%
این واژه معانی گوناگونی(7) دارد که در همه معانی لغوی و اصطلاحی آن یک نحو «ثبوت» ملحوظ است، خواه ثبوت تکوینی و حقیقی باشد و خواه ثبوت قراردادی و اعتباری. در اینجا فقط به معنای مصطلح آن در حقوق میپردازیم. معنایی که از این کلمه در قلمرو حقوق استفاده میشود مفهومی است اعتباری؛ هنگامی که میگوییم حق خیار یا حق شفعه یا حق مرد برزن یا حق زن بر مرد، همین مفهوم اعتباری را در نظر داریم. اعتباریبودن این مفهوم به این معنی است که به هیچوجه «ما بإزاء» عینی خارجی ندارد و تنها در ارتباط با افعال اختیاریِ انسانها مطرح میشود؛ انسانهای آزاد و صاحب اختیار یک دسته کارها را باید انجام دهند و از دسته دیگری از کارها باید بپرهیزند، بر محور همین بایدها و نبایدهای حاکم بر رفتار آدمیان، مفاهیمی از قبیل «حق» و «تکلیف» زاده میشوند.%
در زمینه تعریف «حق» فلاسفه حقوق و حقوقدانان مطالعات و تحقیقات فراوانی به عمل آوردهاند و اصولیون و فقهای ما بحثهای عمیق و وسیع داشتهاند و علاوه بر طرح این مسأله در کتب اصول و فقه، در رسائل مفرده و نگاشتههای جداگانه به این خصوص پرداختهاند. البته ذکر همه تعریفهایی که از حق شده یا میتواند بشود و بررسی و نقد آنها و سرانجام اتخاذ یک تعریف به عنوان تعریف مقبول در شأن یک بحث فقهی و اصولی بسیار گسترده و دامنهدار است، لکن ما در اینجا، تعریفی(8) که به گمان خودمان، نسبت به تعریفهای دیگر رجحان دارد میآوریم و از ورود در چنان مبحث وسیعی چشم میپوشیم.%
«حق امری است اعتباری که برای کسی (لَهُ) بر دیگری (عَلَیه) وضع میشود».%
این حق ممکن است ریشه واقعی داشته یا نداشته باشد؛ یعنی در مفهوم آن - به عنوان یک مفهوم اعتباری و حقوقی - وجود یا عدم ریشه واقعی ملحوظ نیست. البته ما معتقدیم که همه احکام شرعی دارای مصالح و مفاسد واقعی هستند و براساس همان مصالح و مفاسد، اعتبار میشوند.%
در این تعریف به سه عنصر بر میخوریم:%
1- کسی که حق برای اوست (مَنْ لَهُ الْحَقُّ).%
2- کسی که حق بر اوست (مَنْ عَلَیهِ الْحَقُّ).%
3- آنچه متعلّق حق است.%
کسی که حق برای اوست گاهی یک تن است، چنانچه در حق شوهر نسبت به زن، صاحب حق یکی بیش نیست، و گاهی دو یا سه یا چند تن و حتی همه افراد یک جامعه است، مثل حقی که همه مسلمانان نسبت به «اراضی مفتوح العنوه»(9) دارند و گاهی اساساً «صاحب حق» شخص حقیقی نیست، بلکه شخصیت حقوقی دارد مانند حقوقی که دولت دارد؛ درست است که عنوان اعتباری «دولت» قائم به کابینه و اعضای آن یعنی رئیس دولت و هیأت وزراست، لکن این عنوان به لحاظ شخص آنها نیست، بلکه به لحاظ مقام و منصبشان میباشد؛ اعضای یک کابینه تا هنگامی که در مقامات و مناصب خود باقیند از «حقوق» خاص دولت استفاده میکنند و هنگامی که آن مقامات را - به هر علتی - از دست دادند، حق بهرهبرداری از آن حقوق خاص را نیز از دست میدهند و آن را به اعضای جدید کابینه میسپارند. میبینیم که رفت و آمد اعضای کابینه حقوق دولت را دستخوش تغییر و زوال نمی سازد، تنها این حقوق از گروهی به گروه دیگر انتقال مییابد؛ و این خود نشانه آن است که در «حقوق دولت» اشخاص حقوقی صاحب حقند، نه اشخاص حقیقی.%
در این گونه موارد - که صاحب حق شخصیّت حقوقی دارد - فقهای ما تعبیر «جهت» را به کار میبرند و میگویند: «این حق از آنِ جهت است» گاهی نیز ذی حق اصلاً انسان نیست، مثلاً ممکن است که برای مسجدی حقی قائل شوند و بگویند: این مسجد حریمی دارد و تا فاصله چند متری اطرافش نباید کسی مزاحم آن شود.%
همین سخنان درباره «کسی که حق بر اوست» نیز صادق است؛ گاهی حق بر یک تن است، مثلاً در حق زن نسبت به شوهر تنها یک تن یعنی شوهر است که حقی بر او وضع شده است؛ گاهی نیز حق بر دو یا سه یا چند یا همه شهروندان و کل جامعه وضع میشود، مثلاً زمانی که برای مالک یک خانه حق هر گونه تصرف در آن خانه معتبر شناخته میشود، همه شهروندان(10) به جز مالک خانه از چنان تصرفی ممنوع هستند؛ گاهی نیز حق بر یک شخص حقوقی - نه حقیقی - ثابت میگردد مثل حقوقی که مردم بر دولت یا دولتی بر دولت دیگر دارد.%
با توجه به تعریفی که از «حق» ارائه شد معلوم گردید که «حق» از مفاهیم ذاتالاضافه است؛ مفاهیم به مفاهیم نفسی و مفاهیم اضافی یا نسبی منقسم میشوند. مفاهیم نفسی، هیچ گونه اضافه یا نسبت در آنها نیست، مانند مفهوم «آب» و «حیات» اما مفاهیم اضافی نوعی اضافه و نسبت در آنها نهفته است، مانند مفاهیم «علم» و «قدرت» که همیشه علم به چیزی تعلق میگیرد و تا آن چیز «معلوم» نباشد علم محقق نمیگردد، همینطور «قدرت» باید به کاری تعلق بگیرد که تا آن کار نباشد قدرت تحقق نمییابد. مفهوم حق نیز از همین قسم مفاهیم اضافی است زیرا در آن چند نسبت و اضافه وجود دارد؛ اضافه من له الحق با متعلق حق و اضافه من له الحق با من علیه الحق و بالعکس. دقت کنید که مفهوم حق خود اضافه نیست، بلکه اضافه دارد.%
حق لوازمی نیز دارد که یکی از آشکارترین آنها «بهرهوری» است؛ کسی که نسبت به چیزی یا کسی حق دارد میتواند از متعلّق حق خود بهرهور شود و نفعی(11) ببرد.%
«اختصاص» و «امتیاز» نیز از لوازم حقند، چون نفعی که صاحب حق از متعلق حق میبرد مانع از آن میشود که دیگران آن بهره را ببرند. میتوان گفت که نفع مذکور به ذیحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهرهوری ممنوعند و حق به سود ذی حق بر آنان است، میتوان گفت که حق نوعی امتیاز برای ذی حق ایجاد کرده است.%
%