تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نه افراط نه تفریط

%
کدامیک از این دو گرایش را باید پذیرفت؟ آیا حقوق واقعیتی نفس‏الامری دارد یا اینکه قوامش تنها به انشاء و اعتبار است؟ ظاهراً دو گرایش مذکور در دو طرف افراط و تفریط است و شایسته است به حد میانه‏ای بگراییم.%
سخن کسانی که قوام حقوق را به انشاء و اعتبار می‏دانند مردود است، زیرا همه قبول دارند و حتی خود اینان - ناآگاهانه - اعتراف دارند که قانونگذار باید مصلحت جامعه را در نظر بگیرد یا جانب عدالت را رعایت کند و حق را پاس دارد. - با این که بر طبق مبنای این گروه، سخن از مصلحت و عدالت و حق نمی‏توان گفت - این قبیل تعبیرها همگی گویای این حقیقت‏اند که قوانینی که در یک جامعه محلّ اعتبار و مورد عمل است، تأثیرات واقعی و تکوینی در زندگی افراد دارد؛ به راستی آثار خوب یا بدی که بر عمل به قوانین اجتماعی مترتب می‏گردد قابل انکار نیست.%
به عنوان نمونه، «آزادی جنسی» اگر در جامعه‏ای قانونی و مشروع شناخته شود، پیامدهای بسیار بدی خواهد داشت که تکویناً بر آن ترتب می‏یابد؛ میان عمل به این قانون و آثار سؤ ناشی از آن ارتباط علّی و معلولی برقرار است. به دیگر سخن، چنین قانونی دارای مفسده واقعی است، چه بدانیم یا ندانیم، چه بخواهیم یا نخواهیم.%
اساساً همین که گفته می‏شود فلان قانون، به حال جامعه، زیان‏آور یا سودمند است، به روشنی گویای این است که اوّلاً اعتبار و اجرای قانون نتایج تکوینی و حقیقی در زندگی اجتماعی انسانها دارد و ثانیاً هدف قانونگذار باید تأمین مصالح واقعی افراد جامعه باشد و این هدف با وضع هر قانونی به دست نمی‏آید. بعضی از قوانین هدف مذکور را به خوبی محقق می‏سازند که اینها نافع و سودمند قلمداد می‏شوند و برخی دیگر نمی‏توانند آن هدف را تحصیل کنند یا حتی سدّ راه تحقق آن می‏شوند، این قبیل قوانین، ضارّ و زیان‏آور به‏شمار می‏آیند.%
به دیگر سخن، نمی‏توان حقوق را یک قرارداد محض و بی‏پایه انگاشت قوانین حقوقی و اجتماعی باید بر اساس مفاسد و مصالح واقعی وضع شود. در این میان، یک دسته از قوانین با توجّه تام به مفاسد و مصالح وضع شده‏اند، لذا درست و صحیح محسوب می‏شوند و دسته‏ای دیگر، بی‏اعتنا به مصالح و مفاسد تنظیم شده‏اند، بنابراین نادرست و غلط به شمار می‏آیند. پس در میان قوانین نیز، درست و نادرست وجود دارد.%
این که گاهی قانونگذاران از وضع قانونی پشیمان می‏شوند و برای آن که زیان‏های ناشی از اجرای آن بیشتر دامن‏گیر اجتماع نشود در مقام الغا و نسخ آن برمی‏آیند و قانونی جدید تصویب می‏کنند، خود نشان‏دهنده آن است که قانون نیز می‏تواند غلط و نادرست باشد و این هنگامی است که همسو و موافق مصالح واقعی نباشد.(44)%
کوتاه سخن این‏که انشاء و اعتبار، جعل و وضع و امر و نهی بخشی از کارهای انسان است که به واقعیات نفس‏الامری نظر دارد و اگر بر اساسِ واقعیّات انجام نگیرد هدف حقوق، حاصل‏شدنی نخواهد بود. به عبارت روشن‏تر، احکام تابع مصالح و مفاسد واقعی است و این ملاکها تابع علم و جهل و خواستن و نخواستن هیچ فرد یا گروهی نیست. پس اگر قانون به صورت انشاء محض هم بیان شود، باز در زیر نقاب انشاء و وضع، یکسره به واقعیّات عینی نظر دارد.%
از این سخنان توهّم نشود که ما عقاید طرفداران حقوق طبیعی یا عقلی یا الهی را دربست پذیرفته‏ایم، یا عقاید مکاتب پزیتویستی و تاریخی را - از سر تا بن - باطل دانسته‏ایم. بی‏گمان، هر نظام حقوقی از یک رشته مفاهیم اعتباری فراهم می‏آید و هر جا درباره قانونی حقوقی گفتگوست سخن از اموری اعتباری در میان است که واضعی بشری یا فوق بشری وضع کرده است و تا مدتی - کم یا بیش - اعتبار دارد و چه بسا زمانی دست‏خوش نسخ و الغا گردد. احکام الهی نیز ممکن است در شریعت بعدی و حتی در همان شریعت نسخ شود. اما نکته مهمّ این است که در مرتبه‏ای قبل از اعتباریافتن یک قانون، مصالح و مفاسد واقعی ثبوت دارد و به تعبیر اصولیون متأخر اسلام، می‏توان گفت که مصالح و مفاسد واقعی یا ملاکهای احکام (مبانی حقوق) حکم شأنی‏اند؛ یعنی قانونند که هنوز به مرحله فعلیّت نرسیده‏اند و قانونیّت فعلیشان از هنگامی آغاز می‏گردد که انشاء شوند و توسط پیام‏آوری ابلاغ گردد و به مردم برسد از آن هنگام حکم شأنی به حکم انشائی و سپس بر حکم فعلی و منجزّ بدل می‏شود.%
%