رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در روزگار گذشته قوم دانیال نبی بر اثر کفران نعمت دچار قحطی شدند و کارشان به آدمخواری کشید.
قالت امرأة لأخری و لهما ولدان یا فلانة تعالی حتی تأکل أنا و أنت الیوم ولدی و اذا کان غدا أکلنا ولدک قالت لها نعم فأکلتاه فلمّا أن جاعتا من بعد راودت الأخری علی أکل ولدها فامتنعت علیها فقالت لها بینی و بینک نبی الله فاختصما الی دانیال علیهالسلام فقال لهما و قد بلغ الأمر الی ما أری قالتا له نعم یا نبی الله و أشد قال فرفع یده الی السماء فقال اللهم عد علینا بفضلک (247)
زن بچهداری به زن دیگر، که او نیز فرزند داشت، پیشنهاد کرد که فلانی! بیا امروز من بچه خود را میگذارم و هر دو نفر گوشتش را میخوریم و روز بعد تو بچهات را بیاور تا هر دو بخوریم! گفته او مورد قبول واقع شد.
زن اول که خود پیشنهاددهنده بود از فرزندش دل برگرفت و هر دو نفر طفلش را قطعهقطعه کردند و خوردند. نوبت بعد که گرسنه شدند، زن اولی به دومی مراجعه کرد ولی زن دوم از کشتن بچه خود امتناع نمود و کار به خصومت و دعوا کشید. برای حکمیت به دانیال مراجعه کردند، دانیال نبی از شنیدن چنین دعوایی سخت ناراحت شد و گفت: کار گرسنگی به این جا کشیده شده است؟ گفتند: بلی! و از این هم سختتر شده است.
دانیال دست به دعا برداشت و از پیشگاه الهی درخواست تفضل و رحمت نمود و خداوند قحطی را برطرف نمود.(248)