تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

کمال تواضع‏

کان علی بن الحسین علیه‏السلام لا یسافر الا مع رفقة لا یعرفونه و یشترط علیهم أن یکون من خدام الرّفقة فیما یحتاجون الیه فسافر مرّة مع قوم فرآه رجل فعرفه فقال لهم: أتدرون من هذا؟ قالوا: لا. قال: هذا علی بن الحسین علیه‏السلام فوثبوا الیه فقبّلوا یدیه و رجلیه فقالوا: یا ابن رسول الله! أردت أن تصلینا نار جهنم لو بدرت الیک منّا ید أو لسان أما کنا قد هلکنا آخر الدهر فما الذی حملک علی هذا؟ فقال: انی کنت سافرت مرّة مع قوم یعرفوننی فأعطونی برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ما لا أستحق فأخاف أن تعطونی مثل ذلک فصار کتمان أمری أحبّ الیّ؛(169)
روش امام سجاد علیه‏السلام این بود که مسافرت نکند مگر با همسفرهایی که حضرتش را نشناسند و با آنان شرط می‏کرد که از خدمتگزاران رفقایش در سفر باشد.
یک‏بار با کسانی که او را نمی‏شناختند به سفر رفت، ولی در راه سفر با مردی مواجه شدند که آن حضرت را دید و شناخت. او به کسانی که با امام علیه‏السلام همسفر بودند گفت: می دانید این مرد کیست؟ پاسخ دادند: نه! گفت: حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام است.
با شنیدن این سخن، هیجان‏زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوی حضرت را بوسیدند، عرض کردند: یابن رسول الله! آیا می‏خواستی ما جهنمی شویم؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتی مبادرت می‏نمود، از ما عمل خلاف ادب و احترامی سر می‏زد، آیا نه این بود که تا پایان روزگار هلاک شده بودیم؟ چه باعث شد که ناشناخته بین همسفرها آمدید؟
فرمود: من یک بار با اشخاصی که مرا نمی‏شناختند به سفر رفتم، آنان به رعایت مقام شامخ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به من احترامی نمودند که استحقاق آن را نداشتم، خائف بودم که شماها نیز همانند آنان با من رفتار نمایید. از این رو کتمان امر و معرفی نکردن خود، نزد من محبوبتر است.
این قبیل قضایا که حاکی از کمال تواضع اولیای اسلام است در کتب اخبار و تاریخ بسیار آمده و آنان به موازات اینکه پیروان خود را به تواضع ترغیب می‏نمودند، خودشان نیز قولا و عملا نسبت به مردم تواضع و فروتنی داشتند و حقوق و حدود افراد را آن طور که باید و شاید رعایت می‏نمودند.(170)