%
1- امور و شؤونی که دستگاه حاکمه عهدهدار آنهاست بسیار متعدد و گوناگون است. برای پرداختن به هریک از این امور و شؤون نیز دانش و کارآگاهی خاصّی ضروری و بایسته است، شکّ نیست که کمتر اتفاق میافتد - بلکه کمیاب ملحق به معدوم است - که یک فرد انسانی دارای چنان وسعت معلومات و تجاربی باشد که بتواند شخصاً، همه امور و شؤون یک جامعه را تصدی کند. پس کثرت و گوناگونی امور مملکتی و ضرورت وجود تخصص برای تکفّل هریک از آنها، اقتضا دارد که تقسیم کار و تجزیه قدرت پدید آید.%
2- اگر در نظر آوریم که امور و شؤون جامعه چه کثرت و تعدد عظیمی دارد، به آسانی درمییابیم که تمرکز آنها در یک مرکز و انباشتهشدن آنها در یک جا موجب معوّقماندن کارها و تأخیر در حلّ و فصل مسائل و مشکلات مردم میگردد. برای آنکه کارها به سرعت انجام یابد و حقوق مردم زودتر استیفا شود چارهای جز تقسیم کارها و مسؤولیتها نیست.%
3- اگر همه قدرتها در یک دستگاه و نهایتاً در یک شخص، تمرکز یابد احتمال سوء استفاده از قدرت، قوی خواهد شد. اگر بخواهیم سو استفاده از قدرت به حداقل کاهش یابد باید، کاری کنیم که قدرتها در دستگاههای مختلف پراکنده شود و دست یک فرد در انجامدادن همه کارها، باز نباشد. این دلیل سوم را مهمترین دلیل، برای اثبات ضرورت تفکیک قوا میدانند.%
%