تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

انحراف از حق!

نمی‏دانیم حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراکنده، چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا در این معنا کوشش نموده است. البته در آن زمان با کمبود وسایل ثبت و کتابت حتما مقدار کمی از فرمایشات و کارهای آن حضرت به ما رسیده است، با این حال آن چه به ما رسیده و در کتب احادیث و اخبار آمده، شایسته کمال توجه و دقت است و در این جا به ذکر یک نامه از آن حضرت اکتفا می‏شود.
محمد بن مسلم زهری مردی تحصیل‏کرده و عالم بود. او قسمت زیادی از قرآن شریف و احادیث رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم را حفظ بود. از فقه اسلام نیز آگاهی داشت.
بدبختانه حب ریاست و دنیاطلبی، وی را به دربار بنی‏مروان و طاغوت‏های زمان کشاند و هشام بن عبدالملک که یکی از مروانیان بود، او را معلم فرزندان خود قرار داد. کتب رجال در حال وی مطالب متفاوت نوشته‏اند. بعضی گفته‏اند او از راه علی علیه‏السلام و فرزندان معصوم منحرف گردید و به باطل گرایش یافت. تمایلش به آل‏مروان موجب شد که حتی عده زیادی از افراد درس‏خوانده گمراه شدند و بر اثر تمایل او به آل‏مروان، به راه خلفای جور کشیده شدند و در نتیجه بین آنان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام شکاف و اختلاف به وجود آمد.
امام سجاد علیه‏السلام که از انحراف منحرفین و اختلافی که بین آنان با رهروان صراط مستقیم پدید آمده بود، رنج‏برد. نامه‏ای به محمد بن مسلم زهری نوشت و خطاهای او را تذکر داد و مسئولیتش را در پیشگاه باریتعالی خاطرنشان نمود و از او خواست که در وضع خود اندیشه کند و از راه باطلی که در پیش گرفته باز گردد و به پاکان و صلحا بپیوندد.
اگر نامه امام علیه‏السلام در وی اثر بگذارد و او را به خود آورد و از راهی که در پیش گرفته باز گردد، نه تنها خودش از عذاب الهی رهایی می‏یابد بلکه گمراه‏شدگان و کسانی که به پیروی از او از پاکان و نیکان جدا شده‏اند، به خود می‏آیند و از گمراهان فاصله می‏گیرند و به اهل حق می‏پیوندند و جدایی که از این راه بین عده‏ای از مسلمانان پدید آمده است برطرف می‏گردد. در این جا چند قطعه از نامه امام سجاد علیه‏السلام و ترجمه آن به عرض شنوندگان محترم می‏رسد.
حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام در اول نامه خود نوشته است:
کفانا الله و ایاک من الفتن و رحمک من النار فقد أصبحت بحال ینبغی لمن عرفک بها أن یرحمک فقد أثقلتک نعم الله بما أصح من بدنک و أطال من عمرک و قامت علیک حجج الله بما حملک من کتابه و فقهک فیه من دینه و عرفک من سنة نبیه محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛(279)
خداوند ما را و تو را از فتنه‏ها و آزمایش‏ها کفایت فرماید و از آتش خود مورد رحمت قرار دهد. در حالتی صبح نموده‏ای که شایسته است آن کس که تو را به آن حال می‏شناسد، به تو ترحم نماید. نعمت‏های خداوند بر دوش تو بار سنگینی گزارده است؛ از این که بدنت را سالم داشته، عمرت را طولانی نموده و حجت‏های خداوند را بر تو اقامه کرده، قسمتی از کتاب خود را به حافظه‏ات سپرده و تو را در دین فقیه ساخته و تو را از سنت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آگاه نموده است.
در قطعه دیگر نامه نوشته است: واعلم أن أدنی ما کتمت و أخف ما احتملت أن آنست وحشة الظالم و سهلت له طریق الغی بدنوک منه حین دنوت و اجابتک له حین دعیت فما أخوفنی أن تکون تبوء باثمک غدا مع الخونة و أن تسأل عما أخذت باعانتک علی ظلم الظلمة؛
بدان! کمترین امری که نهان داشته‏ای و خفیف‏ترین مسئولیتی که به عهده گرفته‏ای این است که وحشت ظالم را از ستمکاری به انس مبدل ساخته‏ای و راه تعدی و تجاوز را بر وی هموار نموده‏ای و منشأ این ناروایی‏ها آن بود که تو به خلفاء جور نزدیک شدی و اجابتش نمودی موقعی که خوانده شدی. آنچه مایه نگرانی گردیده، این است که در قیامت علاوه بر گناهان خودت، گرفتار گناهان خیانتکاران باشی، از این که به ظلم ظالم کمک نمودی، مورد مؤاخذه و سوال قرار گیری.
در قطعه دیگر نامه امام سجاد علیه‏السلام آمده است:
أو لیس بدعائه ایاک حین دعاک جعلوک قطبا أداروا بک رحی مظالمهم و جسرا یعبرون علیک الی بلایاهم و سلما الی ضلالتهم داعیا الی غیهم سالکا سبیلهم یدخلون بک الشک علی العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم؛
آیا نه این است که با خواندنت تو را قطبی قرار دادند تا آسیاب ظلم خویش را به گردش در آورند؟ تو را چون پلی ساختند تا با عبور از تو به بلایای مورد نظرشان برسند و تو را چون نردبان به پا داشتند تا به ظلم‏هایی که می‏خواهند دست یابند. تو را دعوت‏کننده به گمراهی خود و طی‏کننده راه خویش قرار دادند.
به وسیله تو در قلوب درس‏خوانده‏ها شک و تردید وارد نمودند و به وسیله تو دلهای جهال، به آنان اقتدا کردند.
در قطعه دیگر نامه امام سجاد علیه‏السلام آمده است:
و لا تحسب أنی أردت توبیخک و تعنیفک و تعییرک لکنی أردت أن ینعش الله ما قد فات من رأیک و یرد الیک ما عزب من دینک و ذکرت قول الله تعالی فی کتابه و ذکّر فانّ الذکری تنفع المومنین؛
گمان مبر که من از گفته‏هایم قصد توبیخ و سرزنش و ملامت تو را داشته‏ام، بلکه میخواستم موجباتی فراهم آید که خداوند فوت‏شده‏های رأیت را جبران نماید و آنچه از دینت دور افتاده به تو برگرداند. به یاد فرموده خدا در کتاب مجید افتادم که به پیامبر دستور داده: به یاد مردم بیاور که یادآوری و تذکر، برای اهل ایمان مفید و ثمربخش است.
حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام در اواخر نامه نوشته است:
أما بعد فأعرض عن کل ما أنت فیه حتی تلحق بالصالحین الذین دفنوا فی أسمالهم لاصقة بطونهم بظهورهم لیس بینهم و بین الله حجاب و لا تفتنهم الدنیا و لا یفتنون بها؛
از آنچه در آن هستی اعراض کن و روی گردان تا به افراد صالح و نیکوکار ملحق شوی. آنان که در لباس کهنه خود به خاک سپرده شده‏اند، شکمشان به پشتشان چسبیده بود؛ بین آنان و خداوند پرده‏ای وجود نداشت، نه دنیا توانست آنان را گمراه نماید و نه خودشان بر اثر جاذبه دنیا گرایش یافتند.(280)