%
پارهای از نویسندگان مسلمان اهل سنّت، در مقام توضیح و تبیین رأی اسلام در باب حکومت به آیات و روایات وارده درباره «شورا و مشورت» تمسّک جستهاند و براساس آنها، نظام سیاسی و حکومتی اسلام را مردمسالار (دموکراتیک) یا چیزی شبیه به آن انگاشتهاند. بعضی از نویسندگان شیعه نیز، به سبب عدم آشنایی و انس کافی با مبانی نظری اسلام و تشیّع و هم به علت غربزدگی و تجدّدمآبی، تحت تأثیر چنان سخنانی واقع شده و چنین اظهار نظر کردهاند که در زمان غیبت امام معصومعلیه السلام نظام سیاسی اسلام همان نظام مردمسالاری است. برخی از اینان پا را فراتر گذاشته و مدعی شدهاند که اساساً در اسلام، اصل این است که حکومت مردمسالار باشد، نهایت آن که ضرورتها ایجاب میکرد که حکومتهای حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم مردمسالارانه نباشد. هدف اصلی این بوده است که نظام سیاسی حاکم بر مردم مردمسالار باشد و افراد جامعه خودشان حاکم و دیگر متصدیان امور را تعیین کنند؛ لکن از آنجا که در سه چهار دهه نخست پس از هجرت پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم مسلمین دوران انتقال از جاهلیّت به اسلام را میگذراندند و طبعاً فاقد رشد سیاسی و اجتماعی کافی بودند، به ناچار موقتاً از آن شیوه مطلوب حکومت صرف نظر شد و حکومتهایی غیر مردمسالار تشکیل گردید. حکومت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم غیر مردمسالارانه بود؛ اما زمینه اجتماعی را برای تحقق تام و کامل نظام مردمسالاری آماده میکرد. اگر از همان آغاز کار اوضاع و احوال، مهیّای تحقّق نظام مردمسالاری میبود؛ دین مقدس اسلام از ابتداء امر، حکومت مردمسالار را توصیه و تشریع میکرد.%
بررسی و نقد تفصیلی همه سخنان این نویسندگان اسلامی یا منتسب به اسلام، محتاج فرصتی دیگر است و بحث کامل درباره جایگاه و موضع، اعتبار و ارزش و حد و مرز کاربرد شورا در اسلام نیز مجالی وسیعتر میطلبد در اینجا تنها به ذکر نکات اصلی و رسم خطوط کلی در این باب میپردازیم.%
%