به همان نسبتی که راستگویی موجب افتخار و سربلندی است، دروغگویی مایه ذلت و سرافکندگی است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود:
ایاک و الکذب فانه یسود الوجه؛(70)
از دروغگویی بپرهیز، زیرا دروغ باعث روسیاهی است.
به منصور دوانیقی خبر رسید که مقداری از اموال بنیامیه نزد مردی به امانت گذارده شده است. به ربیع دستور داد او را احضار کند.
ربیع میگوید: مرد را حاضر کردم و به مجلس منصور بردم.
منصور گفت: خبر اموالی که از بنیامیه نزد شما امانت است، به ما رسیده، باید تمام آنها را تسلیم کنی!
مرد گفت: آیا خلیفه مسلمین وارث بنیامیه است؟
جواب داد: نه!
پرسید: آیا خلیفه مسلمین وصی بنیامیه است.
جواب داد: نه!
مرد گفت: روی چه حساب، اموال بنیامیه را از من مطالبه میکنید؟
منصور قدری فکر کرد و جواب داد: بنیامیه به مسلمین ستم کردند. اموال مردم را به زور گرفتند. من اینک خلیفه مسلمین و وکیل مردم هستم، نظرم این است که اموال مسلمین را بگیرم و در بیتالمال مسلمین بگذارم.
مرد گفت: بنیامیه اموال بسیاری در اختیار داشتهاند که متعلق به خودشان بوده، لازم است خلیفه مسلمین، شاهد عادل اقامه کند اموالی که از بنیامیه در دست من است، از جمله اموالی است که به زور از مردم گرفتهاند.
منصور قدری فکر کرد، به ربیع گفت: راست میگوید، سپس منصور به روی مرد خندید و با او به گرمی توجه کرد و گفت: آیا حاجتی داری؟
مرد جواب داد: بلی! دو حاجت دارم. اول آن که دستور دهید نامهای را که اکنون برای خانوادهام مینویسم فورا به آنان برسانند که از ناراحتی و اضطراب خلاص شوند.
دوم آن که دستور فرمایید کسی را که این گزارش را به مقام خلافت داد احضار کنند من او را ببینم. به خدا قسم بنیامیه هیچ امانتی نزد من ندارند.
موقعی که به حضور خلیفه شرفیاب شدم و قضیه را دانستم به نظرم آمد که اگر اینطور سخن بگویم زودتر خلاص خواهم شد.
منصور به ربیع گفت: گزارشدهنده را حاضر کنند.
موقعی که حاضر شد، مرد نگاهی کرد و گفت: این غلام من است. سه هزار دینار از مال من برداشته و فرار کرده است.
منصور سخت به غلام تندی کرد. غلام در کمال شرمساری و ناراحتی سخن مولای خود را تأیید نمود و گفت: برای این که گرفتار نشوم، او را متهم نمودم و این نسبت دروغ را به وی دادم.
منصور که بر بدبختی و ذلت غلام رقت کرده بود، به مرد گفت: از شما میخواهم او را ببخشی!
مرد گفت: بخشیدم و سههزار دینار دیگر به او خواهم داد.
منصور از بزرگواری او تعجب کرد و هر وقت نام او به میان میآمد، میگفت: من مثل این مرد ندیدم.(71) قطعا راستگویی، عزت و دروغگویی، ذلت دنیا و آخرت است.(72)