%
از سخنانی که در باب ضرورتِ وجود حکومت گفتیم، بطلان آراء و نظرات بعضی از مکاتب درباره حکومت روشن میشود؛ کسانی معتقدند اصلاً وجود حکومت ضرورتی ندارد بلکه میتوان افراد جامعه را چنان تعلیم داد و تربیت نمود که خودشان - بدون آن که قوّه قاهرهای باشد - مصالح اجتماعی خود را بشناسند و در پی تحصیل آن باشند. بنابر این هر چه آموزش و پرورش صحیح، رواج و شیوع بیشتری یابد نیاز به وجود حکومت کمتر میشود.%
در ردّ این نظریه باید گفت: اوّلاً - چنانکه پیش از این گفتیم - وجوه نیاز به حکومت بسیار متعدد است و چنین نیست که اگر همه افراد، مصلحتاندیش و جامعهگرا شوند دیگر نیازی به وجود حکومت نباشد؛ و ثانیاً این فرض که همه مردم فرشتهخو شوند و پیوسته در اندیشه مصالحِ اجتماعیِ همنوعانِ خود باشند فرضی است خیالبافانه و خلاف واقع، که نه در گذشته شاهد تحقق آن بودهایم و نه در آینده به وقوع خواهد پیوست. با توجّه به واقعیت زندگی انسانها و غرائز مختلف آدمیان و اوضاع و احوالی که هر شخص در آن پرورش و تربیت مییابد، درمییابیم که همیشه در هر جامعهای انگیزههایی برای تخلّف از مقتضایِ قانون و مصالح اجتماعی وجود خواهد داشت، در نتیجه همواره افراد یاگروههایی خواهند بود که در پیِ تأمینِ مصالحِ اجتماعی نیستند و قانون را رعایت نمیکنند - خواه قانون الهی باشد، خواه غیر الهی.%
به هر حال، اگر جامعهای حکومت نداشته باشد قوانینِ معتبرِ آن جامعه ضامن اجراء نخواهد داشت؛ و بسیار پنداربافانه و غیر واقعبینانه خواهد بود اگر مدّعی شویم که اوضاع و احوالی پیش خواهد آمد که در آن، همه مردم قانون را در مقام عمل رعایت خواهند کرد و هیچ یک از صاحبنظرانِ حقوق و سیاست مدّعی نشده است که در اوضاع و احوال کنونی به وجود حکومت نیازی نیست و لااقلّ تا زمانی که وضع و حال به همینسان باشد و وجوهِ احتیاج به حکومت همچنان موجود باشد، از وجود حکومت گریز و گزیری نیست. از این رو، ما قول به عدمِ ضرورتِ وجودِ حکومت یا ضرورتِ نفیِ حکومت را به کلّی مردود میدانیم.%
انواع حکومت