تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

ازدواج با کنیز

حضرت امام زین العابدین علیه‏السلام کنیزی داشت. او را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را به همسری قانونی خود درآورد و با او ازدواج کرد.
جاسوس مخصوص خلیفه، این جریان را برای عبدالملک مروان گزارش داد. عبدالملک به حضور حضرت زین العابدین علیه‏السلام نامه تندی به این مضمون نوشت:
به اطلاع من رسیده است که با کنیز آزادکرده خود، ازدواج نموده‏اید؛ با آن که می‏دانستید در خاندان قریش، زنان وزین و با شخصیتی وجود داشت که ازدواج با آنها باعث مجد و عظمت شما می‏شد و فرزندان نجیب و شایسته‏ای می آوردند. شما با این ازدواج، نه بزرگی خود را در نظر گرفتی و نه حیثیت فرزندان خویش را مراعات کردی!
حضرت سجاد علیه‏السلام در جواب نوشت:
نامه شما که حاوی نکوهش من در ازدواج کنیز آزادشده‏ام بود، رسید. نوشته بودید که در زنان قریش کسانی هستند که ازدواج با آنها سبب افتخار من و مایه پدید آمدن فرزندان نجیب است. بدانید فوق مقام رفیع رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقامی نیست و کسی در شرف و فضیلت بر آن حضرت فزونی ندارد.
یعنی ازدواج با خانواده قریش برای فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باعث مجد و عظمت نخواهد شد.
ما هرگز به دگران افتخار نمی‏کنیم. کنیزی داشتم برای رضای خدا آزاد کردم تا از اجر الهی برخوردار شوم. سپس وی را بر طبق قانون اسلام به همسری خود درآوردم. او زنی شریف و با ایمان، متقی و پرهیزگار است. کسی که در دین خدا به پاکی و نیکی قدم برداشته، فقر گمنامی یا سابقه کنیزی، به شخصیت او ضرر نمی‏زند.
اسلام، اختلافات طبقاتی را محو کرد. اسلام، پستی‏های موهوم را از میان برد و نقایص را با تعالیم عالیه خویش جبران کرد. اسلام ریشه‏های ملامت و سرزنش‏های دوران جاهلیت را از بیخ و بن برانداخت.
فلا لؤم علی امری‏ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة و السلام؛
بر یک مرد مسلمان که وظایف خود را به درستی انجام می‏دهد، ملامت نیست. ملامت شایسته کسانی است که اندیشه‏های نادرست در مغز می‏پرورند و همچنان مانند دروان جاهلیت فکر می‏کنند.
عبدالملک نامه حضرت سجاد علیه‏السلام را خواند. مضامین محکم نامه، روحش را فشرد. آنگاه نامه را به طرف فرزند جوانش، سلیمان بن عبدالملک که در مجلس نشسته بود، افکند که بخواند. پسر جوان وقتی نامه را خواند، برافروخته و خشمگین شد. نتوانست خود را نگاه دارد.
با ناراحتی به پدر گفت که حضرت سجاد علیه‏السلام با پیوندی که به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد، سخت بر شما افتخار کرده و صریحا برتری و مزیت خویش را خاطرنشان نموده است.
عبدالملک گفت: فرزند! این مطلب را فراموش کن، و از آن سخنی به میان نیاور! زبان گویای بنی‏هاشم سنگ سخت را می شکند و امواج دریا را می‏شکافد.
فرزند عزیز! چیزی که سایر مردم را پست و کوچک می‏سازد، برای علی بن الحسین علیه‏السلام مایه رفعت و عظمت می‏شود.(230)
حضرت سجاد علیه‏السلام در پاسخ نامه عبدالملک به مقام شامخ نبی‏اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و افتخار فرزندان عزیز آن حضرت اشاره کرد و ضمنا به طور کنایه و غیر مستقیم عبدالملک مروان را در سخن جاهلانه‏اش ملامت نمود و اندیشه نادرستش را از بقایای افکار مطرود و محکوم دوران جاهلیت معرفی کرد.
بدیهی است دریافت چنین نامه‏ای برای عبدالملک و پسرش بسیار سنگین و ناراحت‏کننده بود.
عبدالملک نمی‏بایست از اول به علی بن الحسین علیه‏السلام نامه انتقادآمیز بنویسد و بی‏جهت عمل صحیح و قانونی آن حضرت را مورد اعتراض و خرده‏گیری قرار دهد.
اکنون که نامه نوشته و به این عمل نادرست مبادرت کرده است، باید خود را برای دریافت پاسخ محکم و متقن آن جناب آماده نماید و به عوارض نوشته نابجای خویش تن در دهد.
عبدالملک که دوران جوانی را پشت سر گذارده است، عبدالملک که با گذشت زمان، عقلش به رشد طبیعی خود رسیده و از حوادث روزگار به مقدار قابل ملاحظه‏ای تجربه آموخته است، تا اندازه‏ای بر احساسات خویش مسلط است و می‏تواند خود را از هیجان‏های بی‏مورد و خطرناک نگاه دارد. ولی فرزند جوانش که اکنون دوران شباب را طی می کند و هنوز به رشد عقلی نرسیده و سرد و گرم جهان را ندیده است، بعید به نظر می‏رسد که بتواند خویشتن‏دار باشد و در مواقع تحریک احساسات، از تندروی و تصمیم‏های ناروا برکنار ماند.
پاسخ قاطع حضرت سجاد علیه‏السلام به پدر و پسر، ضربه روحی زد و هر دو از مضمون نامه آن حضرت ناراحت و رنجیده خاطر شدند. با این تفاوت که پدر کارآزموده و تجربه‏دیده، هیجان‏های خود را پنهان نگاه داشت و چیزی نگفت، ولی پسر جوان و کم‏تجربه نتوانست خود را نگاه دارد و مراتب ناراحتی و هیجان خویش را به زبان آورد.
اگر اختیار در دست پسر نادان و کوتاه‏فکر می‏بود، برای ارضای احساسات برانگیخته خود انتقام می‏گرفت. او از قدرت‏های نظامی و انتظامی مملکت استفاده می‏کرد و به منظور جبران شکست معنوی خویش به آن حضرت آسیب مالی و جانی می‏رساند و کمترین توجهی به نتایج شوم عمل خود نمی‏نمود. ولی پدر پخته و عاقل که به تمام جهات قضیه متوجه است و با خود حساب می‏کند؛ گر چه پاسخ حضرت سجاد علیه‏السلام تلخ و سنگین است، ولی عوارض انتقام‏جویی و تجاوز به آن حضرت به مراتب، تلخ‏تر و انزجار افکار عمومی واقع می‏شود، ممکن است مردم بر وی بشورند و باعث سقوط حکومتش گردند.
عبدالملک روی فکر و عاقبت‏اندیشی به این نتیجه رسید که باید فشار روانی نامه حضرت سجاد علیه‏السلام را تحمل کند و از انتقام‏جویی که خطر بزرگتری در بر دارد، چشم بپوشد.
باید به ناراحتی و شکست روحی پاسخ زین العابدین علیه‏السلام تن در دهد و از تنفر افکار عمومی که شکست بزرگتر و شر ناراحت‏کننده‏تری است، برکنار بماند. او عملا به همین روش عاقلانه تصمیم گرفت و به فرزند جوان و برافروخته خود نیز توصیه کرد که ساکت باش و این سخن را دوباره به زبان نیاور! و این خود نشانه خردمندی و عاقبت‏اندیشی است.(231)