از دیدگاه اسلامی، قوانین بر دو قسم است؛ نخست قوانینی که در متن کتاب یا سنّت معتبر آمده است، اینگونه احکام تا ابد ثابت و تغییر ناپذیر خواهد بود و هیچ کس حق کوچکترین چون و چرا یا تصرّف در آنها را ندارد. چنین احکامی از ضروریات دین اسلام است و انکار آنها موجب کفر و ارتداد میشود زیرا به انکار ربوبیّت تشریعی الهی برمیگردد.%
این قوانین خود دو قسماند: قسم اوّل مستقیماً از سوی خداوند متعال وضع شده است و قسم دیگر قوانینی است که بلاواسطه از سوی خدای متعال تشریع و تعیین نشدهاند بلکه خداوند سبحان، حق وضع و تشریع آنها را به پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم و سایر معصومینعلیهم السلام اعطا فرموده است. از برخی روایات استفاده میشود که حق تعیین و وضع پارهای از قوانین به رسول اکرم و ائمه اطهارعلیهم السلام داده شده است - چه در احکام عبادی و چه در احکام اجتماعی و حقوقی - حتی در بعضی از روایات تعبیر «تفویض؛ واگذاری» به کار رفته است. تعبیرهایی مانند «فرضالنبی»(60) به همین مطلب اشاره دارد، مثلاً در روایات آمده است که رکعتهای اوّل و دوّم نماز فرضالله(61) است و رکعتهای سوّم و چهارم فرضالنبی.(62)%
حال آیا همه احکام کلّی و ثابت اسلام، توسط شخص رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم بیان شده، یا بیان برخی از آن احکام به عهده ائمه اطهارعلیهم السلام نهاده شده است؟ البته همه مسلمین معتقدند که تمام احکام کلّی و ثابت به شخص پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم وحی شده و آن حضرت نیز همه را - به نحوی از انحا - تبلیغ فرموده است؛ امّا سخن بر سر این است که آیا آنچه به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وحی گردیده به همه مردم رسیده است یا قسمتی از آن فقط به امیرالمؤمنین و فرزندان معصومشعلیهم السلام ابلاغ شده است تا آنان در اوضاع و احوال مناسبی بیان فرمایند؟%
به اعتقاد ما شِقّ دوم صحیح است؛ در پارهای از روایات میخوانیم که بیان بعضی از احکام الهی برعهده حضرت ولیعصر(عج) گذاشته شده است مثلاً، تا پیش از ظهور حضرت امام زمان(عج) از اهل کتاب جزیه پذیرفته میشود برخلاف مشرکان که قانون «ذمّه» درباره آنها جاری نیست و جزیه از ایشان پذیرفته نمیشود. در زمان ظهور آن حضرت از اهل کتاب هم جزیه پذیرفته نخواهد شد. و این حکمی است که از سوی خدای متعال وضع شده ولی بیانش به عهده امام زمان(عج) نهاده شده است.%
قسم دوّم؛ قوانین جزیی وموقت است که به نامهای «احکام سلطانیّه»، «احکام ولایتی» و «احکام حکومتی» نامیده میشود؛ در فقه ما، حاکم شرعی - معصوم یا غیر معصوم - حقّ دارد مقرّراتی محدود به زمانی خاص یا منطقهای خاصّ، وضع کند که در متن کتاب و سنّت نیامده است. در متن اسلام همین اذن و اجازهای است که به حاکم شرعی داده شده؛ اما اختیار این که چه قانونی و برای چه مدّتی و در چه منطقهای وضع شود همه به دست خود حاکم شرع است. البته درباره امام معصومعلیهم السلام - بین فقهای ما - جای شک و تردید نیست ولی درباره امام غیر معصوم -یعنی ولیّ فقیه - همچنین حدود و موارد احکام سلطانی، اختلاف نظرهایی به چشم میخورد امّا دیدگاه درست آن است که، دامنه ولایت فقیه را بسیار گسترده و شامل همه امور اجتماعی بدانیم - به جز اموری که دخالت در آنها از ویژگیهای امام معصوم است.%
پس معنای این که قانونگذاری باید به خدای متعال منتهی شود این نیست که خداوند همه قوانین را بدون واسطه و مستقیماً وضع کند، بلکه در مورد بخشی از قوانین، کافی است که اجازه وضعش را به دیگران بدهد؛ که اجازه وضعِ بخشی از قوانین کلّی و ابدی را به پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم و سایر معصومینعلیهم السلام داده و اذن تشریع همه قوانین مقطعی و موقت - یعنی احکام سلطانیّه - را به حاکمان شرع، اعمّ از معصوم و غیر معصوم داده است.%
قانون و قانونگذار از دیدگاه قرآن