از افراد انسان، واضع قانون باشد و امیر دیگران گردد، باید دو امتیاز داشته باشد:%
نخست از علم بیشتری برخوردار باشد تا مصالح و مفاسد را بهتر بشناسد و شیوه‏های مطلوبتری برای جلب مصالح و دفع مفاسد پیشنهاد کند.%
دوم این که از قدرت بیشتری بهره‏مند باشد تا بهتر بتواند مردم را به عمل و اطاعت، الزام و اجبار کند و ضمانت اجرائی اوامر و نواهیش بیشتر باشد. قرآن درباره فرماندهی طالوت می‏گوید:%
«وَقالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا اَنّی‏ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَنَحْنُ اَحَقَّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفیهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتی‏ مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (128)؛ و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث کرده است، گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با این که ما از او شایسته‏تریم و او ثروت زیادی ندارد؟ گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرتِ) جسم وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد می‏بخشد و احسان خداوند وسیع است و (از لیاقت افراد برای منصب‏ها) آگاه است.»%
اینک با توجه به همه این مطالب، می‏گوییم: خدای متعال که هم علم و قدرت بی‏کران دارد و هم بی‏نیاز مطلق است - در نتیجه سود شخصی برای او متصوّر نیست - و هم مالکیّت و ربوبیّت حقیقی نسبت به مخلوقات خود دارد و هم نسبت به بندگانش لطف و رحمت بی‏پایان دارد، از هر موجود دیگری شایسته‏تر است که برای او آمریّت و امیریّت اعتبار شود. به تعبیر کوتاه‏تر، مجموعه ویژگیهایی که برای یک آمر و امیر ضرورت دارد به شکل کاملتر در خدای متعال هست، پس قانونگذاری هم تنها به او می‏برازد و بس.%
%