%
درباره ملاک قانونگذاری خداوند دیدگاههای گوناگونی وجود دارد و هر گروهی بر یکی از صفات خدای متعال تأکید کرده و آن را ملاک قانونگذاری وی انگاشتهاند. ما بر دو صفت علم و غنا تأکید میکنیم امّا مسأله بسیار مهمّ دیگری هست که ما را به سوی صفت سوّمی - یعنی ربوبیّت - توجه میدهد و آن مسأله این است که استکمال انسان در گرو بندگی و پرستش کامل و بیچون و چرای خداوند متعال است، این مسأله از سطح فهم عموم مردم فراتر است.%
در حدیث قدسی میخوانیم:%
«قالَ اللَّهُ تَعالی: اَلْعَظَمَةُ اِزاری وَالْکِبْرِیاءُ رِدائی فَمَنْ نازَ عَنی فیها قَصَمْتُهُ(125)؛ خدای متعال فرمود: عظمت اِزار من، و کبریا ردای من است هر که درباره آن دو با من بستیزد او را درهم خواهم شکست.»%
انسان باید خلعتِ کبریا را که به ناحق بر قامت ناساز خود پوشانده است بکَند و آن را به صاحب اصلیاش بازگرداند، زیرا این خلعت فقط بر بالای او میبرازد. استکمال حقیقی آدمی به این است که بداند میان خالق و مخلوق فرق بسیار است، و بنده جز روی نیاز پیشآوردن و پذیرفتن چارهای ندارد، «فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الَعَلیِّ الْکَبیرِ»(126) استکمال راستین انسان بر اثر سلب استقلال از خود به دست میآید و نخستین قدم در این راه آن است که اراده انسان، مستقل از اراده خدا نباشد، هنگامی انسان استقلال اراده و یا اصلاً اراده خود را در برابر خدا نفی میکند یا - به تعبیر عارفانه - فانی در اراده حق میگرداند که انگیزه همه کارهای او فقط رضای خدای متعال باشد؛ یعنی هر کاری را چون او خواسته و فرمان داده است انجام میدهد. اگر کارها را فقط به حکم عقل برای تأمین مصالح اجتماعی انسانها انجام دهیم، هدف حقوق حاصل شده است امّا به خدای متعال نزدیکتر نشدهایم؛ یعنی هدف نهائی از خلقت و حیات ما محقّق نگشته است. همّ و تلاش ما باید مصروف آن شود که هدف نهائی نظام ارزشی - که همان هدف آفرینش و زندگی است - تحقق یابد و هدف مزبور وقتی تحقّق مییابد که ما به خدای متعال نزدیک شویم و نزدیکی به خدای متعال در گروِ آن است که کارهای ما رنگ عبودیّت و عبادت داشته و انگیزه انجام دادن آنها فقط خواست و فرمان خدا باشد.%
دین مقدّس اسلام به این اندازه اکتفا نمیکند که انسان در زندگی اجتماعی برای تأمین مصالح زندگی مادّی و دنیوی - به حکم عقل - کارهایی را انجام دهد، بلکه برای استکمال راستین باید اراده تشریعی الهی را همیشه در نظر داشته باشیم و افعال خود را به مقتضای آن انجام دهیم. باید اراده خود را تابع اراده خدای متعال کنیم و آنچه را او خواسته و پسندیده است، ما بخواهیم و بپسندیم و افعال اجتماعی ما نیز باید مانند افعال فردیمان جنبه عبادت داشته باشد و ربوبیّت تشریعی الهی، همه نظام زندگی ما را تحت سیطره و حاکمیّت خود بگیرد. از این رو، قوانین اجتماعی و حقوقی باید زمینهای فراهم آورد که افراد جامعه بتوانند وظایف خود را به انگیزه خواست و فرمان خدای متعال، انجام دهند و آنها را تبدیل به عبادت و عبودیّت کنند. برای فراهم آمدن چنین زمینهای تنها راه این است که انتساب قوانین حقوقی حاکم بر جامعه به خدای متعال ثابت شود.%
کوتاه سخن آن که: انسان باید یقین کند که بنده است و در سرتاسر عمر، باید بندگی کند و چون قرب الهی بر اثر بندگی حاصل میشود، هر چه بندگی بیشتر باشد انسان کاملتر میگردد، پس صراط مستقیم، استکمال عبودیّت است. خداوند میفرماید:%
«اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یا بَنی ادَمَ اَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطانَ اِنَّهُ لَکُمْ عَدَوٌّ مُبینٌ وَاَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ(127)؛ آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است!»%
%