تربیت
Tarbiat.Org

حقوق و سیاست در قرآن‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

واژه حق‏

%
این واژه معانی گوناگونی(7) دارد که در همه معانی لغوی و اصطلاحی آن یک نحو «ثبوت» ملحوظ است، خواه ثبوت تکوینی و حقیقی باشد و خواه ثبوت قراردادی و اعتباری. در اینجا فقط به معنای مصطلح آن در حقوق می‏پردازیم. معنایی که از این کلمه در قلمرو حقوق استفاده می‏شود مفهومی است اعتباری؛ هنگامی که می‏گوییم حق خیار یا حق شفعه یا حق مرد برزن یا حق زن بر مرد، همین مفهوم اعتباری را در نظر داریم. اعتباری‏بودن این مفهوم به این معنی است که به هیچ‏وجه «ما بإزاء» عینی خارجی ندارد و تنها در ارتباط با افعال اختیاریِ انسانها مطرح می‏شود؛ انسانهای آزاد و صاحب اختیار یک دسته کارها را باید انجام دهند و از دسته دیگری از کارها باید بپرهیزند، بر محور همین بایدها و نبایدهای حاکم بر رفتار آدمیان، مفاهیمی از قبیل «حق» و «تکلیف» زاده می‏شوند.%
در زمینه تعریف «حق» فلاسفه حقوق و حقوقدانان مطالعات و تحقیقات فراوانی به عمل آورده‏اند و اصولیون و فقهای ما بحثهای عمیق و وسیع داشته‏اند و علاوه بر طرح این مسأله در کتب اصول و فقه، در رسائل مفرده و نگاشته‏های جداگانه به این خصوص پرداخته‏اند. البته ذکر همه تعریفهایی که از حق شده یا می‏تواند بشود و بررسی و نقد آنها و سرانجام اتخاذ یک تعریف به عنوان تعریف مقبول در شأن یک بحث فقهی و اصولی بسیار گسترده و دامنه‏دار است، لکن ما در اینجا، تعریفی(8) که به گمان خودمان، نسبت به تعریفهای دیگر رجحان دارد می‏آوریم و از ورود در چنان مبحث وسیعی چشم می‏پوشیم.%
«حق امری است اعتباری که برای کسی (لَهُ) بر دیگری (عَلَیه) وضع می‏شود».%
این حق ممکن است ریشه واقعی داشته یا نداشته باشد؛ یعنی در مفهوم آن - به عنوان یک مفهوم اعتباری و حقوقی - وجود یا عدم ریشه واقعی ملحوظ نیست. البته ما معتقدیم که همه احکام شرعی دارای مصالح و مفاسد واقعی هستند و براساس همان مصالح و مفاسد، اعتبار می‏شوند.%
در این تعریف به سه عنصر بر می‏خوریم:%
1- کسی که حق برای اوست (مَنْ لَهُ الْحَقُّ).%
2- کسی که حق بر اوست (مَنْ عَلَیهِ الْحَقُّ).%
3- آنچه متعلّق حق است.%
کسی که حق برای اوست گاهی یک تن است، چنانچه در حق شوهر نسبت به زن، صاحب حق یکی بیش نیست، و گاهی دو یا سه یا چند تن و حتی همه افراد یک جامعه است، مثل حقی که همه مسلمانان نسبت به «اراضی مفتوح العنوه»(9) دارند و گاهی اساساً «صاحب حق» شخص حقیقی نیست، بلکه شخصیت حقوقی دارد مانند حقوقی که دولت دارد؛ درست است که عنوان اعتباری «دولت» قائم به کابینه و اعضای آن یعنی رئیس دولت و هیأت وزراست، لکن این عنوان به لحاظ شخص آنها نیست، بلکه به لحاظ مقام و منصبشان می‏باشد؛ اعضای یک کابینه تا هنگامی که در مقامات و مناصب خود باقیند از «حقوق» خاص دولت استفاده می‏کنند و هنگامی که آن مقامات را - به هر علتی - از دست دادند، حق بهره‏برداری از آن حقوق خاص را نیز از دست می‏دهند و آن را به اعضای جدید کابینه می‏سپارند. می‏بینیم که رفت و آمد اعضای کابینه حقوق دولت را دستخوش تغییر و زوال نمی سازد، تنها این حقوق از گروهی به گروه دیگر انتقال می‏یابد؛ و این خود نشانه آن است که در «حقوق دولت» اشخاص حقوقی صاحب حقند، نه اشخاص حقیقی.%
در این گونه موارد - که صاحب حق شخصیّت حقوقی دارد - فقهای ما تعبیر «جهت» را به کار می‏برند و می‏گویند: «این حق از آنِ جهت است» گاهی نیز ذی حق اصلاً انسان نیست، مثلاً ممکن است که برای مسجدی حقی قائل شوند و بگویند: این مسجد حریمی دارد و تا فاصله چند متری اطرافش نباید کسی مزاحم آن شود.%
همین سخنان درباره «کسی که حق بر اوست» نیز صادق است؛ گاهی حق بر یک تن است، مثلاً در حق زن نسبت به شوهر تنها یک تن یعنی شوهر است که حقی بر او وضع شده است؛ گاهی نیز حق بر دو یا سه یا چند یا همه شهروندان و کل جامعه وضع می‏شود، مثلاً زمانی که برای مالک یک خانه حق هر گونه تصرف در آن خانه معتبر شناخته می‏شود، همه شهروندان(10) به جز مالک خانه از چنان تصرفی ممنوع هستند؛ گاهی نیز حق بر یک شخص حقوقی - نه حقیقی - ثابت می‏گردد مثل حقوقی که مردم بر دولت یا دولتی بر دولت دیگر دارد.%
با توجه به تعریفی که از «حق» ارائه شد معلوم گردید که «حق» از مفاهیم ذات‏الاضافه است؛ مفاهیم به مفاهیم نفسی و مفاهیم اضافی یا نسبی منقسم می‏شوند. مفاهیم نفسی، هیچ گونه اضافه یا نسبت در آنها نیست، مانند مفهوم «آب» و «حیات» اما مفاهیم اضافی نوعی اضافه و نسبت در آنها نهفته است، مانند مفاهیم «علم» و «قدرت» که همیشه علم به چیزی تعلق می‏گیرد و تا آن چیز «معلوم» نباشد علم محقق نمی‏گردد، همین‏طور «قدرت» باید به کاری تعلق بگیرد که تا آن کار نباشد قدرت تحقق نمی‏یابد. مفهوم حق نیز از همین قسم مفاهیم اضافی است زیرا در آن چند نسبت و اضافه وجود دارد؛ اضافه من له الحق با متعلق حق و اضافه من له الحق با من علیه الحق و بالعکس. دقت کنید که مفهوم حق خود اضافه نیست، بلکه اضافه دارد.%
حق لوازمی نیز دارد که یکی از آشکارترین آنها «بهره‏وری» است؛ کسی که نسبت به چیزی یا کسی حق دارد می‏تواند از متعلّق حق خود بهره‏ور شود و نفعی(11) ببرد.%
«اختصاص» و «امتیاز» نیز از لوازم حقند، چون نفعی که صاحب حق از متعلق حق می‏برد مانع از آن می‏شود که دیگران آن بهره را ببرند. می‏توان گفت که نفع مذکور به ذی‏حق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهره‏وری ممنوعند و حق به سود ذی حق بر آنان است، می‏توان گفت که حق نوعی امتیاز برای ذی حق ایجاد کرده است.%
%