تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

عزت برقرار!

رشید بن زبیر مصری یکی از قضات عالی‏مقام و نویسنده لایقی بود و در علوم فقه و منطق و نحو و تاریخ، اطلاعات کافی داشت. در قرن ششم هجری زندگی می‏کرد. قدری کوتاه و رنگی تیره و لبهایی درشت و بینی پهنی داشت. بسیار بدگل و کریه‏المنظر بود. او در ایام جوانی در قاهره با عبدالعزیز ادریسی و سلیمان دیلمی در یک خانه زندگی می‏کرد. روزی از خانه خارج شد و خیلی دیر به منزل برگشت.
رفقا علت تأخیر را پرسش نمودند. او از جواب ابا داشت. اصرار کردند ، سرانجام گفت: امروز از فلان محل عبور کردم، با زن ماهرو و خوش‏اندامی برخورد نمودم. او با گوشه چشم اشاره کرد. من هم به دنبال او راه افتادم، کوچه‏ها را یکی پس از دیگری پیمودم تا به منزل رسیدیم. در را گشود، داخل شد و به من نیز اشاره کرد تا وارد شوم.
وقتی نقاب از صورت چون ماه خود گرفت، دست‏ها را به هم زد و کسی را نام برد. دخترکی بسیار زیبا از طبقه بالای عمارت به صحن خانه آمد. زن به دختربچه گفت: اگر بار دیگر در بستر خواب ادرار کنی، تو را به این قاضی می‏دهم تا تو را بخورد.
سپس رو به من کرد و گفت: امیدوارم خداوند احسان خود را در بزرگواری قاضی از ما سلب نفرماید. عزت برقرار!
من با سرافکندگی و شرمساری از خانه بیرون آمدم و از شدت خجلت و تأثر راه خانه را گم کردم و در کوچه‏ها سرگردان می‏گشتم. به این جهت دیر آمدم.(275)